(در سال 36 هجری پس از بازگشت فرستادگان امام علیه السّلام از جانب طلحه و زبیر، در سرزمین «ذی قار» این سخنرانی را ایراد کرد):

امام علیه السّلام و شناساندن ناکثین «اصحاب جمل»:

آگاه باشید، که همانا شیطان حزب و یارانش را بسیج کرده و سپاه خود را از هر سو فراهم آورده است، تا بار دیگر ستم را به جای خود نشاند و باطل به جایگاه خویش پایدار شود.

سوگند به خدا ناکثین هیچ گناهی از من سراغ ندارند، و انصاف را بین من و خودشان رعایت نکردند آنها حقّی را می طلبند که خود ترک کردند، و انتقام خونی را می خواهند که خود ریختند.

اگر شریک آنها بودم، پس آنها نیز در این خونریزی سهم دارند، و اگر تنها خودشان خون عثمان را ریختند پس کیفر مخصوص آنهاست مهم ترین دلیل آنها به زیان خودشان است.

می خواهند از پستان مادری شیر بدوشند که خشکیده، بدعتی را زنده می کنند که مدّت ها است مرده، و چه دعوت کننده ای و چه اجابت کنندگانی همانا من به کتاب خدا و فرمانش در باره ناکثین خشنودم.

امّا اگر از آن سرباز زدند با شمشیر تیز پاسخ آنها را خواهم داد، که برای درمان باطل و یاری دادن حق کافی است. شگفتا از من خواستند به میدان نبرد آیم و برابر نیزه های آنان قرار گیرم و ضربت های شمشیر آنها را تحمّل کنم. گریه کنندگان بر آنها بگریند تا کنون کسی مرا از جنگ نترسانده و از ضربت شمشیر نهراسانده است، من به پروردگار خویش یقین داشته و در دین خود شک و تردیدی ندارم.