(برخی از شارحان نوشتند که این خطبه در شهر کوفه ایراد شد).

شگفتی آفرینش انواع پرندگان:

خداوند پدیده های شگفتی از جانداران حرکت کننده، و بی جان، برخی ساکن و آرام، بعضی حرکت کننده و بی قرار، آفریده است، و شواهد و نمونه هایی از لطافت صنعت گری و قدرت عظیم خویش بپاداشته، چندان که تمام اندیشه ها را به اعتراف واداشته، و سر به فرمان او نهاده اند، و در گوش های ما بانگ براهین یکتایی او پیچیده است. آنگونه که پرندگان گوناگون را بیافرید، و آنان را در شکاف های زمین، و رخنه درّه ها و فراز کوه ها مسکن داد،با بال های متفاوت و شکل و هیأتهای گوناگون، که زمام آنها به دست اوست، پرندگانی که با بالهای خود در لابلای جوّ گسترده و فضای پهناور پرواز می کنند. آنها را از دیار نیستی در شکل و ظاهری شگفت آور بیافرید، و استخوان هاشان را از درون در مفصل های پوشیده از گوشت به هم پیوند داد.

برخی از پرندگان را که جثّه سنگین داشتند از بالا رفتن و پروازهای بلند و دور بازداشت، آنگونه که آرام و سنگین در نزدیکی زمین بال می زنند. پرندگان را با لطافت قدرتش و دقّت صنعتش، در رنگ های گوناگون با زیبایی خاصّی رنگ آمیزی کرد، گروهی از آنها را تنها با یک رنگ بیاراست که رنگ دیگری در آن راه ندارد، دسته ای دیگر را در رنگ مخالف آن فرو برد، جز اطراف گردنشان که چونان طوقی آویخته، مخالف رنگ اندامشان است.

شگفتی های آفرینش طاووس:

و از شگفت انگیزترین پرندگان در آفرینش، طاووس است، که آن را در استوارترین شکل موزون بیافرید، و رنگ های پر و بالش را به نیکوترین رنگ ها بیاراست، با بال های زیبا که پرهای آن به روی یکدیگر انباشته و دم کشیده اش که چون به سوی مادّه پیش می رود آن را چونان چتری گشوده و بر سر خود سایبان می سازد، گویا بادبان کشتی است که نا خدا آن را بر افراشته است.

طاووس به رنگهای زیبای خود می نازد، و خوشحال و خرامان دم زیبایش را به این سو و آن سو می چرخاند، و سوی مادّه می تازد، چون خروس می پرد، و چون حیوان نر مست شهوت با جفت خویش می آمیزد، این حقیقت را از روی مشاهده می گویم، نه چون کسی که بر اساس نقل ضعیفی سخن بگوید: اگر کسی خیال کند: «بار دار شدن طاووس به وسیله قطرات اشکی است که در اطراف چشم نر حلقه زده و طاووس مادّه آن را می نوشد آنگاه بدون آمیزش با همین اشک ها تخمگذاری می کند» افسانه بی اساس است. ولی شگفت تر از آن نیست که می گویند: «زاغ نر طعمه به منقار ماده می گذارد که همین عامل بار دار شدن زاغ است».

گویا نی های پر طاووس چونان شانه هایی است که از نقره ساخته، و گردی های شگفت انگیز آفتاب گونه که به پرهای اوست از زر ناب و پاره های زبرجد بافته شده است.

اگر رنگ های پرهای طاووس را به روییدنی های زمین تشبیه کنی، خواهی گفت: دسته گلی است که از شکوفه های رنگارنگ گلهای بهاری فراهم آمده است، و اگر آن را با پارچه های پوشیدنی همانند سازی، پس چون پارچه های زیبای پر نقش و نگار یا پرده های رنگارنگ یمن است، و اگر آن را با زیور آلات مقایسه کنی چون نگین های رنگارنگی است که در نواری از نقره با جواهرات زینت شده است.

روانشناسی حیوانی طاووس:

طاووس، چون به خود بالنده مغرور راه می رود، دم و بال های زیبایش را بر انداز می کند، پس با توجه به زیبایی جامه و رنگ های گوناگون پرو بالش قهقهه سر می دهد، امّا چون نگاهش به پاهای او می افتد، بانگی برآورد که گویا گریان است، فریاد می زند گویا که دادخواه است، و گواه صادق دردی است که در درون دارد، زیرا پاهای طاووس چونان ساق خروس دو رگه (هندی و پارسی) باریک و زشت و در یک سو ساق پایش ناخنکی مخفی روییده است.

  1. شگفتی رنگ آمیزی پرهای طاووس:

بر فراز گردن طاووس به جای یال، کاکلی سبز رنگ و پر نقش و نگار روییده، و بر آمدگی گردنش چونان آفتابه ای نفیس و نگارین است، و از گلوگاه تا روی شکمش به زیبایی وسمه یمانی رنگ آمیزی شده، یا چون پارچه حریر برّاق یا آیینه ای شفّاف که پرده بر روی آن افکندند. در اطراف گردنش گویا چادری سیاه افکنده که چون رنگ آن شاداب و بسیار می باشد، پنداری با رنگ سبز تندی در هم آمیخته است که در کنار شکاف گوش جلوه خاصّی دارد.

کمتر رنگی می توان یافت که طاووس از آن در اندامش نداشته باشد، یا با شفّافیّت و صیقل فراوان و زرق و برق جامه اش آن را جلای برتری نداده باشد. طاووس چونان شکوفه های پراکنده ای است که باران بهار و گرمای آفتاب را در پرورش آن نقش چندانی نیست، و شگفت آور آن که هر چند گاهی از پوشش پرهای زیبا بیرون می آید، و تن عریان می کند، پرهای او پیاپی فرو می ریزد و از نو می رویند، پرهای طاووس چونان برگ خزان رسیده می ریزند و دوباره رشد می کنند و به هم می پیوندند، تا دیگر بار شکل و رنگ زیبای گذشته خود را باز می یابد، بی آن که میان پرهای نو و ریخته شده تفاوتی وجود داشته باشد یا رنگی جابجا بروید، اگر در تماشای یکی از پرهای طاووس دقت کنی، لحظه ای به سرخی گل، و لحظه ای دیگر به سبزی زبرجد، و گاه به زردی زرناب جلوه می کند.

  1. عجز انسان از درک حقائق موجود در پدیده ها:

راستی، هوشهای ژرف اندیش و عقل های پر تلاش چگونه این همه از حقائق موجود در پدیده ها را می توانند درک کنند و چگونه گفتار توصیف گران، به نظم کشیدن این همه زیبایی را بیان توانند کرد و در درک کمترین اندام طاووس، گمانها از شناخت درمانده و زبان ها از ستودن آن در کام مانده اند. پس ستایش خداوندی را سزاست که عقل ها را از توصیف پدیده ای که برابر دیدگان جلوه گرند ناتوان ساخت، پدیده محدودی که او را با ترکیب پیکری پر نقش و نگار، با رنگ ها و مرزهای مشخص می شناسد، باز هم از تعریف فشرده اش زبان ها عاجز و از وصف واقعی آن در مانده اند (حال چگونه خدا را می توانند درک کنند).

شگفتی آفرینش جانداران کوچک:

پاک و برتر است خدایی که در اندام مورچه، و مگس ریز، پاها پدید آورد، و جانداران، بزرگتر از آنها، از ماهیان دریا، و پیلان عظیم الجثّه را نیز آفرید، و بر خود لازم شمرد، که هیچ کالبد جانداری را وانگذارد و به درستی اداره اش نماید، جز آن که میعادگاهش را مرگ و پایان راهش را نیستی قرار داد.

وصف ویژگی های بهشت:

اگر با چشم دل به آنچه که از بهشت برای تو وصف کرده اند بنگری، از آنچه در دنیاست دل می کنی، هر چند شگفتی آور و زیبا باشد، و از خواهش های نفسانی و خوشی های زندگانی و منظره های آراسته و زیبای آن کناره می گیری، و اگر فکرت را به درختان بهشتی مشغول داری که شاخه هایشان همواره به هم می خورند، و ریشه های آن در توده های مشک پنهان، و در ساحل جویباران بهشت قرار گرفته آبیاری می گردند، و خوشه هایی از لؤلؤ آب دار به شاخه های کوچک و بزرگ درختان آویخته، و میوه های گوناگونی که از درون غلاف ها و پوشش ها سر بیرون کرده اند، سرگردان و حیرت زده می گردی: شاخه های پر میوه بهشت که بدون زحمتی خم شده در دسترس قرار گیرند، تا چیننده آن هر گاه که خواهد بر چیند، مهمانداران بهشت گرد ساکنان آن و پیرامون کاخ هایشان در گردشند و آنان را با عسلهای پاکیزه و شراب های گوارا پذیرایی کنند.

آنها کسانی هستند که همواره از کرامت الهی بهره مند تا آنگاه که در سرای ثابت خویش فرود آیند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. ای شنونده اگر دل خود را به منظره های زیبایی که در بهشت به آن می رسی مشغول داری، روح تو با اشتیاق فراوان به آن سامان پرواز خواهد کرد، و از این مجلس من با شتاب به همسایگی اهل قبور خواهی شتافت. خداوند با لطف خود من و شما را از کسانی قرار دهد که با دل و جان برای رسیدن به جایگاه نیکان تلاش می کنند.

می گویم: (کلام امام که فرمود «یؤرّ بملاقحه، الار» کنایه از نکاح و آمیزش است. هنگامی گفته می شود «ار الرجل المرأة یؤرها» که با همسرش همبستر شود.

و این فرمایش امام «کانه قلع داریّ عنجه نؤتیه» باید توجّه داشت «قلع» بادبان کشتی است و «داری» منسوب به «دارین» شهری است که در کنار دریا که از آنجا عطریات می آورند (و بادبان هایش معروف است).

و «عنجه» به معنی کشیدن به سوی خویش است هنگامی که گفته می شود «عنجت الناقه اعنجها عنجا» یعنی آن را به سوی خود کشیدم. و «النؤتی» به معنی «کشتیبان» است.

و اما تعبیر «صفتی جفونه» منظور دو طرف پلک های چشم است. زیرا «ضفتان» به معنی دو طرف می باشد.

و اینکه فرمود: «و فلذا الزبرجد» باید دانست که «فلذا» جمع «فلذه» به معنی قطعه است که معنی آن قطعه هایی از زبرجد است.

امّا تعبیر به «کبائس اللؤلؤ الرطب» به معنی خوشه های لؤلؤ تر همچون خوشه های خرما است زیرا «الکباسه» به معنی خوشه و «العسالیج» جمع «عسلوج» به معنای شاخه است).