[چون مصقلة، پسر هبیره شیبانی نزد معاویه گریخت، و این هنگامی بود که اسیران بنی ناجیه را از عامل امیر المؤمنین خرید، و آنان را آزاد ساخت. چون امام مال را از او طلبید، خیانت کرد و به شام رفت.]

خدا مصقله را خیر ندهاد کاری کرد چون کار آزادگان، و گریختنی چون گریختن بندگان، هنوز آفرین گویش را به سخن نیاورده، خاموش ساخت، و ستاینده اش را تصدیق نکرده به سرزنش واداشت. اگر مانده بود آنچه در توان داشت می گرفتیم، و مانده را تا گشایشی در مال برای او پدید آید انتظار می بردیم.