ای مردمی که به تن ها مجتمعید و به آراء پراکنده. سخنتان -هنگامی که لاف دلیری می زنید- صخره های سخت را نرم می کند، در حالی که، کردارتان دشمنانتان را در شما به طمع می اندازد. چون در بزم نشینید، دعوی رزم آوری کنید و چون جنگ چهره نماید، از آن می گریزید.

دعوت آن کس، که شما را فراخواند، روی پیروزی نبیند و آنکه برای راحت شما خویشتن را به تعب افکند، هرگز به راحت و آرامش نرسد. مشتی اباطیل را بهانه می کنید تا در کار تعلل ورزید. همانند وامداری که پیوسته ادای دین خویش به تأخیر اندازد.

ذلیل سرکوفته، از خود دفع ستم نتواند کرد، که حق جز در سایه کوشش فراچنگ نیاید. اگر خانه شما را بستانند، کدام خانه را از دشمن حمایت خواهید کرد و بعد از من با کدام امام با دشمن پیکار می کنید.

به خدا سوگند، فریب خورده کسی است که شما او را به وعده دروغ بفریبید. هر که پندارد که به نیروی شما پیروز می شود، همانند کسی است که آن تیر از تیرهای قمار نصیب او شود که سودش از همه کمتر است و هر که شما را چون تیر به سوی دشمن افکند، تیر شکسته بی پیکان را در کمان رانده.

به خدا سوگند، به جایی رسیده ام که دیگر سخن شما باور نمی کنم و به یاری شما امید نمی بندم و دشمن را به شما بیم نمی دهم.

شما را چه می شود، داروی درد شما کدام است، علاج شما چگونه است؟ دشمنان شما نیز مردمی همانند شمایند. آیا هرچه گفتید، همه از روی نادانی بود یا از سر غفلت و ناپرهیزگاری یا در چیزی که حق شما نبود طمع ورزیده بودید.