از سخنان آن حضرت علیه السّلام است هنگام بیعت کردن مردم با آن بزرگوار (روز جمعه بیست و پنجم ذی الحجّة سال سی و پنج از هجرت) پس از کشته شدن عثمان:

دست از من برداشته دیگری را بطلبید (و او را امیر و خلیفه گردانید، چون بعد از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله خلفایی که بنا حقّ روی کار آمدند سنّت و سیره او را تغییر داده بیت المال را از روی عدل و درستی میان رعیّت قسمت نکردند، بلکه به دلخواه هر کاری خواستند انجام و عرب را بر عجم و قویّ را بر ضعیف ترجیح دادند، و عثمان اقارب و خویشاوندش را از بنی امیّه بر سائر مردم برتری داد و سالهای دراز بهمین منوال رفتار شد، و مردم سنّت و سیره رسول اکرم را از یاد بردند، اکنون که آمده بودند با امام علیه السّلام بیعت نمایند منظورشان آن بود که آن حضرت هم به رویّه سه خلیفه پیش از خود رفتار کند، پس آن بزرگوار برای اتمام حجّت و اینکه بدانند او بر خلاف سنّت و سیره پیغمبر اکرم کاری انجام ندهد و آنها نقض بیعت خواهند نمود، این سخنان را فرمود، بنا بر این درست نیست که گفته شود: اگر آن حضرت از جانب رسول خدا بخلافت نصب گردید و در حقیقت امامت و امارت از آن او و قیام بآن برایش واجب بود، چگونه استعفاء می نمود. چون امام علیه السّلام می دانست که بالأخره ایشان دست از عهد و پیمان برداشته و با او همراه نخواهند بود، از اینرو می فرماید:)

ما بکاری اقدام می نماییم که آنرا روها و رنگهای گوناگون است (به مشکلاتی بر خواهیم خورد «از قبیل جنگ با ناکثین یعنی طلحه و زبیر و سائر اصحاب جمل که پیمان خود را شکستند، و با قاسطین یعنی معاویه و لشگر شام که به آن حضرت یاغی شدند، و با مارقین یعنی خوارج نهروان که کافر شدند» بطوری) که دلها بر آن استوار نیست (مردم در این پیش آمدها شکیبائی ندارند) و عقلها زیر بار آن نخواهند رفت (بلکه انکار خواهند نمود)

آفاق را ابر سیاه (ظلم و ستم و بدعت) فرو گرفته (خورشید حقّ و حقیقت زیر آن پنهان گشته) و راه روشن (حقیقت احکام اسلام) تغییر یافته،

و بدانید اگر من دعوت (بیعت) شما را بپذیرم طبق آنچه خود می دانم رفتار خواهم نمود (شما را بر مرکب حقّ سوار نموده در راه راست سوق می دهم و بر خلاف رضاء و خوشنودی خدا و رسول سخنی نگفته قدمی بر نمی دارم) و (اگر خلافت را قبول کرده سوار بر کار شوم) به سخن گوینده (ای که گفتارش بر وفق خواهش نفسانیّ و بر خلاف شرع بوده) و به سرزنش توبیخ کننده (ای که مرا ملامت کند که چرا به رویّه خلفای پیش رفتار نمی کنم) گوش نمی دهم،

و اگر مرارها کنید (و بخلافت نگمارید) مانند یکی (از افراد) شما هستم و شاید به سخنان شما (در باب رفتار ناروای خلیفه نا حقّ) بیشتر گوش دهم (و از حقوقتان دفاع نمایم) و فرمان کسیرا که شما او را بر کار خویش والی و زمامدار قرار می دهید (اگر دستورش مطابق دستور اسلام باشد) بهتر انجام دهم

(بنا بر این) وزیر و مشاور بودن من برای شما بهتر است از اینکه امیر و زمامدار باشم (خلاصه حضرت اتمام حجّت می فرماید که بعد از بیعت کردن ایشان اگر بر خلاف خواهشهای آنان رفتار نمود ایراد نکنند که ما نمی دانستیم چنین رفتار می نمایی و گر نه با تو بیعت نمی نمودیم).