جملهی چهارم و آخر مربوط به فرمان حضرت به مالکاشتر است. نامهی حضرت به مالکاشتر خیلی عجیب است. واقعاً حِکَمی که در این نامه هست، «لا تُعدّ و لاتُحصی»(1) است. گفت:
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
وقتی انسان به اعماق این نامه باز میگردد، واقعاً در مقابل عظمتی که در هر فراز و جملهبندی آن وجود دارد، احساس حقارت میکند. میفرماید: «و انّما یؤتی خراب الأرض من اعواز اهلها»؛ ویرانی زمین از تنگدستی مردم زمین حاصل میشود؛ یعنی وقتی مردم تنگدست بودند، زمین ویران میشود. حضرت این را به عنوان یک نکتهی فلسفی بیان نمیکنند؛ به عنوان یک واقعیت بیان میکنند. «ارض»ی هم که اینجا میگویند، همان سرزمین مصر است که مالکاشتر دارد میرود. البته آنوقت شام و عراق و ایران و مدینه و هر نقطهی دیگر دنیا که حاکمی دارد، با مصر قابل مقایسه است. میگویند سرزمینی که تو داری به آنجا میروی، اگر توانستی مردمش را ثروتمند کنی، آباد خواهد شد؛ اما اگر مردم را فقیر نگه داشتی یا فقیر کردی و نتوانستی، این سرزمین هم آباد نخواهد شد؛ ویرانه خواهد ماند. مردم هستند که باید با نشاطِ خودشان و با تواناییهایی که پیدا میکنند، سرزمینشان را آباد کنند. ابتکار آحاد مردم است که همه جای زمین را آباد میکند. بعد میفرمایند: «و انّما یعوز اهلها». اعواز، باب افعال است؛ اما لازم است: مردم تنگدست میشوند. حضرت با لامِ تعلیل میفرمایند: «لإشراف انفس الوُلاة علی الجمع»؛ فقر مردم، تقصیر فرمانروایان است؛ آنها هستند که موجب فقر مردم میشوند؛ چون آنچه را که از ثروت و منافع بهدست میآید، برای خودشان میخواهند؛ این موجب فقر مردم میشود. البته یک وقت فرمانروایان مثل مستبدهای قدیم هستند؛ مانند رضاخان که همه چیز را میخواست و به حدی قانع نبود. یک عده هم از بغل او استفاده میکردند؛ آنها هم میبردند. اول، سهم پادشاه بود و بعد هم بتدریج آنهایی که در حاشیهی پادشاه قرار داشتند، هر کدام به قدر خودشان میبردند. استبدادهای قدیم اینطور بود. البته شکل مدرنترش در حکومت پهلوی بود؛ شکل قدیمیترش را هم در کتابها، از قاجاریه و دورهی ناصرالدین شاه و بقیه خواندهایم. یک شکل هم روش مدرن است؛ یعنی روش حکومتهای بظاهر دمکرات که باطن استبدادی دارند؛ امروز زمام این حکومتها به دست کمپانیهای اقتصادی است؛ اینها طراح سیاستها هستند. بظاهر کارهیی نیستند، اما در باطن نمایندهی مجلس را اینها میفرستند؛ رئیس جمهور را اینها روی کار میآورند. رئیس جمهور اعوان و انصاری دارد، سفرایی دارد، وزرایی دارد، مدیران گوناگونی در ردههای مختلف دارد؛ در واقع این مجموعه حاکمند. نوع اِعمال استبداد هم مثل سابق نیست که بگوید حکم میکنم. وقتی رضاخان میخواست اِعمال استبداد کند، در تهران اعلامیه داد و در آن، چهار پنج بار «حکم میکنم» آورد. امروز حاکم نمیگوید حکم میکنم؛ آن نزاکت دمکراتیک را بههیچوجه از دست نمیدهد. اصلاً حکم نمیکند؛ اما مسیر کار، همان «حکم میکنم» است. یعنی قانونی که برای این کمپانی لازم است، حتماً تصویب میشود؛ حرکتی که برای حیات پیدا کردن این کمپانیها لازم است، حتماً انجام میگیرد؛ ولو در حد حملهی به کشوری مثل عراق. از آبادسازی عراق و نفت عراق مگر چه کسانی استفاده میکنند؟ حکومتهای امریکا یا انگلیس، دولتسالار نیستند که کمپانی و نفت و همه چیز مال آنها باشد و بگوییم آنها استفاده میکنند؛ نه، دستگاه مالیِ اقتصادیِ مسلطِ بر این کشورهاست که از هر چیز جدیدی استفاده میکند. البته آنها هم بین خودشان رقابتهایی دارند، با هم دشمنی دارند، مسابقه دارند؛ اما آن دستگاه مالی است که از نفت خاورمیانه، از تسلط بر خاورمیانه، از چیزی به نام خاورمیانهی بزرگ استفاده میکند؛ بهرهبردار نهایی اوست. دولت و رئیس جمهور و وزیرخارجه و وزیر دفاع و امثال اینها - که البته در بسیاری از موارد اینها خودشان هم جزو همان مجموعهی مدیران مالی و صنعتیِ اساسی کشور هستند - جبههی جلو و خط مقدمند؛ پشتیبانی میکنند و پشتوانه هستند؛ آنها هستند که دارند اقدام میکنند؛ مردم هم دارند حرکت خودشان را میکنند. ممکن است شما بگویید مثلاً در امریکا یا انگلیس به نسبت جمعیت این کشورها فقیر وجود ندارد. این را نباید حساب کرد؛ باید نگاه کرد که دولت انگلیس در شبهقارهی هند چقدر فقیر ایجاد کرده؛ یا فلان دولتی که استعمار آفریقا یا امریکای لاتین را داشته، آنجا چقدر فقر ایجاد کرده؛ یا امروز امریکا با سعهی نفوذ اقتصادییی که در تمام دنیا دارد، چقدر فقر و گرسنگی و محرومیت در دنیا ایجاد کرده است. ملاک، اینهاست. البته در خود این کشورها هم فقر و فقیر و فاصلهی طبقاتیِ بسیار زیاد وجود دارد؛ اصلاً شگفتآور است. گاهی در آمارهای ما متأسفانه چیزهای بیربطِ سادهلوحانهی کوتهبینانهیی دیده میشود که مثلاً شکاف اقتصادی کشور ما از امریکا یا از فلانجا بیشتر است؛ اینها حرفهای ناشی از ندانستن و جهلِ به واقعیتهاست؛ اصلاً از واقعیتها اطلاع ندارند. نخیر، درهی اقتصادی در کشورهای سرمایهداری، وحشتناک و فوق تصور و از همه جای دنیا بیشتر است. علاوه بر این، آنها را نباید در خود آن کشورها مقایسه کرد؛ بلکه باید در همهی دنیا محاسبه کرد؛ چون دامنهی نفوذ و اقتدار و حرکت اینها در همهی دنیاست. ما فعلاً نمیخواهیم در مسائل جهانی و بینالمللی وارد شویم؛ خودمان را محاسبه کنیم. اگر میخواهیم دنیا آباد شود، باید خودمان را کنترل کنیم. من و شما که زمامدار و مدیر هستیم و ادارهی امور مالی و صنعتی و کشاورزی کشور دست ماست - یعنی گلوگاههای فعال کشور دست من و شماست - باید خود را کنترل کنیم. فقط شخص خود ما نیستیم؛ ما یعنی مجموعه. شما، یعنی شما و معاونان و مدیران و مسؤولانِ اثرگذارتان. البته ممکن است کسی در گوشهیی و در سطوح خیلی پایین خطایی بکند که قابل کنترل و پیشگیری و پیشبینی نباشد؛ آن بحث دیگری است؛ اما مجموعهیی که شما مدیر و رئیس و وزیر آن هستید، باید این خصوصیات را داشته باشد. «لإشراف أنفس الوُلاة علیالجمع»؛ آنها میخواهند جمع کنند، «و سوء ظنّهم بالبقاء و قلّة انتفاعهم بالعِبَر»(2). «سوء ظنّهم بالبقاء»، یعنی برای باقیماندهی عمرشان دچار سوءظناند، که مثلاً بعد چه میشود. نباید سوءظن داشت؛ باید به خدای متعال و به خود حسنظن داشت. همچنین فرمود: «قلّة انتفاعهم بالعبر»؛ از عبرتها کم بهرهبرداری میکنند.