[hadith]ثُمَّ قَالَ: یَا بَنِی عَبْد الْمُطَّلِب، لَا أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دمَاءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضاً، تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ [قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ]؛ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بی إِلَّا قَاتِلِی، انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بضَرْبَةٍ؛ وَ لَا تُمَثِّلُوا بالرَّجُلِ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) یَقُولُ: إِیَّاکُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بالْکَلْب الْعَقُور.[/hadith]

سفارش اکید امام(علیه السلام) درباره قاتلش!

امام(علیه السلام) در بخش آخر این نامه، روی سخن را به خویشاوندان خود از فرزندان عبدالمطلب کرده سه دستور مهم درباره سرنوشت قاتل خود به آنها می دهد که نشانه عظمت فوق العاده امام و سعه صدر آن حضرت است.

نخست می فرماید: «ای فرزندان عبدالمطلب! نکند بعد از شهادتم (به بهانه قتل من) در خون مسلمانان فرو روید و بگویید: امیرمؤمنان کشته شد. آگاه باشید جز قاتل من را به سبب قتل من نکشید»; (ثُمَّ قَالَ: یَا بَنِی عَبْدالْمُطَّلِب، لاَ أُلْفِیَنَّکُمْ(1) تَخُوضُونَ(2) دمَاءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضاً، تَقُولُونَ: «قُتِلَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ». أَلاَ لاَ تَقْتُلُنَّ بی إِلاَّ قَاتِلِی).

این قضیه در طول تاریخ بسیار اتفاق افتاده است که وقتی شخص بزرگی یا پادشاه و سلطانی کشته می شود گروهی از روی تعصب به کشتار وسیعی دست می زنند و گروه دیگری نیز فرصت را غنیمت شمرده و به تسویه حساب های شخصی می پردازند و مخالفان خود را به این بهانه به قتل می رسانند. همان گونه که در تاریخ وارد شده است به بهانه قتل عمر به دست ابولؤلؤ، بازماندگان و دوستان او جمعی را به قتل رساندند. همچنین هنگامی که مصعب، برادر عبید الله بن زیاد را کشت، عبیدالله نذر کرد یکصد نفر از قریش را به قتل برساند. هشتاد نفر را به قتل رساند سپس با خبر شد که مصعب کشته شده و سر او را برای عبد الملک برده اند. در این هنگام آرام گرفت;(3) ولی امام(علیه السلام) با پیش بینی حکیمانه اش جلو این کار را گرفت به همین دلیل بعد از شهادت آن حضرت تسویه حساب های شخصی به نام مبارک آن حضرت صورت نگرفت و ناامنی هایی که در این گونه موارد پیش می آید، پیش نیامد.

آن گاه در ادامه این سخن امام(علیه السلام) دستور دوم خود را صادر کرده می فرماید: «(درست) بنگرید هرگاه من از این ضربت از دنیا چشم پوشیدم، او را تنها یک ضربت بزنید تا یک ضربت در برابر یک ضربت باشد»; (انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بضَرْبَة).

جالب این است که امام(علیه السلام) عدالت را درباره قاتل خودش حتی در کیفیت قصاص توصیه می کند. مبادا ناراحتی های شدید شیعیانش سبب شود او را به طرز غیر عادلانه ای قصاص کنند.

حتی درنامه 23 خواندیم که امام(علیه السلام) می فرماید: «إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِیُّ دَمِی وَإِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِیعَادی وَإِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِی قُرْبَةٌ وَهُوَ لَکُمْ حَسَنَةٌ فَاعْفُوا أَلاَ تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَکُمْ; اگر زنده بمانم، ولیّ خون خویشم (و می توانم قصاص یا عفو کنم) و اگر از دنیا چشم بپوشم فنا (در دنیا) میعاد و قرارگاه من است و اگر عفو کنم، عفو برای من موجب قرب به خداست و برای شما (در صورتی که از میان شما بروم) حسنه و نیکی در نزد خداوند است، بنابراین عفو کنید آیا دوست ندارید خدا شما را بیامرزد».

از این عبارت استشمام می شود که امام(علیه السلام) حتی مایل بود قاتلش عفو شود; ولی به یقین شرایط آن محیط هرگز آماده پذیرش این عفو نبود و لذا امام(علیه السلام) در اینجا به حدّاقل امر قصاص توصیه می فرماید.

قابل توجّه اینکه در تاریخ طبری و همچنین در کامل ابن اثیر آمده است که قاتل علی(علیه السلام)، عبدالرحمان بن ملجم پیش از آنکه مولا به شهادت برسد گفت: من چهل روز شمشیر خود را تیز کردم و از خدا خواستم که بدترین خلقش با آن به قتل برسد. امام(علیه السلام) فرمود: (درست گفتی) تو را که بدترین خلق خدا هستی با شمشیر خودت قصاص خواهند کرد».(4)

سپس امام(علیه السلام) در سومین و آخرین توصیه خود می فرماید: «و او را مثله نکنید (گوش و بینی و اعضای او را جدا نسازید) که من از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم می فرمود: از مثله کردن بپرهیزید، هرچند نسبت به سگ گزنده باشد!»; (وَلاَ تُمَثِّلُوا(5) بالرَّجُلِ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه وآله) یَقُولُ: «إِیَّاکُمْ وَالْمُثْلَةَ وَلَوْ بالْکَلْب الْعَقُورِ(6)»).

مثله کردن به عنوان انتقامی غیر انسانی در جاهلیت عرب معمول بود و به همین دلیل اعراب جاهلی هنگامی که در جنگ احد حمزه عموی پیامبر را شهید کردند گوش و بینی آن بزرگوار را بریدند و به این هم قناعت نکردند، بلکه پهلوی او را شکافته جگر او را بیرون کشیدند. معروف است که پیامبر پس از مشاهده این منظره فرمود: اگر خداوند مرا بر قریش پیروز کند با سی نفر (یا هفتاد نفر) از آنها همین گونه رفتار می کنم. اینجا بود که آیه شریفه نازل شد: «(وَإِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابرینَ); وهرگاه خواستید مجازات کنید، تنها همان گونه که به شما تعدّی شده کیفر دهید; و اگر شکیبایی کنید، این کار برای شکیبایان بهتر است».(7) در این هنگام پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) عرضه داشت خداوندا صبر می کنم صبر می کنم (و انتقام نمی گیرم)».(8)

می دانیم پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) پس از فتح مکّه کاملا قدرت داشت که به شدیدترین وجهی از آن جنایت کاران انتقام بگیرد; ولی همه را مشمول عفو و رحمت گسترده خود قرار داد.

اضافه بر این در حدیثی از یکی از صحابه آمده است که می گوید: «مَا خَطَبَنَا رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه وآله) خُطْبَةً أَبَداً إِلاَّ أَمَرَنَا فِیهَا بالصَّدَقَةِ وَ نَهَانَا عَنِ الْمُثْلَة; رسول خدا هرگز خطبه ای برای ما (در مسیر میدان جهاد) ایراد نفرمود مگر اینکه در آن به صدقه دستور داد و از مثله کردن نهی نمود».(9)


پی نوشت:

1 . «أُلْفِیَنَّکُمْ» از ریشه «لَفْو» بر وزن «لهو» در اصل به معنای جدا ساختن مانند جدا کردن گوشت از استخوان است و الفاء به معنای یافتن ناگهانی است.

2 . «تَخُوضُونَ» از ریشه «خَوْض» در اصل به معنای فرو رفتن در آب است سپس به ورود عمیق در هر چیزی حتی در مباحث علمی اطلاق شده است.

3 . رجوع شود به شرح نهج البلاغه علاّمه تستری، ج 11، ص 87.

4 . تاریخ طبری، ج 4، ص 111; کامل ابن اثیر، ج 3، ص 390.

5 . «تُمَثِّلُوا» از ریشه «مَثْل» بر وزن «اصل» به معنای بریدن و جدا کردن اعضای بدن کسی و عقوبت نمودن آمده است.

6 . «عقور» به معنای درنده و گزنده، صیغه مبالغه از ریشه «عقر» بر وزن «عقد» به معنای مجروح ساختن و زخمی نمودن است. این واژه غالباً در مورد سگ به کار می رود ولی گاه به حیوانات دیگر نیز اطلاق می شود.

7 . نحل، آیه 126.

8 . تفسیر نمونه، ج 11، ذیل آیه 126 سوره نحل.

9 . بحارالانوار، ج 101، ص 216، ح 4.