ای مردمی که به تن فراهمید و در خواهشها مخالف همید، سخنانتان تیز، چنانکه سنگ خاره را گدازد، و کردارتان کند، چنانکه دشمن را در باره شما به طمع اندازد. در بزم، جوینده مرد ستیزید و در رزم، پوینده راه گریز.

آن که از شما یاری خواهد خوار است، و دل تیمار خوارتان از آسایش به کنار. بهانه های نابخردانه می آورید، و چون وامداری که پی در پی مهلت خواهد امروز و فردا می کنید.

آن که تن به خواری داده، دفع ستم را چگونه شاید که حق جز با کوشش بدست نیاید. -حال که خانه شما را گرفتند- برای کدام خانه پیکار می کنید و پس از من در کنار کدام امام کارزار می کنید.

به خدا سوگند، فریفته کسی است که فریب شما را خورد، و بی نصیب کسی است که انتظار پیروزی از شما برد. تیر بی پیکان را مانید، که آسیبی به دشمن نمی رساند، به خدا سوگند، نه گفته شما را باور، و نه سودای یاریتان را در سر، و نه دشمن را از شما بر حذر می دارم.

دردتان چیست و دارویتان کدام است و شما را چه عادت و مرام است؟ آخر شامیان هم، چون شمایند. -این همه- گفتار بی کردار بی پروا و ناپرهیزکار و در غیر حقّ طمعکار؟!