از خطبه های آن حضرت علیه السّلام است (در توبیخ و سرزنش اصحاب خود از جهت مسامحه و سهل انگاری در جنگیدن با دشمن):

ای مردمی که بدنهایشان جمع و اندیشه ها و آرزوهایشان مختلف است، سخنان شما (لاف و گزافتان) سنگهای سخت را نرم می گرداند، و کار شما (که در خانه نشسته برای جنگیدن با دشمن حاضر نیستید) دشمنان را در شما بطمع می اندازد (که آنچه دارید بتصرّف در آورده بر شما دست یابند)

در مجالس (که دور هم نشسته اید) چنین و چنان می گوئید (لاف زده و گزاف بسیار گفته اظهار دلیری و مردانگی می نمایید) و چون وقت جنگیدن با دشمن پیش آید می گوئید: حیدی حیاد یعنی ای جنگ از ما دور شو (جمله حیدی حیاد مثلی است که عرب در وقت فرار از دشمن به زبان می آورد)

دعوت کسیکه شما را (به نصرت و یاری خود) خواند پذیرفته نشد (زیرا او را یاری نکردید) کسیکه در باره شما زحمت و رنج کشید دل او راحتی و آسایش نیافت، عذرها و بهانه ها (ی شما برای نرفتن بجهاد و نجنگیدن با دشمن درست نیست و سبب) ضلالت و گمراهی است مانند بدهکاری که بدهی خود را (بدون عذر) بتأخیر اندازد (چون نمی خواهد وامش را اداء کند بهانه پیش آرد و امروز و فردا گوید، شما هم چون نمی خواهید بجهاد بروید بهانه های نادرست پیش آورده امروز و فردا می گوئید و بر اثر این مسامحه خود را ذلیل و خوار می گردانید و)

ذلیل و ترسنده نمی تواند از ظلم و ستمی (که بر او وارد میشود) مانع گردد، و حقّ (و آسایش برای هیچ قومی) بدست نمی آید مگر به تلاش و کوشش (پس با اینکه در خانه نشسته بجهاد نمی روید تا دشمن را مغلوب و سرکوب گردانید آسایش و آسودگی خواستن خطاء است)

کدام خانه (دیاری) را بعد از خانه خود (از تصرّف و خرابی دشمن) باز می دارید (در موقعی که شما را از خانهایتان بیرون نمودند) و با کدام امام و امیری بعد از من بجهاد می روید (که دشمن را از خود دور نمائید).

سوگند بخدا فریب خورده کسی است که شما او را فریب داده اید (زیرا شما امیر خود را به نصرت و یاری وعده داده وقتی که با دشمن روبرو شد از او پشت گردانیده برای کارزار بهانه پیش آورید) و کسیکه بکمک و همراهی شما رستگار شد (به دشمن غلبه پیدا نمود) سوگند بخدا (مانند کسی است که در تیر اندازی با شرط) رستگار شده به تیری که (از همه تیرهایی که برای قمار تعیین شده) بی نصیب تر (پر خسارت تر) است، و کسیکه بکمک شما تیر اندازد (بجانب دشمن و بخواهد از ظلم و تعدّی او جلوگیری نماید) پس به تیر سر شکسته بی پیکان تیر انداخته (و چنین تیری اگر به نشان هم برسد کارگر نخواهد بود و شما هم اگر به دشمن دست یابید بر اثر ترس و بیمی که دارید نمی توانید از پیش روی او ممانعت نمائید)

سوگند بخدا صبح کردم در حالتی که گفتار (عهد و پیمان) شما را باور ننموده به همراهی شما طمع ندارم، و دشمن (معاویه و اصحابش) را به مساعدت شما بیم نمی دهم (زیرا بی وفائی و بد قولی شما بر من و دشمن آشکار گردیده است)

چگونه است حال شما (که هر چه شما را بجنگ با دشمن ترغیب میکنم سهل انگاری می نمایید) چیست داروی درد شما (تا آماده سازم) بچه چیز علاج می پذیرید (تا چاره کنم) دشمنان مردمانی هستند مانند شما (چرا شما مانند آنها نیستید و از آنان بدل خود خوف و ترس راه داده اید)

آیا می گوئید گفتاری را که نمی دانید و اعتقاد بآن ندارید (برای رفتن بجهاد با یکدیگر می گوئید: چنین و چنان خواهیم کرد در صورتیکه اصلا اراده جنگیدن با دشمن ندارید) و آیا در دوری از معاصی غفلت دارید (پس بیدار شوید) آیا در غیر حقّ طمع دارید (در راه باطل و نافرمانی خدا و رسول و امام بر حقّ سودی تصوّر می کنید نه چنین است، بلکه طمع نفع بردن از راه باطل و غفلت در معاصی و گفتار بدون علم و اعتقاد سبب بدبختی و بیچارگی در دنیا و آخرت است).