از سخنان آن حضرت علیه السّلام است در وقتی که ذعلب یمنی از آن بزرگوار پرسید: یا امیر المؤمنین آیا پروردگار خود را دیده ای؟ امام علیه السّلام فرمود:

آیا چیزی را که نمی بینم پرستش می نمایم (با اینکه عبادت و پرستش مستلزم سخن گفتن و در خواست رحمت و مغفرت و خضوع و فروتنی است و این نوع امور در حضور و رؤیت انجام می گیرد) پس (سائل گمان کرد مراد از دیدن پروردگار دیدن بچشم است، لذا) گفت: چگونه او را می بینی (با اینکه دیدن او ممکن نیست) امام علیه السّلام فرمود:

چشمها او را آشکار درک نمی کند، لکن دلها بوسیله حقائق ایمان (تصدیق بوجود و وحدانیّت و ربوبیّت و سائر صفات) او را درک می نماید،

بهر چیز نزدیک است (احاطه دارد) ولی چسبیده نیست، و از هر چیز دور است ولی جدا نیست (زیرا نزدیکی با چسبیدن و دوری با جدا بودن از لوازم جسم است) گویا است (ایجاد سخن میکند) بدون تفکّر و اندیشه (زیرا اندیشه بر اثر نادانی است که خداوند از آن منزّه است) اراده کننده (آفریننده) است بدون تصمیم و آماده شدن (زیرا تصمیم گرفتن عبادت است از اراده ای که مقدّمه اراده انجام کاری باشد و آن از لوازم جسم است که در انجام کاری مردّد است، و امّا برای خدای تعالی که علم عین ذات او است عزم و تصمیم درست نیست چون مردّد نمی باشد) ایجاد کننده است بدون (کمک) عضوی (از قبیل دست و پا و مانند آنها، زیرا نیازمند بکمک حاجت دارد و او غنیّ بالذّات و بی نیاز است) لطیف است که (از جهت شدّت ظهور و آشکار بودنش) به پنهانی وصف نمی شود (چون چیزی بر او احاطه ندارد) بزرگ است (از همه چیز) که به ستمگری (مانند ستمگران مسلّط بر زیر دستان) وصف نمی شود (زیرا عدل محض است) بینا است که به داشتن حسّی (از حواسّ) وصف نمی گردد (زیرا حواسّ از صفات ممکن است) مهربان است (از روی فضل و احسان) نه به دلسوزی،

خلائق در برابر عظمت و بزرگی او خوار و فروتنند (زیرا همه مقهور مشیّت و اراده او هستند) و دلها (در برابر هیبت و عظمتش) از ترس (عذاب) او مضطرب و نگرانند.