• تاریخ: 1369/01/04

    بیانات در جمع فضلا و طلاب و روحانیون مشهد

در همه‌ی شئون روحانیت و وظایفی که علمای دین و روحانیون و ملبسان به این لباس دارند، این اصلاح نفس لازم است و ما باید این مسئولیت را حس کنیم. قدم اول این است که ما احساس بکنیم مسئولیت اصلاح نفس را داریم؛ اصلاح از لحاظ اخلاقی و روحی و تدارک کردن اخلاص و قصد قربت و اجتناب از گناه؛ همان‌که امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) فرمود: «و لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفّه و سداد»؛ یعنی تلاش دائم برای درست حرکت کردن و منحرف نشدن و عفت و سداد. این احساس را باید بکنیم و به اصلاح فکر و اصلاح بینش و اصلاح سلیقه‌ی معوج اگر خدای نکرده در ما هست و اصلاح مذاق و مشرب دینی و فقهی و کلامی و سیاسی و غیره توجه کنیم.امام فقید عظیم‌الشّأن (رضوان الله تعالی علیه) که حقاً از همه جهت اسوه بودند این کلمه‌ی «همه جهت» را من با توجه عرض می‌کنم واقعاً از هر بعدی انسان نگاه می‌کند، می‌بیند جا دارد که انسانها و طلاب علم و روّاد طریق هدایت مردم، به ایشان اقتدا کنند. آن بزرگوار در قم، اولین روزی که برای درس روی منبر نشستند، من در درسشان حاضر بودم. ایشان قبلًا روی زمین می‌نشستند و درس می‌گفتند و بعد از چندی که جمعیت زیاد شد و طلاب می‌خواستند چهره‌ی ایشان را زیارت کنند و صدایشان را درست بشنوند، اصرار کردند که روی منبر بنشینند. گمان می‌کنم ایشان بعد از رحلت مرحوم آیت‌اللّه العظمی بروجردی (رضوان اللّه علیه) این را قبول کردند. تا آن بزرگوار حیات داشتند، ایشان منبر ننشستند. این بزرگوار، آن روز را تماماً به نصیحت گذراندند. اولین مطلبی که بعد از «بسم اللّه» فرمودند، این بود که مرحوم آقای نائینی (رحمة اللّه علیه)، روز اولی که برای درس روی منبر نشست، گریه کرد و گفت: این همان منبری است که شیخ انصاری (ره) روی آن نشسته، حالا من باید روی آن بنشینم. ایشان از همین‌جا، شروع به نصیحت کردن طلاب کردند که بفهمید چه کاری می‌کنید و چقدر این مسئولیت سنگین است. البته جزئیات فرمایشهای آن روز، الآن در ذهنم نیست. ایشان در آن روز که این صحبتها را می‌کردند، در حد یک مدرّس بزرگ و یک فقیه عالی‌مقامِ مهیای مرجعیت بودند. احساس مسئولیت، این‌قدر مهم است. از آنجا بگیرید، تا معممان و روحانیونی که در طبقات پایین‌تر هستند، تا برسد به یک مرثیه‌خوان و یک روضه‌خوان معمولی، که او هم در آن کاری که بر عهده گرفته، باید احساس مسئولیت بکند. اگرچه رتبه‌ی وجودی شغل در مورد چنین کسی، به مراتب ضعیف‌تر از رتبه‌ی وجودی شغل در مورد یک مدرّس عالی‌مقام است، لیکن این فرد هم باید احساس مسئولیت بکند.یک‌وقت در جمع آقایان گفتم، شاید هم خودتان دیده باشید که محدّث عالی‌مقام، مرحوم آقا میرزا حسین نوری (رضوان الله تعالی علیه)، کتابی به نام «لؤلؤ و مرجان» دارند. دنباله‌ی اسم لؤلؤ و مرجان، این است: در شرایط پله‌ی اول و دوم منبر روضه‌خوانان. ایشان یک کتاب نوشته است که نگویند حالا ما که ادعای علم و اجتهاد و ارشاد مردم را نداریم؛ فقط روضه‌خوانیم! سابق که این منبرهای چند پله بود، همه نمی‌رفتند که آن بالای منبر بنشینند. وعاظ درجه‌ی اول این کار را می‌کردند، لیکن متوسطان و پایین‌ها، همین پله‌ی اول می‌نشستند و این حرمت را نگه می‌داشتند. کار خوبی هم بود، حالا هم خوب است که همین مراعاتها بشود و هرکسی حد خودش را رعایت بکند. تا همین زمانهای ما هم بود. مثلًا یک نفر که فقط مسئله می‌گفت، آن بالا نمی‌رفت. همین فرد، اگر می‌خواست از روی کتاب مسأله‌یی بگوید، یا اگر یک نفر می‌خواست روضه بخواند، پله‌ی اول و دوم می‌نشست. همین هم شرایطی دارد. پس، ببینید که احساس مسئولیت باید باشد.چرا ما باید این احساس مسئولیت را بکنیم؟ به خاطر همان خطورت مسئولیتی که در ما هست. روی این «هیچ‌وقتهایی که در اول صحبتم عرض کردم، دقت کنید. هرکدام از این تحدیدها، لازمه‌یی دارد. یک روز بود که حد اکثر شعاع وجودی یک روحانی، عبارت از این بود که رساله‌یی بنویسد که در آن، فقط احکام عملیِ فردی و نه اجتماعی مندرج است؛ یا تعدادی از این رساله‌ها را بین مقلدانش منتشر کند، که بخش کوچکی از زندگی مقلدان، برطبق این رساله‌ها عمل می‌شد. آن‌ها هر کاری که می‌کردند، بر اساس اقتضای روز و سیاستها و نظام اجتماعی و حکومت بود. تمام امور اقتصادیشان، زندگیشان، اخلاقشان، رفتارشان، در چارچوب آن سیاستها و اقتضائات رقم می‌خورد.