چنان بر من هجوم آوردند که شتران تشنه به آبشخور روی آرند، و چراننده پای بند آنها را بردارد و یکدیگر را بفشارند، چندان که پنداشتم خیال کشتن مرا در سر می پرورانند، یا در محضر من بعضی خیال کشتن بعض دیگر را دارند. پشت و روی این کار را نگریستم، و دیدم جز این رهی نیست که جنگ با آنان را پیش گیرم، یا آنچه را محمّد (ص) برای من آورده است نپذیرم. پس پیکار را از تحمّل کیفر آسانتر دیدم، و رنج این جهان را بر کیفر آن جهان بگزیدم.