[hadith]و من کلام له (علیه السلام) یصف أصحاب رسول الله و ذلک یوم صفین حین أمر الناس بالصلح:
وَ لَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا، مَا یَزیدُنَا ذَلِکَ إِلَّا إِیمَاناً وَ تَسْلِیماً وَ مُضِیّاً عَلَی اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَی مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِی جِهَاد الْعَدُوِّ، وَ لَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا یَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ یَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَیُّهُمَا یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا، فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بعَدُوِّنَا الْکَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْنَا النَّصْرَ حَتَّی اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِیاً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ؛ وَ لَعَمْرِی لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِیمَانِ عُودٌ وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبعُنَّهَا نَدَما.[/hadith]
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 318-315
چنان که روایت شده است این سخن را در روز جنگ صفین، هنگامی که مردم برای صلح آماده شده بودند ایراد فرموده است. آغاز کلام با عباراتی شروع می شده که بدین مضامین بوده است.
ای یاران صلح طلب من بدانید که معاویه و اطرافیانش چنین نیستند که حق طلب بوده و از این طرح صلح، قصد عدالت و رعایت آن را داشته باشند.
این پیشنهاد را وقتی مطرح کردند که صدها سواره را فراروی خود دیدند، که با لشکریان فراوان دیگری پشتیبانی می شدند، خود را در مقابل سپاهی گران یافتند که با تدارکات عظیم جنگی پیش می آمدند و سرزمین آنها را در می نوردیدند، و جایگاهی که شامیان اردو زده بودند، با سواره نظامشان اشغال کرده، اطراف چاههای آب و چراگاهها را بتصرّف در آوردند. و از هر سو آنها را در میان گرفته و آثار شکست را بر آنها آشکار ساختند و در نهایت خود را با جمعیّتی روبرو دیدند که براستی شکیبا بوده، و کشته شدن، عزم شان را بر کارزار استوارتر می کرد، مرگ شان برای خدا و در راه حق تعالی بود. و چنین مرگی بیشتر آنان را در اطاعت جدّی می ساخت و به ملاقات خداوند حریص می کرد. آری چنین هیبتی معاویه و یارانش را به صلح طلبی واداشته، ولی شما فریب خورده سستی کردید. بر خلاف این سستی و سهل انگاری که در شما است، ما در رکاب پیامبر (ص)... تا پایان، سخن حضرت که ترجمه شد ادامه می یابد.
مقصود حضرت از بیان این بخش سخن، توبیخ و سرزنش یارانش بر ترک جنگ و کوتاه آمدن در برابر دسیسه دشمنان است که فریب اینان را خورده، تن به صلح دادند و بیان این مطلب که ما در رکاب پیامبر (ص) تا بدان حد پایمردی می کردیم، یادآوری فضیلت و نحوه عمل خود و دیگر یاران مخلص صحابه پیامبر به هنگام کارزار فراروی رسول خدا (ص) به هدف پابرجایی اسلام و آشکار شدن فرمان خداست، تا بدین وسیله کوتاهی و عقب نشینی شنوندگان را، نسبت به جدیّت و کوشش یاران رسول خدا (ص) در امر جهاد، روشن سازد. امام (ع) در آغاز به توضیح سختیهایی که در این راه متحمّل شده پرداخته، و بیان می دارد که برای رضای خداوند، و حمایت از دینش، بدون ملاحظه، پدران و برادرانشان را می کشته اند و این امر موجب سستی آنها در دینشان نمی شده، بلکه بر ایمان و تسلیمشان در برابر فرمان خدا می افزوده است، و حرکتشان را بر راه روشن هدایت، و شکیبایی در طاعت، و تحمّل سوزش دردهای پیاپی را، زیاد می کرده است. و در صداقت یاری خود از رسول خدا (ص) تا بدین حد جدّی و قاطع بوده اند، که هرگاه یک نفر از مسلمین با دشمن درگیر می شده، بدین قصد بوده اند که هر کدام بتواند جان دیگری را از تنش بگیرد.
امام (ع) لفظ «کأس» را که به معنای ظرف آب خوردن است، مجازا برای جرعه تلخ مرگ به هنگام کشته شدن به کار برده است و با بیان این جمله، که گاهی پیروزی با ما و گاهی با دشمنان ما بود. می خواهد این پندار را از ذهن شنونده بیرون کند، که اقدام جدّی آنان بر جهاد در راه خدا، نه به دلیل آن نیرومندی بوده، که مسلمانها در آن روز داشته اند، و پیروزی خود را به یقین می دانسته اند بلکه با وجودی که گاهی پیروزی از آن دشمنان مسلمین بوده، اصحاب رسول خدا (ص) در امر جهاد کوتاهی نکرده، نهایت تلاش خود را به کار می گرفته اند.
کلمه «مرّة» در عبارت حضرت به عنوان ظرف، منصوب است. معنای ضمنی کلام چنین می شود: گاهی برتری به نفع ما بر دشمنان، و گاهی به نفع آنان بر علیه ما بود.
سپس می فرمایند: «فلمّا رأی اللّه صدقنا الی قوله النّصر»،
«چون که خدا درستی و صداقت ما را دید، خواری را بهره دشمن و پیروزی را بر ما نازل فرمود.» در این کلام توجّه بدین حقیقت می دهند، که در جود و بخشش الهی هیچ بخلی نیست و از ناحیه ذات مقدس حق تعالی منعی وجود ندارد، بخشش و کرم الهی هر آماده بخشش و مستعد رحمتی را فرا می گیرد.
منظور از دیدن خداوند راستی و صداقت مسلمین را، دانستن استحقاق و آمادگی آنها برای صبر در برابر مشکلاتی است که فراروی آنها بوده است، و مقصود از نزول نصر و خواری دشمن این است که هر گروهی استحقاق نفسانی خود را از جانب خداوند دریافت می دارد.
آن گاه فرموده اند: «حتّی استقر الاسلام الی قوله اوطانه»،
«چون پایداری و استقامت ما به اوج خود رسید، دیانت اسلام استقرار یافت، و در جایگاه خود ساکن شد.» این سخن حضرت اشاره است به آن هدف نهایی که از جهاد با دشمن داشته اند، که عبارت از استقرار یافتن اسلام در دلهای بندگان خدا بوده است.
امام (ع) لفظ «جران» را به عنوان استعاره به کار برده و این استعاره را به واژه «القاء» زینت بخشیده اند، جهت مشابهت، استقرار یافتن اسلام در جایگاه خود می باشد، همچون شتری که در مکان خود راحت گرفته و گردنش را با آرامش تمام بر روی زمین دراز کند. همچنین لفظ «تبوّء» را به عنوان استعاره به کار گرفته، و سپس آن را «باوطان» نسبت داده اند از جهت تشبیه کردن حالت تزلزل آمیز اوّل اسلام، به انسانی که در آغاز کارش هراسان، ترسناک و متزلزل باشد و سپس در محلی مسکن بگیرد و استقرار یافته، پابرجا شود. لفظ «اوطان» را برای دلهای مؤمنین استعاره آورده اند و جمله «تبوّء اوطانه» را کنایه از استقرار یافتن اسلام در دلها ذکر کرده اند.
فرموده است: «و لعمری لو کنّا نأتی الی قوله عود»،
این فراز از فرموده حضرت که سوگند به جان خودم اگر ما مثل شما می بودیم... بازگشتی است به مقصود اصلی ایراد این کلام، که توجّه دادن اصحابش در خودداری از جنگ می باشد.
جان سخن حضرت این است که اگر آن روز ما در کار خود کوتاهی می کردیم چنان که شما امروز کوتاهی می کنید. و پیامبر را وا می گذاشتیم چنان که شما امروز مرا واگذاشته اید، آنچه امروز از پابرجایی دین حاصل شده، حاصل نمی شد. لفظ «عمود» را برای دین کنایه از نیرومندی و عظمت آن به عنوان استعاره بالکنایه آورده اند. و سبزی چوب ایمان را کنایه از تازگی و طراوت ایمان در قلبها دانسته اند. در عبارت اول، اسلام را به خانه ای که دارای ستونهایی است و در جمله دوّم ایمان را به درختی که دارای شاخه های سبزی باشد تشبیه کرده اند.
سپس سوگند یاد کرده اند، که با این سستی و سهل انگاری و با این خودداری از تعقیب دشمن به جای شیر، خون خواهند دوشید. دوشیدن خون را به عنوان استعاره، نتیجه کوتاهی و خودداری از فراخوانی آنها به جا دانسته است.
در بیان این استعاره امام (ع) یارانش را به دلیل کوتاهی از کار جنگ به ناقه ای تشبیه کرده است، که به دلیل بی توجّهی صاحبش دچار بیماری شده و شیرش را خشک کرده است، که جز پشیمانی سودی ندارد، زیرا نتیجه تفریط کاری پشیمانی است.
در عبارت حضرت دو نوع سجع به کار رفته: یکی سجع متوازی و دیگری سجع مطرّف، میان «لقم و ألم» سجع متوازی است، نسبت میان «جرانه و اوطانه» سجع مطرف می باشد و بدین سان میان «عمود و عود» و «دما و ندما» نیز سجع مطرّف است.