-
تاریخ: 1368/11/09
بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام
یکی دیگر از ارزشها این است که سیاست خارجی ما به سه اصل عزت و حکمت و رعایت تقیه- در آن مواردی که باید تقیه کرد- متکی باشد. معنای عزت این است که جامعه و نظام اسلامی، در هیچیک از برخوردهای بینالمللی خود، نباید طوری حرکت کند که منتهی به ذلیل شدن اسلام و مسلمین شود. البته، ذلیل شدن غیر از ضعیف بودن است. ممکن است کسی ضعیف باشد، اما ذلیل نباشد. بین این دو تفاوت است. کارآمدان این کارها، میتوانند خوب بفهمند.حکمت، یعنی نظام اسلامی حکیمانه کار کند و از روی احساسات و بیتوجه به منافع و شرایط لازم و بهرههایی که ما باید از رابطه با دنیا بگیریم، حرکت نکند. دید باید کاملًا حکیمانه و پخته باشد. ایبسا ما با یک دشمن که در نهایت هم برخورد داریم، الآن بایستی بنشینیم با او طرح دوستی بریزیم. این، حکمت است. خیال نکنید اینها از اسلام نیست؛ نخیر، آن جایی که جایش باشد، از اسلام است؛ کمااینکه رسول اکرم (ص) با خیلیها- از جمله با یهود اطراف مدینه- مذاکره کرد. از آن سه طایفه، با یک طایفه جنگید و دو طایفهی دیگر را نفی بلد کرد: «هو الّذی اخرج الّذین کفروا من اهل الکتاب من دیارهم لأوّل الحشر ما ظننتم ان یخرجوا و ظنّوا انّهم مانعتهم حصونهم من الله فأتاهم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فی قلوبهم الرّعب یخربون بیوتهم بایدیهم و أیدی المؤمنین فاعتبروا یا اولی الابصار». خود شما مسلمانها هم خیال نمیکردید که بناست اینها روزی از اینجا بروند؛ اما رفتند. بنا شد که خدای متعال اینها را اخراج کند و دیدید که اخراج کرد.پیامبر اکرم (ص) در حدیبیه با کفار قریش قرارداد بستند. حتّی با بعضی از کفار، قرارهای بلند مدت داشتند. یعنی هیچ انگیزهی دعوایی در کار نبود. این موضوع، در خود قرآن هم مشخص است: «لا ینهاکم الله عن الّذین لم یقاتلوکم فی الدّین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا الیهم». آن کفاری که با شما مسئله و دعوا و سابقهی سویی ندارند و به شما ظلم نکردند و اخراجتان نکردند، شما میتوانید با آنها ارتباطات حسنه داشته باشید. بنابراین، وقتی از حکمت صحبت میکنیم، یعنی رعایت مصلحت جمهوری اسلامی و ملاحظهی تمام استفادههایی که این نظام میتواند از ارتباط با آن دولتها ببرد. باید بر این اساس حرکت کنیم.وقتی از تقیه صحبت میکنیم، ممکن است بگویید تقیه متعلق به آن زمانی بود که دولت مسلطی بر سرکار بود و ما هم مخفی بودیم و از ترس او چیزی نمیگفتیم. نه، همان وقت هم تقیه مسألهی ترس نبود. «التّقیّة ترس المؤمن»: تقیه سپر مؤمن است. سپر را کجا به کار میبرند؟ سپر در میدان جنگ مورد استفاده قرار میگیرد و به هنگام درگیری به کار میآید. پس، تقیه در زمینهی درگیری است؛ چون تُرس و حرز و سنگر و سپر است. همان وقت هم اینگونه بود. وقتی تقیه میکردیم، معنایش این بود که ضربهی شمشیر را بر پیکر نحس دشمن وارد میکردیم؛ اما طوری که او نه شمشیر و نه دستی که شمشیر را گرفته و نه بلند کردن و نه فرود آمدن آن را ببیند و بفهمد، بلکه فقط دردش را احساس کند. تقیه، این بود. آنهایی که در آن روز تقیه میکردند، همینطور تقیه میکردند. آنها مخفیانه و دور از چشم دشمن، در خانههای پنهان، با هزار ملاحظه و مراقبت، مثلًا اعلامیه تنظیم میکردند که وقتی پخش میشد، بکلی آبروی نظام را میبرد. این کار، مثل ضربهی شمشیر بود که وقتی بلند میشد، بر کمر و فرق دشمن میخورد. بنابراین، تقیه میکردیم؛ یعنی نمیگذاشتیم که دشمن بفهمد چه کاری انجام میگیرد. تقیه سپر بود و تقیهکننده پشت سپر مخفی میشد. معنای تقیه این است. الآن هم همین معنا را میدهد.