[hadith]وَ مِنْهُ: إِنِّی وَ اللَّهِ لَوْ لَقِیتُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ طِلَاعُ الْأَرْضِ کُلِّهَا مَا بَالَیْتُ وَ لَا اسْتَوْحَشْتُ؛ وَ إِنِّی مِنْ ضَلَالِهِمُ الَّذی هُمْ فِیهِ وَ الْهُدَی الَّذی أَنَا عَلَیْهِ لَعَلَی بَصِیرَةٍ مِنْ نَفْسی وَ یَقِینٍ مِنْ رَبِّی، وَ إِنِّی إِلَی لِقَاءِ اللَّهِ لَمُشْتَاقٌ وَ [لِحُسْنِ] حُسْنِ ثَوَابهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ؛ وَ لَکِنَّنِی آسَی أَنْ یَلِیَ [هَذهِ الْأُمَّةَ] أَمْرَ هَذهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا، فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِینَ حَرْباً وَ الْفَاسقِینَ حِزْباً؛ فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذی قَدْ شَرِبَ فِیکُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حَدّاً فِی الْإِسْلَامِ، وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ یُسْلِمْ حَتَّی رُضِخَتْ لَهُ عَلَی الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ؛ فَلَوْ لَا ذَلِکَ مَا أَکْثَرْتُ تَأْلِیبَکُمْ وَ تَأْنِیبَکُمْ وَ جَمْعَکُمْ وَ تَحْرِیضَکُمْ، وَ لَتَرَکْتُکُمْ إِذْ أَبَیْتُمْ وَ وَنَیْتُمْ. أَ لَا تَرَوْنَ إِلَی أَطْرَافِکُمْ قَد انْتَقَصَتْ وَ إِلَی أَمْصَارِکُمْ قَد افْتُتِحَتْ وَ إِلَی مَمَالِکِکُمْ تُزْوَی وَ إِلَی بلَادکُمْ تُغْزَی؛ انْفِرُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ إِلَی قِتَالِ عَدُوِّکُمْ وَ لَا تَثَّاقَلُوا إِلَی الْأَرْضِ، فَتُقِرُّوا بالْخَسْفِ وَ تَبُوءُوا بالذُّلِّ وَ یَکُونَ نَصِیبُکُمُ الْأَخَسَّ؛ وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْب الْأَرِقُ، وَ مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ، وَ السَّلَامُ.[/hadith]

امام(علیه السلام) در این بخش از نامه به نکته مهمی اشاره می کند که هرگز در برابر دشمنان او که دشمنان اسلام و قرآنند سکوت نخواهد کرد و به مبارزه آنها برمی خیزد، هرچند تنها باشد و آنها تمام زمین را پر کنند. می فرماید: «به خدا سوگند من اگر تنها با آنها (دشمنان) روبه رو شوم در حالی که تمام روی زمین را پر کرده باشند، باکی ندارم و وحشت به خود راه نمی دهم»; (إِنِّی وَاللهِ لَوْ لَقِیتُهُمْ وَاحِداً وَهُمْ طِلاَعُ(1) الاَْرْضِ کُلِّهَا مَا بَالَیْتُ وَلاَ اسْتَوْحَشْتُ).

این نهایت شجاعت و ایمان امام را به هدف و مقصودش نشان می دهد همان گونه که در نامه «عثمان بن حنیف» نیز گذشت که می فرماید: «وَالله لَوْ تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلی قِتالی لَما وَلَّیْتُ عَنْها; به خدا سوگند اگر تمام عرب به پیکار من برخیزند من پشت به میدان نبرد نخواهم کرد».

سپس دو دلیل برای این مطلب بیان می کند، در دلیل اوّل می فرماید: «من از آن گمراهی که آنها در آن هستند و هدایتی که من بر آنم کاملا آگاهم و به پروردگارم یقین دارم (و به همین دلیل در مبارزه با آن گمراهان کمترین تردید به خود راه نمی دهم)»; (وَإِنِّی مِنْ ضَلاَلِهِمُ الَّذی هُمْ فِیهِ وَالْهُدَی الَّذی أَنَا عَلَیْهِ لَعَلَی بَصِیرَة مِنْ نَفْسی وَ یَقِین مِنْ رَبِّی).

سپس دلیل دوم را بیان می دارد و می فرماید: «من مشتاق (شهادت و) لقای پروردگارم و به پاداش نیکش منتظر و امیدوارم»; (وَإِنِّی إِلَی لِقَاءِ اللهِ لَمُشْتَاقٌ وَحُسْنِ ثَوَابهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاج).

بنابراین عشق به شهادت و ثواب های عظیمی که خداوند نصیب شهیدان راهش می کند مرا بر این می دارد که از کثرت دشمن و تنهایی خودم کمترین وحشتی نداشته باشم.

آن گاه امام(علیه السلام) در ادامه سخن می افزاید: «ولی (می کوشم زنده بمانم و بر آنها پیروز شوم، زیرا) از این اندوهگینم که حکومت این دولت به دست سفیهان و بی خردان و فاجران و نابکاران بیفتد و در نتیجه بیت المال را به غارت ببرند و بندگان خدا را برده و اسیر خویش سازند، با صالحان نبرد کنند و فاسقان را همدست و حزب خود سازند»; (وَلَکِنَّنِی آسَی(2) أَنْ یَلِیَ(3) أَمْرَ هَذهِ الاُْمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَفُجَّارُهَا، فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللهِ دُوَلاً(4)، وَعِبَادَهُ خَوَلاً(5) وَالصَّالِحِینَ حَرْباً(6)، وَالْفَاسقِینَ حِزْباً).

به تعبیر دیگر، امام(علیه السلام) گرچه عاشق شهادت بوده ولی حتی الامکان نمی خواسته شهید شود، بلکه زنده بماند و جلوی سیطره نااهلان را بر حکومت اسلامی بگیرد.

«فُجّار» (فاجران) اشاره به معاویه و همدستان اوست و «سفهاء» اشاره به لشکریان ناآگاهی است که دنبال اهداف او حرکت می کردند.

جمله «یَتَّخِذُوا مَالَ اللهِ دُوَلاً، وَعِبَادَهُ خَوَلاً» اشاره به انجام کارهایی شبیه دوران خلافت عثمان است که بیت المال به دست گروهی از اقوام و خویشان او افتاد و دست به دست می گردید و افراد ناصالح را به فرمانداری بلاد منصوب کرده بود که مردم را به زنجیر کشیده بودند، با اصحاب صالح پیغمبر نبرد می کردند و فاسقان را جزء حزب خود قرار داده بودند.

امام(علیه السلام) در ادامه این سخن انگشت روی نقطه ضعف روشن آنها گذارده می فرماید: «زیرا در این گروه فردی است که مرتکب شرب خمر شده بود و حد اسلام بر او جاری شد»; (فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذی قَدْ شَرِبَ فِیکُمُ الْحَرَامَ، وَ جُلِدَ حَدّاً فِی الاِْسْلاَمِ).

اشاره به «ولید بن عقبه» است که در زمان عثمان والی کوفه بود و شرب خمر کرد و مست ولا یعقل به گونه ای که نماز صبح را به جای دو رکعت چهار رکعت خواند و سپس رو به جمعیت کرد و گفت: اگر بخواهید باز هم بیشتر بخوانم. شاهدان و گواهان نزد عثمان آمدند و بر شرب خمر او گواهی دادند و علی(علیه السلام) حد را بر او جاری کرد.(7)

آن گاه امام(علیه السلام) به مورد دیگری از خلافکاری های آنها اشاره کرده می فرماید: «و برخی از آنها اسلام را نپذیرفتند تا عطاهایی برای آنها تعیین شد»; (وَإِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ یُسْلِمْ حَتَّی رُضِخَتْ لَهُ عَلَی الاِْسْلاَمِ الرَّضَائِخُ(8)).

به گفته ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود این جمله اشاره به ابوسفیان و معاویه و برادر او و جمعی دیگر است که تا کمک های مالی به آنها نشد در برابر اسلام سر فرود نیاوردند.(9)

آن گاه امام در پایان این سخن می افزاید: «اگر برای این جهات نبود تا این اندازه شما را بر قیام در برابر آنها تشویق نمی کردم و به سستی در کار سرزنش و توبیخ نمی نمودم و در گردآوری و تحریک شما نمی کوشیدم، بلکه اگر سستی و فتوری از خود نشان می دادید رهایتان می ساختم»; (فَلَوْ لاَ ذَلِکَ مَا أَکْثَرْتُ تَأْلِیبَکُمْ(10) وَ تَأْنِیبَکُمْ(11)، وَ جَمْعَکُمْ وَ تَحْرِیضَکُمْ، وَلَتَرَکْتُکُمْ إِذْ أَبَیْتُمْ وَ وَنَیْتُمْ(12)).

اشاره به اینکه تمام این جوش و خروش من برای مبارزه با دشمنان به سبب خطر مهمی است که از بازماندگان دوران جاهلیت نسبت به اسلام می بینم و بیم دارم آنها بر مردم مسلط شوند و مردم را به دوران کفر باز گردانند.

مقصود از جمله «وَلَتَرَکْتُکُمْ إِذْ أَبَیْتُمْ وَ وَنَیْتُمْ» این است که اگر از تأثیر سخنم در شما مأیوس شوم شما را رها خواهم ساخت.

سپس در پایان این نامه امام(علیه السلام) برای تشویق آنها بر جهاد با دشمن و تحریک حمیت و غیرت دینی آنها تعبیرات تکان دهنده ای دارد و می فرماید: «آیا نمی بینید مناطق اطراف شما گرفته شده و شهرهایتان تحت تسلط دشمن قرار گرفته و کشورهای شما (یکی بعد از دیگری) تسخیر می شود و شهرهایتان به میدان جنگ دشمن مبدل گشته»; (أَ لاَ تَرَوْنَ إِلَی أَطْرَافِکُمْ(13) قَد انْتَقَصَتْ(14) وَإِلَی أَمْصَارِکُمْ قَد افْتُتِحَتْ وَإِلَی مَمَالِکِکُمْ تُزْوَی(15)، وَإِلَی بلاَدکُمْ تُغْزَی!).

اشاره به اینکه کدام مسلمان است که این حوادث دردناک را بشنود یا ببیند و ساکت بنشیند و تماشا کند و کدام انسان شرافتمند و با غیرت است که به دشمن خود اجازه دهد این گونه در منطقه او به ویرانگری و غارتگری بپردازد; نه غیرت اسلامی اجازه می دهد و نه شرافت انسانی که افراد در چنین ماجرایی سکوت کنند و تن به ذلت دهند.

حضرت به دنبال آن می فرماید: «خداوند شما را رحمت کند. برای نبرد با دشمن خود کوچ کنید و زمین گیر نشوید (و سستی و تنبلی به خود راه ندهید) که زیردست خواهید شد و تن به ذلت و خواری خواهید داد و بهره زندگی شما از همه پست تر خواهد بود (آری) آنکه مرد جنگ است همیشه بیدار است و کسی که به خواب رود (و از دشمن غافل شود باید بداند) دشمن او در خواب نخواهد بود و از او غافل نخواهد شد. و السلام»; (انْفِرُوا رَحِمَکُمُ اللهُ إِلَی قِتَالِ عَدُوِّکُمْ، وَلاَ تَثَّاقَلُوا(16) إِلَی الاَْرْضِ فَتُقِرُّوا(17) بالْخَسْفِ(18)، وَتَبُوءُوا(19) بالذُّلِّ، وَیَکُونَ نَصِیبُکُمُ الاَْخَسَّ، وَإِنَّ أَخَا الْحَرْب الاَْرِقُ(20)، وَمَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ، وَالسَّلاَمُ).

اینها همه اشاره به واقعیتی است که در آیات قرآن و روایات اسلامی درباره جهاد به آن اشاره شده است: عزت، سعادت و حیات جاویدان در جهاد و شهادت پر افتخار، و ذلت، خواری و روسیاهی در دنیا و آخرت در ترک جهاد با دشمن.


نکته:

هوشیاری در مقابل دشمن:

جمله «وَلاَ تَثَّاقَلُوا» در واقع بر گرفته از آیه 38 سوره توبه است که می فرماید: «(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الاَْرْضِ أَ رَضیتُمْ بالْحَیاةِ الدُّنْیَا مِنَ الاْخِرَةِ فَمَا مَتاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الاْخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ); ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا هنگامی که به شما گفته می شود: در راه خدا (به سوی میدان جهاد) حرکت کنید بر زمین سنگینی می کنید (و سستی به خرج می دهید؟!) آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟! با آنکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست».

جمله «إِنَّ أَخَا الْحَرْب الاَْرِقُ» شبیه دستوری است که در قرآن مجید در مورد جنگجویان آمده است که حتی به هنگام نماز در کنار میدان جنگ دستور می دهد هوشیاری خود را با همراه داشتن اسلحه در حال نماز حفظ کنند; می فرماید: «(وَلْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُم وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمیلُونَ عَلَیْکُمْ مَّیْلَةً واحِدَةً); آنها باید وسایل دفاعی و سلاح هایشان را (در حال نماز با خود) برگیرند; (زیرا) کافران آرزو دارند که شما از سلاح ها و وسایل خود غافل شوید تا یکباره به شما هجوم آورند».(21)

اینها همه نشان می دهد که مسلمانان در هر زمان و مکان و در هر شرایطی که باشند هوشیاری خود را در مقابل دشمن حفظ کنند و این کلام مولا را که می تواند شعاری برای همیشه باشد فراموش نکنند که فرمود: ««وَمَنْ نامَ لَمْ یُنَمْ عَنْه; آن کس که در خواب فرو رود باید بداند که دشمن در خواب نیست و از او غافل نخواهد شد».

اهمّیّت این دستور در عصر و زمان ما از هر عصر و زمانی بیشتر است، زیرا دشمن تهاجم را در جهات مختلف شروع کرده است; نه تنها در جهات نظامی، بلکه در جهات فرهنگی از طریق شبهه افکنی و ایجاد تزلزل در مبانی اعتقادی و از طریق نشر فساد و ایجاد آلودگی های اخلاقی با تمام قدرت به میدان وارد شده حتی عوامل زیادی را در داخل مسلمانان با هزینه های سنگین انتخاب کرده است. باید بدانیم که در برابر لحظه ای غفلت از این برنامه های تخریبی هزینه های گزافی باید پرداخت.

از جمله شگردهای دشمن، ایجاد فرقه های انحرافی است; آنها می دانند که در جوامع مذهبی به خصوص بعد از آشکار شدن بی محتوایی مکتب های مادی، علاقه عمیقی به مذهب به وجود آمده است. آنها یک سلسله فرقه های دروغین عرفانی ساخته اند که هم اختلاف و تفرقه ایجاد کنند و هم انسان های با ایمان را از اصول صحیح مذهب دور سازند و به عوامل تخدیر تبدیل کنند.

به گفته بعضی از آگاهان در این چهل سال اخیر در عصر ما دو هزار فرقه عرفان انحرافی در آمریکا و دو هزار فرقه دیگر در اروپا به وجود آمده است و عجیب اینکه کمتر قدر مشترکی با هم دارند و به یقین عامل اصلی پیدایش آنها جهان خواران اند که می خواهند مذاهب آسمانی را که مانعی در برابر منافع نامشروعشان است از راه خود بردارند.

بسیاری از این فرقه ها به شرق اسلامی منتقل شده و فرقه های دیگری نیز بر آن افزوده اند.(22)


پی نوشت:

  1. «طِلاع» به معنای فراگیر و پرکننده است و از طلوع آفتاب گرفته شده که همه جا را پر می کند.

  2. «آسی» (صیغه متکلم وحده) از ریشه «أسیً» بر وزن «رسن» به معنای حزن و اندوه گرفته شده است; یعنی غمگین می شوم.

  3. «یَلِیَ» یعنی حکومت را بر عهده بگیرد از ریشه «ولایت» به معنای سرپرستی کردن و حکومت کردن گرفته شده است.

  4. «دُوَل» به چیزهایی گفته می شود که دست به دست می گردد، جمع «دَولة» و مال را از این جهت دولت می گویند که دست به دست می شود و همچنین حکومت ها را که دست به دست می شوند دولت می گویند. (دُولة به ضم دال نیز همین معنا را دارد بعضی معتقد به تفاوت هایی بین «دَولة» و «دُولة» هستند).

  5. «خَوَل» به معنای برده و خدمتگذار است. این واژه هم بر مفرد اطلاق می شود و هم بر جمع از ریشه «خَوْل» بر وزن «حول» که به معنای سرکشی و مراقبت مداوم از چیزی است گرفته شده و چون بردگان و خدمتگذاران، از امور صاحبان خود سرکشی و مراقبت می کنند این واژه بر آنها اطلاق شده است.

  6. «حَرْب» به معنای جنگ و نیز به معنای دشمن آمده است و در جمله بالا معنای دوم مناسب است.

  7. برای توضیح بیشتر به کتاب های معروفی همچون استیعاب ابن عبد ربه و اسدالغابه در شرح حال «ولید بن عقبة» مراجعه شود.

  8. «رضائخ» جمع «رضیخة» بر وزن «غریبه» به معنای عطایی است که به کسی می دهند و گاه به معنای عطای قلیل و کم آمده است.

  9. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 17، ص 226.

  10. «تَألیب» به معنای جمع کردن و گردآوردن و تشویق به اجتماع نمودن است.

  11. «تَأنیب» به معنای توبیخ شدید است.

  12. «وَنَیْتُم» از ریشه «ونی» به معنای سستی کردن و به ضعف گراییدن گرفته شده است.

  13. «اطراف» در اینجا به معنای نواحی کشور است.

  14. «انْتَقَصَتْ» یعنی از دست رفته از ریشه «نقص» گرفته شده است.

  15. «تُزْوی» از ریشه «زَیّ» بر وزن «حیّ» به معنای دور کردن و جمع و قبض نمودن چیزی است.

  16. «لا تَثّاقَلُوا» از ریشه «ثِقْل» به معنای سنگینی گرفته شده و در موردی به کار می رود که انسان تمایل به ماندن در جایی داشته باشد و حاضر به حرکت نباشد. (و در اینجا منظور باز ایستادن از حرکت به سوی میدان جهاد است).

  17. «تُقِرُّوا» از ریشه «تقریر» به معنای ثابت نگه داشتن چیزی در مکانی است و جمله «فَتُقِرُّوا بالخَسْفِ» اشاره به این است که خودتان را خوار خواهید کرد.

  18. «الْخَسْف» در اصل به معنای پنهان شدن و مخفی گشتن است سپس به معنای ذلت که انسان را از دیده ها پنهان می دارد اطلاق شده است.

  19. «تَبُوء» از ریشه «بَواء» بر وزن «دواء» به معنای بازگشت کردن و منزل گرفتن است و در اینجا به معنای بازگشت به ذلت آمده است.

  20. «الأرِقْ» به معنای بیدار است از ریشه «أَرَق» بر وزن «عرب» به معنای بیدار ماندن گرفته شده است.

  21. نساء، آیه 102.

  22. برای توضیح بیشتر به کتاب «جریان شناسی انتقادی عرفان های نوظهور» چاپ دفتر تبلیغات اسلامی مراجعه شود.