و اما آنچه ما از کلمات حضرت در این نامه [نامه 53 نهج البلاغه ] انتخاب کردیم، چند جمله است: یک جمله این است که حضرت می‌فرمایند «و لا تقولن انی مؤمر آمر فاطاع»؛ این‌طور نباشد که تو بگویی چون در این کار به من مسؤولیت سپرده شد، من باید دستور بدهم و دیگران از من اطاعت کنند. «لا تقولن» یعنی با تأکید و مبالغه می‌گوید مبادا چنین فکری بکنی و چنین حرفی بزنی. این روحیه که من این‌جا چون مسؤولیتی دارم، باید بگویم و دیگران بی‌چون و چرا حرف من را گوش کنند، «ادغال فی القلب» است؛ دل تو را فاسد می‌کند. «و منهکة للدین». منهکه، یعنی ضعیف‌کننده‌ی روح دین، دینداری و ایمان انسان. «و تقرب من الغیر»(1) این حالت، تغییرات ناخواسته را نزدیک می‌کند. اعجاب به نفس و غرور و این‌که در مسؤولیتی که من هستم، کسی نباید روی حرف من حرف بزند، از آن چیزهایی است که تغییر را نزدیک می‌کند؛ تغییراتی که برای انسان نامطلوب است؛ تغییرات زمانه که آدم نمی‌خواهد پیش بیاید؛ یعنی مُلک و دولت و اقتدار و توانایی و فرصتهای خدمت را از انسان می‌گیرد.