[hadith]یا بُنَیَّ اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ؛ فَأَحْببْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسک وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ کَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ، وَ أَحْسنْ کَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْکَ، وَ اسْتَقْبحْ مِنْ نَفْسکَ مَا تَسْتَقْبحُهُ مِنْ غَیْرِکَ، وَ ارْضَ مِنَ النَّاس بمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسکَ، وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ یُقَالَ لَکَ. وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَاب وَ آفَةُ الْأَلْبَاب، فَاسْعَ فِی کَدْحِکَ وَ لَا تَکُنْ خَازناً لِغَیْرِکَ، وَ إِذَا أَنْتَ هُدیتَ لِقَصْدکَ فَکُنْ أَخْشَعَ مَا تَکُونُ لِرَبِّک.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 5، صفحه 42-40

مطلب دوم: به اصلاح رفتار خود با مردم توصیه کرده است. 

به فرزندش امر فرموده است تا خویش را ملاک سنجش بین خود و دیگران قرار دهد. جهت این که امام (ع) لفظ «میزان» را برای فرزندش استعاره آورده است، این است که وی همچون ترازو، بین خود و دیگران عادلانه رفتار کند. سپس جهات عدالت و برابری که امر فرموده است، میزان را بر اساس آنها قرار دهد، شرح داده است، بعضی از آن جهات امور مثبت و برخی منفی اند. 

اوّل: برای دیگران آنچه را بپسندد که برای خود می پسندد، و بر دیگران نپسندد آنچه را که بر خود نمی پسندد و در حدیث مرفوعی آمده است: ایمان بنده ای کامل نمی شود تا این که برای برادرش بپسندد آنچه را که بر خود می پسندد، و بر او نپسندد آنچه را که بر خود نمی پسندد. و راز حدیث این است که این کار از کمال فضیلت عدالت است عدالتی که باعث کمال ایمان می شود. 

دوم: بر کسی ستم نکند همان طور که مایل نیست کسی بر او ستم کند، تا از دو صفت ناپسند ستمکاری و ستم پذیری در امان بماند. 

سوم: بر دیگران نیکی کند چنان که دوست دارد به او نیکی کنند. صفت احسان فضیلتی تحت الشّعاع عفّت است. 

چهارم: از خود ناپسند بداند آنچه را که از دیگران ناپسند و زشت می شمارد، پس از همه موارد نهی الهی متنفّر باشد که این از لوازم جوانمردی است. از این رو وقتی که از احنف راجع به جوانمردی پرسیدند، گفت: جوانمردی آن است که زشت بدانی از خود آنچه را که زشت می شماری از دیگران. 

پنجم: از سوی مردم بپسندد آنچه را که از جانب خود بر آنان می پسندد، یعنی هر چه را که شایسته می بیند نسبت به دیگران از خوب و بد انجام دهد، شایسته است مثل آن را از ایشان برای خود بپذیرد، در این عبارت هشداری است بر این که روا نیست کار بد انجام دهد به دلیل فقدان لازم که عبارت از رضایت مردم بر بدی باشد. 

ششم: چیزی را که نمی داند نگوید هر چند که دانسته هایش اندک است، و فرمود: هر چند دانسته هایش اندک است، زیرا کمی دانش برای بعضی از مردم گاهی انگیزه می شود که ندانسته سخن بگویند تا مبادا دیگران به آنان نسبت نادانی دهند، در نتیجه هم خود گمراه می شوند و هم دیگران را به گمراهی می کشند، چنان که خداوند بزرگ فرموده است: «وَ مِنَ النَّاس مَنْ یُجادلُ فِی اللَّهِ بغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدیً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ». 

هفتم: آنچه در باره خود نمی پسندد، در باره دیگری نگوید، مانند عیبجوئیها و گفتن القاب زشت و هر سخن که باعث رنجش شود. 

هشتم: به او هشدار داده است تا خودخواهی را رها کند، به این دلیل که آن خلاف حقّ است. چون حق عبارت است از حرکت در راه خدا با داشتن مکارم اخلاق، و خودخواهی از جمله اخلاق پست و نارواست، خودخواهی نقطه مقابل حق است مانند هر پستی که ضدّ فضیلت است و هم به دلیل این که خودخواهی آفت اندیشه و عقول است، زیرا آن از بزرگترین بیماریهای خرد و آفتهای نابود کننده عقل است، همان طوری که پیامبر (ص) اشاره فرموده است: «سه چیز باعث هلاکت است تا این که فرمود: خودبینی انسان». 

نهم: در کسب خود تلاش و کوشش کند. یعنی سزاوار است در کسب طاعت بکوشد و بعضی گفته اند. مقصود از کدح به دست آوردن مال است و این که شایسته است آن را در راه خدا انفاق کند. 

دهم: هنگامی که پروردگار او را به سوی کمال و رشد هدایت می فرماید خاشعترین فرد نسبت به پروردگار خود باشد، توضیح آن که هدایت به رشد و کمال، همان آگاهی از مسیر حق تعالی است در تمام آنچه که او از مکارم اخلاق مهیا ساخته است. و آگاهی از راهی که رفتن از آن راه انسان را به خدا می رساند مستلزم توجه به جلال و بزرگی اوست و آن جاست که تواضع و خشوع واقعی و خشیت کامل حاصل می شود، به دلیل آیه مبارکه «وَ مِنَ النَّاس وَ الدَّوَابّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ کَذلِکَ إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ غَفُورٌ». (28- فاطر)