[hadith]طُوبَی لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَی رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَکَتْ بجَنْبهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِی اللَّیْلِ غُمْضَهَا، حَتَّی إِذَا غَلَبَ الْکَرَی عَلَیْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ کَفَّهَا، فِی مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُیُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بذکْرِ رَبِّهِمْ شفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ، "أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ". فَاتَّقِ اللَّهَ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ، وَ لْتَکْفُفْ أَقْرَاصُکَ لِیَکُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُکَ.[/hadith]

دوم- عبارت: و عرکت بجنبها بؤسها [در سختیها بردبار و نستوه باشد]، کنایه از پایداری در برابر ناگواریهاست. می گویند: ع«رک فلان بجنبه الاذی»، هر گاه کسی را که باعث اذیّت اوست نادیده گرفته و در برابر آزار او شکیبا باشد.

و این عمل خود مستلزم شماری از فضایل اخلاقی از قبیل: بردباری، بخشندگی، گذشت، چشم پوشی، و فروخوردن خشم، و همچنین تحمّل ناراحتی، پاکدامنی و امثال اینهاست.

سوم- جمله: «ان تهجر باللّیل غمضها» (در شب از خواب دوری گزیند)، کنایه است از شب زنده داری با عبادت پروردگار و سرگرم بودن به ذکر خدا تا وقتی که خواب بر او غلبه کند آن گاه زمین را فرش و کف دستش را بالش خود قرار دهد: یعنی هیچ زحمتی برای آماده ساختن بستر و بالش نرم به خود راه نمی دهد، بلکه از هر نوع زحمتی به دور، و از هر نوع آرایشی برکنار و از هر رفاه و آسایشی منزّه است.

عبارت: «فی معشر» می تواند متعلّق به هر یک از افعالی که مربوط به نفس است، بوده باشد، یعنی: من که این کارها را انجام دادم از جمله کسانی هستم که شأن اینان چنین است، و آنها را با چهار ویژگی معرّفی فرموده است: اوّل: ترس از معاد، خواب را از چشمهای آنان ربوده است.

دوم: آنان خواب و استراحت ندارند، این عبارت کنایه از مشغول بودن آنها در تمام شب به ذکر پروردگارشان است، مثل آیه مبارکه: «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ».

سوم: و لبهای آنان آهسته به ذکر پروردگارشان گویاست مثل آیه مبارکه: «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً».

چهارم: و با استغفار فراوان گناهانشان را پراکنده سازند، و این قسمت چهارم لازمه و یا نتیجه سه قسمت اوّل است، کلمه تقشّع، [پراکندگی ابرها] را برای از بین رفتن گناهان، استعاره آورده است، و وجه مشابهت آن است که گناهان و هیأتهای جسمانی در سیاه کردن صفحه های جانها و پوشاندن و ممانعت آنها از پذیرش انوار الهی، نظیر ابرهای متراکمی است که صفحه زمین را از پذیرش نور خورشید و آمادگی برای روییدن گیاه، و امثال آن، مانع گردد.

پس کلمه: (تقشّع) را استعاره آورده است برای از بین رفتن و محو شدن گناهان از صفحات دلها. همه این عبارات برای آن است که امام (ع) می خواهد مردم را وادار به اطاعت پروردگار کند و آنان را به ورود در جرگه اولیای خدا جذب نماید. توفیق در دست خداست.