[hadith]یَا بُنَیَّ إِنِّی قَدْ أَنْبَأْتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَ حَالِهَا وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا وَ أَنْبَأْتُکَ عَنِ الْآخِرَةِ وَ مَا أُعِدَّ لِأَهْلِهَا فِیهَا، وَ ضَرَبْتُ لَکَ فِیهِمَا الْأَمْثَالَ لِتَعْتَبرَ بهَا وَ تَحْذُوَ عَلَیْهَا. إِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَ الدُّنْیَا کَمَثَلِ قَوْمٍ سَفْرٍ نَبَا بهِمْ مَنْزلٌ جَدیبٌ، فَأَمُّوا مَنْزلًا خَصِیباً وَ جَنَاباً مَرِیعاً، فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِیقِ وَ فِرَاقَ الصَّدیقِ وَ خُشُونَةَ السَّفَرِ وَ جُشُوبَةَ المَطْعَمِ لِیَأْتُوا سَعَةَ دَارِهِمْ وَ مَنْزلَ قَرَارِهِمْ، فَلَیْسَ یَجِدُونَ لِشَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ أَلَماً وَ لَا یَرَوْنَ نَفَقَةً فِیهِ مَغْرَماً، وَ لَا شَیْءَ أَحَبُّ إِلَیْهِمْ مِمَّا قَرَّبَهُمْ مِنْ مَنْزلِهِمْ وَ أَدْنَاهُمْ [إِلَی] مِنْ مَحَلَّتِهِمْ. وَ مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بهَا کَمَثَلِ قَوْمٍ کَانُوا بمَنْزلٍ خَصِیبٍ، فَنَبَا بهِمْ إِلَی مَنْزلٍ جَدیبٍ، فَلَیْسَ شَیْءٌ أَکْرَهَ إِلَیْهِمْ وَ لَا أَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَةِ مَا کَانُوا فِیهِ إِلَی مَا یَهْجُمُونَ عَلَیْهِ وَ یَصِیرُونَ إِلَیْه.[/hadith]

راهیان جهان دیگر دو گروهند:

امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه خود، موقعیت دنیا و آخرت را از دیدگاه خداجویانِ طالب آخرت و دنیاپرستان، ضمن دو مثال زیبا و گویا بیان می کند نخست می فرماید: «فرزندم! من تو را از دنیا و حالات آن و زوال و دگرگونیش آگاه ساختم و از آخرت و آنچه برای اهلش در آن مهیا شده مطلع کردم و درباره هر دو برایت مثال هایی زدم تا به وسیله آن عبرت گیری و در راه صحیح گام نهی»; (یَا بُنَیَّ إِنِّی قَدْ أَنْبَأْتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَحَالِهَا، وَزَوَالِهَا وَانْتِقَالِهَا، وَأَنْبَأْتُکَ عَنِ الاْخِرَةِ وَمَا أُعِدَّ لاَِهْلِهَا فِیهَا، وَضَرَبْتُ لَکَ فِیهِمَا الاَْمْثَالَ، لِتَعْتَبرَ بهَا، وَتَحْذُوَ عَلَیْهَا).

همیشه مثال نقش بسیار مهمی در فهم و درک مسائل پیچیده، اعم از مسائل عقلی و حسی دارد و از طریق آن می توان شنونده را به عمق مسائل رهنمون ساخت و او را برای انجام کارهای مفید و پرهیز از بدی ها و زشتی ها آماده کرد و تشویق نمود.

قرآن مجید از مثال های زیبا و پرمعنا بسیار استفاده کرده و بخش مهمی از قرآن را مثل های قرآن تشکیل می دهد. در کلمات امام(علیه السلام) در نهج البلاغه نیز مثال های فراوان پرمعنایی دیده می شود که نهایت فصاحت و بلاغت در آن به کار گرفته شده است.

امام(علیه السلام) بعد از ذکر این مقدمه دو مثال می زند نخست می فرماید: «کسانی که دنیا را خوب آزموده اند (می دانند که آنها) همچون مسافرانی هستند که در منزلگاهی بی آب و آبادی وارد شده اند (که قابل زیستن و ماندن نیست) لذا تصمیم گرفته اند به سوی منزلی پرنعمت و ناحیه ای راحت (برای زیستن) حرکت کنند، از این رو (آنها برای رسیدن به آن منزل) مشقت راه را متحمّل شده و فراق دوستان را پذیرفته و خشونت ها و سختی های سفر و غذاهای ناگوار را (با جان و دل) قبول نموده اند تا به خانه وسیع و منزلگاه آرامشان گام نهند»; (إِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَ(1) الدُّنْیَا کَمَثَلِ قَوْم سَفْر(2) نَبَا بهِمْ مَنْزلٌ جَدیبٌ(3)، فَأَمُّوا(4) مَنْزلاً خَصِیباً(5) وَجَنَاباً(6) مَرِیعاً(7)، فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ(8) الطَّرِیقِ، وَفِرَاقَ الصَّدیقِ، وَخُشُونَةَ السَّفَرِ، وَجُشُوبَةَ(9) المَطْعَمِ، لِیَأْتُوا سَعَةَ دَارِهِمْ، وَمَنْزلَ قَرَارِهِمْ).

«به همین دلیل آنها از هیچ یک از این ناراحتی ها احساس درد و رنج نمی کنند و هزینه هایی را که در این طریق می پردازند از آن ضرر نمی بینند و هیچ چیز برای آنها محبوب تر از آن نیست که ایشان را به منزلگاهشان نزدیک و به محل آرامششان برساند»; (فَلَیْسَ یَجِدُونَ لِشَیْء مِنْ ذَلِکَ أَلَماً وَلاَ یَرَوْنَ نَفَقَةً فِیهِ مَغْرَماً. وَلاَ شَیْءَ أَحَبُّ إِلَیْهِمْ مِمَّا قَرَّبَهُمْ مِنْ مَنْزلِهِمْ، وَأَدْنَاهُمْ مِنْ مَحَلَّتِهِمْ).

آری این طرز فکر مؤمنان صالح و خداجویان اطاعت کار است، زیرا آنها هرگز فریفته زرق و برق دنیا نمی شوند; دنیا را مجموعه ای از ناراحتی ها، درد و رنج ها، گرفتی ها، نزاع ها و کشمکش ها می بینند در حالی که ایمان به معاد و بهشت و نعمت هایش و اعتقاد به وعده های الهی به آنها اطمینان می دهد که در آنجا جز آرامش و آسایش و نعمت های مادی و معنوی و خالی بودن از هرگونه درد و رنج و از همه مهم تر رسیدن به قرب پروردگار چیزی نیست و همین امر سبب می شود که سختی های این سیر و سلوک را با جان و دل بپذیرند و هرگونه مشقتی را در این راه متحمل شوند و چون عزم کعبه ی دوست کرده اند، خارهای مغیلان در زیر پای آنها همچون حریر است و تلخی ها همچون شهد شیرین.

آن گاه امام(علیه السلام) به مثال دوم درباره دنیاپرستان بی ایمان پرداخته می فرماید: «(اما) کسانی که به دنیا مغرور شده اند همانند مسافرانی هستند که در منزلی پرنعمت قرار داشته سپس به آنها خبر می دهند که باید به سوی منزلگاهی خشک و خالی از نعمت حرکت کنند (روشن است که) نزد آنان چیزی ناخوشایندتر و مصیبت بارتر از مفارقت آنچه در آن بوده اند و حرکت به سوی آنچه که باید به سمت آن روند و سرنوشتی که در پیش دارند نیست»; (وَمَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بهَا کَمَثَلِ قَوْم کَانُوا بمَنْزل خَصِیب، فَنَبَا بهِمْ إِلَی مَنْزل جَدیب، فَلَیْسَ شَیْءٌ أَکْرَهَ إِلَیْهِمْ وَلاَ أَفْظَعَ(10) عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَةِ مَا کَانُوا فِیهِ، إِلَی مَا یَهْجُمُونَ عَلَیْهِ، وَیَصِیرُونَ إِلَیْهِ).

آری; آنها می دانند که سرنوشتشان دوزخ با آن عذاب های مرگبار است و زندگی دنیا با همه مشکلاتش در برابر آن بسیار گواراست. به همین دلیل از مرگ، بسیار می ترسند و از آینده خود بسیار در وحشتند، همان گونه که قرآن مجید درباره گروهی از دنیاپرستان بنی اسرائیل می گوید: «(وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النّاس عَلی حَیاة وَمِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَة وَما هُوَ بمُزَحْزحِهِ مِنَ الْعَذاب أَنْ یُعَمَّرَ); و (آنان نه تنها آرزوی مرگ نمی کنند، بلکه) آنها را حریص ترین مردم ـ حتی حریص تر از مشرکان ـ بر زندگی (این دنیا، و اندوختن ثروت) خواهی یافت; (تا آنجا) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود، در حالی که این عمر طولانی، او را از کیفر (الهی) باز نخواهد داشت».(11)

نیز به همین دلیل در روایت معروفی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمده است: «أَنَّ الدُّنْیَا سجْنُ الْمُؤْمِنِ وَجَنَّةُ الْکَافِرِ وَالْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلاَءِ إِلَی جِنَانِهِمْ وَجِسْرُ هَؤُلاَءِ إِلَی جَحِیمِهِمْ; دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پلی است برای این گروه (مؤمنان) به سوی بهشتشان وپلی است برای آن گروه (کافران) به سوی دوزخشان».(12)

به همین دلیل در روایتی از امام حسن مجتبی(علیه السلام) آمده است که کسی از محضرش پرسید: «مَا بَالُنَا نَکْرَهُ الْمَوْتَ وَلاَ نُحِبُّهُ؟; چرا از مرگ بیزاریم و از آن خوشمان نمی آید؟». در پاسخ فرمود: «إِنَّکُمْ أَخْرَبْتُمْ آخِرَتَکُمْ وَعَمَرْتُمْ دُنْیَاکُمْ فَأَنْتُمْ تَکْرَهُونَ النُّقْلَةَ مِنَ الْعُمْرَانِ إِلَی الْخَرَاب; زیرا شما آخرت خود را ویران ساخته اید و دنیایتان را آباد،از این رو شما کراهت دارید که از آبادی به سوی ویرانی روید».(13)


پی نوشت:

1 . «خَبَرَ» این واژه فعل ماضی از ریشه «خُبر» بر وزن «قفل» به معنای آگاه شدن و گاه به معنای آزمودن برای آگاه شدن آمده است. 

2 . «سَفْر» جمع مسافر است. 

3 . «جَدیب» به معنای خشک و بی آب و علف است و از ریشه «جَدَب» بر وزن «جلب» گرفته شده است. 

4 . «أمّوا» از ریشه «امّ» بر وزن «غم» به معنای قصد کردن گرفته شده است. 

5 . «خصیب» به معنای پر نعمت و پر آب و گیاه از ریشه «خصب» بر وزن «جسم» به معنای فزونی نعمت گرفته شده است. 

6 . «جناب» به معنای ناحیه است. 

7 . «مریع» به معنای پر نعمت، از ریشه «مرع» بر وزن «رأی» به معنای فزونی گرفته شده است و «اَرْضٌ مَریعَةٌ» به معنای زمین حاصل خیز است. 

8 . «وعثاء» از ریشه «وعث» بر وزن «درس» به معنای شن های نرمی است که پای انسان در آن فرو می رود و او را از راه رفتن باز می دارد و به زحمت می افکند. سپس بر هر گونه مشکلات اطلاق شده است، «وَعْثاءُ الطَّرِیقِ» اشاره به مشکلات سفر است. 

9 . «جَشُوبَة» به معنای خشونت و ناگواری است. 

10 . «اَفْظَع» به معنای ناپسندتر، از ریشه «فَظاعت» به معنای شنیع و ناپسند بودن گرفته شده است. 

11 . بقره، آیه 96 . 

12 . بحارالانوار، ج 6، ص 154. 

13 . معانی الاخبار، ص 390.