نکته‌ی سوم هم مطلبی است که بارها گفته شده است و بزرگان گفته‌اند و امام (رضوان اللَّه‌علیه) نیز مکرّر بر آن تکیه کرده‌اند. همه، این مطلب را گفته‌ایم و خود من هم بیش از همه به فهم این مطلب محتاجم. مبلّغِ دین و مبیّنِ معارف دینی، باید به زبان اکتفا نکند؛ بلکه عمل او هم باید ایمان و اخلاص و صفایش را در بیان این حقیقت برای مخاطب ثابت کند و نشان دهد. (1)این‌که مشاهده می‌کنید در هر کاری که علمای دین پیشگام باشند، مردم پاسخ مثبت می‌دهند و اجابت می‌کنند و جمع می‌شوند و عمل می‌کنند - چه جبهه باشد، چه امر سیاست و چه خود انقلاب - به خاطر این است که این لباس و شغل و زیّ، به خاطر عمل اخیار و نیکانی که قبل از ما بوده‌اند، توانسته است ایمان مردم را به خود متوجّه و جلب کند. این، اخلاص علمای گذشته و بزرگان ماست و سرمایه‌ی ارزشمندی محسوب می‌شود. باید این را حفظ کنیم. وقتی علمای دین، چنین ایمان و اخلاصی را از خود نشان می‌دهند و عملاً برای مردم ثابت می‌کنند،کار هدایت آنها را آسان می‌سازند.
 
مردم، راه خدا را پیدا می‌کنند. این، برای کسی که بتواند مردم را به راه خدا بکشاند، چقدر اجر و ثواب دارد! این، متوقّف به عمل و صدق در گفتار است. در تأثیر خارجیِ کارها نیز همین‌طور است. انسان اگر صادق باشد، حرف و کار و راه او، در عالَم واقع و خارج برکت پیدا می‌کند. صدقِ یک ملت و یک امّت، می‌تواند آنها را در میدانهای گوناگون پیروز کند. امام بزرگوار ما در راه خود صادق بودند که توانستند ایمان مردم را جلب کنند و مردم نیز صادق بودند که توانستند نهضت را به این‌جا برسانند، و الاّ اگر آن صدق و صفا و ایمان نمی‌بود، این نهضت محکوم به شکست می‌شد. امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام فرمود: «فلمّا رأی اللَّه صدقنا انزل بعدوّنا الکبت و انزل علینا النّصر ...».(2)
 
در صدر اسلام نیز این طور بوده است. صدق لازم است. صدق یعنی این‌که گفتار انسان به وسیله‌ی عمل و کردارش تأیید شود. اگر ما مردم را به بی‌رغبتی به زخارف دنیا دعوت می‌کنیم، باید این معنا در عمل خود ما هم دیده شود. اگر ما مردم را به تلاش بی‌مزد و منّت - در آن جایی که نظام احتیاج دارد - دعوت می‌کنیم، خود ما هم آن جایی که احساس می‌کنیم نظام و کشور اسلامی به تلاش ما نیازمند است، بدون دغدغه آن نیاز را برطرف کنیم و منّتی بر کسی نگذاریم. اینها مواردی است که تبلیغ را مؤثّر می‌کند.