[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یُقرّر فضیلة الرسول الکریم:

بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِی حَیْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِی فِتْنَةٍ، قَد اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْکِبْرِیَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِیَّةُ الْجَهْلَاءُ، حَیَارَی فِی زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ؛ فَبَالَغَ (صلی الله علیه وآله) فِی النَّصِیحَةِ وَ مَضَی عَلَی الطَّرِیقَةِ وَ دَعَا إِلَی الْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحة 836

در این خطبه آن حضرت فضائل و ویژگیهای زمان بعثت رسول بزرگوار را بیان می کند. 

شرح: 

این خطبه در بیان فضیلت پیامبر (ص) ایراد شده است. «واو» در «و النّاسُ» بیان کننده حال است. یعنی خداوند پیامبر (ص) را به رسالت بر انگیخت، در حالی که مردم از پیمودن راه خدا گمراه، و از این که در کارهایشان چگونه عمل کنند، و در چه مسیری پیش روند سرگردان و در فتنه اشتباه گرفتار بودند. رفتار و کردارشان نظمی نداشت، و به گمراهی بدعتها دچار بودند. 

بعضی از شارحان کلمه «خابطون» را حاطبون قرائت کرده اند. اگر این قرائت را در نظر بگیریم، کلام استعاره ای خواهد بود. جهت استعاره این است که مردم در حال ضلالت و گمراهی و فتنه و فساد، هر آنچه از اقوال و افعال بتوانند جمع آوری می کنند (هر حرفی به دهانشان بیاید می زنند و هر کاری که بتوانند انجام می دهند) چندان به صحّت و درستی اقوال و افعال بها نمی دهند. چنان که عرب در مثل می گوید: «حاطب لیل» این مثل را در باره شخصی به کار می برند که چاق و لاغر و حق و باطل را در گفتارش به هم می آمیزد و اهمیّتی بدان نمی دهد. با توجّه به این قرائت معنای کلام حضرت این خواهد بود که در زمان فترت مردم در فتنه قرار داشتند، حق و باطل و زشت و زیبا را با هم مخلوط می کردند. 

قوله علیه السلام: «قد استهوتهم الأهواء»: 

یعنی اندیشه های باطل آنها را جذب خود کرده، و یا به هلاکت رسانده بود و تکبّر و غرور آنها را از طریق عدالت منحرف و به وادی لغزش و سقوط کشانده بود. از تواضع و فروتنی که سنّت انبیای الهی است پیروی نمی کردند. جهالت جاهلان آنها را سبک سر کرده، بجاهایی پروازشان داده بود که هرگز سزاوار و شایسته نبود، مانند غارت اموال و فساد و تباهی در زمین و به همین دلیل دچار خفّت و خواری و تهاجمهای ناروا بودند. 

کلمه «جهلاء» در عبارت امام (ع) تأکید جاهلیّت است، چنان که برای تاکید تاریکی می گویند: «لیل الیل» یعنی شب تر از شب، تاریکتر از تاریکی. 

قوله علیه السلام: «حیاری فی زلزال من الامر و بلاء من الجهل»: 

یعنی به دلیل جهل و نادانیشان به مصلحت زندگیشان پی نمی بردند دلیل اضطراب و نگرانی در امورشان نیز همین بود، گرفتار بلا شدنشان، بدین لحاظ، که بر یکدیگر حمله برده، گروهی، گروهی دیگر را کشته و بعضی بعضی را اسیر می گرفتند. 

قوله علیه السلام: «فبالغ ی النصیحه...»: 

مقصود از گذشتن پیامبر بر راه-  مضیّه علی الطریق» پیمودن راه خدا بدون انحراف می باشد، دعوت پیامبر (ص) با حکمت و موعظه نیک. ارشاد خلق به سوی حق از جهت اطاعت و فرمانبرداری دستور خداوند بود، که بدان حضرت فرمود: «ادع إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة» دعوت با حکمت دعوت با برهان و دعوت با موعظه دعوت با خطابه و پند و اندرز می باشد توضیح این دو لفظ را در مقدمه کتاب ذکر کرده ایم و فرق میان حکمت و موعظه را نهاده ایم.