[hadith]خُلقه و علمه:
فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَی الْمُلْکِ وَ إِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزعَ مِنَ الْمَوْتِ! هَیْهَاتَ، بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی، وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبی طَالِبٍ آنَسُ بالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بثَدْیِ أُمِّهِ، بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَی مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشیَةِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَة.[/hadith]
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 1، صفحه 555-553
فرموده است: «فان اقل، یقولوا: حرص علی الملک، و ان اسکت، یقولوا: جزع من الموت»،
این عبارت امام (ع) شکایتی است از بد زبانی و فکرهای باطلی که در حق آن حضرت روا می داشتند و بر زبان جاری می ساختند، و اشاره به این است که چه طالب خلافت بود و چه از خلافت کناره گیری می کرد از سخن مردم و نسبت دادن چیزی به او در امان نبود. اگر برای به دست آوردن خلافت قیام می کرد او را به آزمندی و دنیا خواهی متهّم می کردند و اگر از طلب خلافت باز می ایستاد او را به خواری و ترس از مرگ نسبت می دادند. زبان مردم و افکارشان حریص به این گونه امور است که در مناقشات، بعضی در حق بعضی روا می دارند.
فرموده است: «هیهات بعد اللّتیّا و الّتی و اللّه لابن ابی طالب انس بالموت من الطّفل بثدی امّه»،
عبارت علی (ع) برای تکذیب ذهنیّتهایی است که سکوت آن حضرت را حمل بر ناتوانیش می کردند، یعنی آنچه آنها می گویند از من بدور است.
دو واژه «اللّتیّا» و «التّی» ضرب المثل است و کنایه از مصیبتهای بزرگ و کوچک می باشد. اصل آن این است که: مردی با زنی کوتاه قد و کم سنّ و بد خلق ازدواج کرد و از جانب وی دچار سختیهای فراوان شد، ناگزیر او را طلاق داد و با زنی بلند قد ازدواج کرد و از ناحیه او دو چندان زن اوّل دشواری دید. بناچار او را هم طلاق داد و گفت: بعد اللّتیّا و الّتی، «هرگز ازدواج نمی کنم.» این جمله برای گرفتاریهای بزرگ و کوچک ضرب المثل شده است.
مقصود امام (ع) از این جمله این است که پس از دچار شدن به گرفتاریهای بزرگ و کوچک مرا به ترس از مرگ نسبت می دهند. چه قدر دور است از من چیزهایی که می گویند سپس امام (ع) با سوگند ادّعای آنها را مبنی بر ترس حضرت از مرگ مؤکّداً تکذیب می کند و می فرماید من با مرگ مأنوس ترم تا طفل به پستان مادر، و این امر از حال آن حضرت آشکار است، زیرا که او سرور عارفان بعد از رسول خدا و در رأس اولیای خدا بود. دانستیم که دوست داشتن مرگ و علاقه به آن ریشه در جان اولیای خدا داشته و فقط از آنها ساخته است، زیرا مرگ وسیله ای است که آنها را به ملاقات بزرگترین محبوبشان و به بالاترین کمال دلخواهشان می رساند. دلیل این که انس امام (ع) به مرگ بیشتر از طفل به پستان مادر است این است که محبّت طفل به پستان مادر و انس و علاقه وی به خاطر کششهای حیوانی است و در معرض زوال و نابودی است. امّا علاقه امام (ع) به ملاقات پروردگار و رسیدن به حق میلی عقلی و پایدار است، و این کجا و آن کجا!
فرموده است: «بل اندمجت علی مکنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الارشیة فی الطّوی البعیدة»،
این سخن امام (ع) اشاره اجمالی است به این که نسبت دادن ترس از مرگ به آن حضرت صحیح نیست. علت عدم قیام آن حضرت علمی است که آن حضرت بدان واقف است، زیرا آگاهی او به پایان امور و توفیق نیافتن در آنها و اشراف آن حضرت به نتایج اعمال با چشم بصیرت که همچون آینه صاف است امور را در آینه عالی ذهن آن حضرت متجلّی می ساخته است. آگاهی حضرت به فساد امور و درک سریع آن حضرت از مصالح موجب خویشتن داری حضرت از قیام برای خلافت بوده است، بر خلاف افراد نادانی که به کارهای مهمّ از روی کوتاهی اندیشه نه از روی بینش صحیح اقدام می کنند و گرفتار می شوند. بعد از ذکر دلیل خودداری از اقدام برای خلافت، همگان را به عظمت علمی که داشته است به وسیله جمله ای که ذکر شد توجّه می دهد. جمله شرطیّه: لو بحت.. الی آخر... صفت است برای کلمه علم و در موضع جرّ است و در این صورت اگر برای مردم آشکار شود که امر خلافت به کجا منتهی می شود و به چه افرادی خواهد رسید و مردم به چه حال و وضعی در خواهند آمد مضطرب شده و آرا و عقایدشان پراکنده خواهد شد، زیرا پیامبر (ص) امام (ع) را بر امور مطّلع کرده و ذهن او را آماده ساخته بود چون عدّه ای از مردم در آن زمان از عمر و بسیاری از عثمان نفرت داشتند، چه رسد به معاویه.
گروهی بودند که خود را برای خلافت شایسته دانسته و آن را برای خود می خواستند و بر این باور بودند که خلافت بعد از ابو بکر به آنها خواهد رسید.
وقتی که کار به این صورت باشد، چنانچه علمی که آن حضرت از عاقبت کار داشت دیگران می داشتند نظام موجود حاصل نمی شود و عدّه ای از رسیدن خلافت به امام (ع) مأیوس می شدند. بعضی از خشونت عمر می ترسیدند و از او نفرت داشتند و بعضی دیگر از بنی امیّه و اعمالشان متنفّر بودند. با این ترتیب امام (ع) اضطراب اندیشه مردم را از باب مبالغه به لرزش طناب در چاه بسیار عمیق تشبیه کرده است که تشبیه معقول به محسوس است. هر چقدر چاه عمیق تر باشد لرزش طناب به دلیل بلندی آن بیشتر خواهد بود، یعنی در این وضع اضطراب مردم بیشتر و اختلافشان شدیدتر می شود.
بنا به قول بعضی مقصود امام (ع) از عبارت این است که آنچه مرا مانع از مطالبه خلافت و جنگ شد اشتغال من به اموری بود که از علم به احوال آخرت و مشاهده نعمتها، و گرفتاریهای قیامت بوده است، که اگر از آنچه می دانستم پرده برمی داشتم و دیگران می دانستند همچون لرزش ریسمان بلند در چاه گود از خوف خدا می لرزیدند و از عتاب او هراسناک می شدند و یا به پاداشهای آخرت شوق پیدا می کردند و از رقابت در امر دنیا فراموش می کردند. احتمال دارد که امام (ع) معنای اخیر را قصد کرده باشد. اگر تمام این خطبه به دست ما می رسید، شاید مقصود امام (ع) روشن می شد که اکنون بر آن واقف نیستیم.