برایتان همنشین و معاشری نیکو بودم. تا یارایم بود، کوشیدم که از پشت سر نگهبانتان شوم و از بندهای خواری آزادتان کردم و از چنبر ستم رهانیدم و این برای سپاسگزاری از آن اندک نیکی بود که از شما دیدم و چشم پوشی از آن همه زشتی که مرتکب شدید، که چشم دید و تن تحمل نمود.