[hadith]ثُمَّ جَعَلَ فِی یَدَیْکَ مَفَاتِیحَ خَزَائِنِهِ بمَا أَذنَ لَکَ فِیهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ، فَمَتَی شئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ وَ اسْتَمْطَرْتَ شَآبیبَ رَحْمَتِهِ؛ فَلَا [یُقْنِطَنَّکَ‏] یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ، فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَی قَدْرِ النِّیَّةِ؛ وَ رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الْإِجَابَةُ لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ، وَ رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیْ‏ءَ فَلَا [تُعْطَاهُ‏] تُؤْتَاهُ وَ أُوتِیتَ خَیْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلًا أَوْ صُرِفَ عَنْکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَکَ، فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِیهِ هَلَاکُ دینِکَ لَوْ أُوتِیتَهُ؛ فَلْتَکُنْ مَسْأَلَتُکَ فِیمَا یَبْقَی‏ لَکَ جَمَالُهُ وَ یُنْفَی عَنْکَ وَبَالُهُ، فَالْمَالُ لَا یَبْقَی لَکَ وَ لَا تَبْقَی لَه‏.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 5، صفحه 55-53

سیزدهم: با دادن اجازه درخواست و پرسش از او، کلید گنجهای نعمت خود را در اختیار او قرار داده است. لفظ مفاتیح (کلیدها) را استعاره آورده است برای دعاها، به این دلیل که دعاها وسیله کسب نعمت و کمال رحمتند، هر گاه خدا بخواهد به وسیله دعا درهای گنجهایش را باز می گشاید، و همچنین لفظ ابواب (درها) را عاریه آورده است برای وسایل جزئی نعمتهایی که به بنده می رسد. مقصود از خزانه های نعمت پروردگار همان خزانه های آسمانها و زمین است. زیرا همه نعمتها از آن او و به دست اوست. و احتمال دارد بدان وسیله اشاره کرده باشد به نعمت معقول از آسمان جود حق تعالی و آنچه در تحت قدرت او از خیرات ممکن وجود دارد. صفت استمطار (طلب نزول باران) را استعاره آورده است از درخواست نعمتهای الهی از باب شباهت آنها به باران در این که هر دو وسیله حیات و به مصلحت حال انسانند در دنیا و درخواست کننده آنها به طالب باران می ماند که امام علیه السلام با ذکر کلمه «شآبیب: قطره های باران» زمینه این استعاره را در سخنان خود فراهم ساخته است. 

در تمام این قیاسها کبرای مقدر چنین است: و هر کس که چنان باشد او سزاوارتر است برای این که روی دل را به جانب او گردانده، از او درخواست نیاز شود. پس از آن که حضرت علی (ع) فرزندش را با این جاذبه وادار به دعا و درخواست نموده است، آن گاه او را متوجه ساخته است که اجابت دعا گاهی به کندی صورت می پذیرد و به تأخیر می افتد. و بعد اسباب تأخیر اجابت دعا را برشمرده است تا از اجابت دعا ناامید نگردد. 

اوّل: بخشش به اندازه خلوص نیّت است: یعنی این که اجابت در گرو آمادگی به وسیله خلوص نیّت است، پس هر گاه در اجابت تأخیر شد، شاید علّت تأخیر، خالص نبودن نیّت باشد. 

دوم: بسا که تأخیر اجابت دعا به دلیلی است که خدا می داند، خود آن تأخیر از جمله اسباب آمادگی بیشتر درخواست کننده و آرزومند است، برای بخشش آنچه که بالاتر و ارزشمندتر است از آنچه که او درخواست بخشش آن را دارد، پس آن را وقتی می دهد که وی آمادگی کامل پیدا کند، زیرا به اندازه ارزش اهل تصمیم و اراده، دعوتنامه ها می آید، و به مقدار زحمت و رنج، مقامات والا به دست آیند. 

سوم: گاهی مورد درخواست مصلحتی برای بنده خدا ندارد، به خاطر این که اگر مثل ثروت، مقام و سایر خواسته های دنیوی محض را به او بدهند باعث تباهی دین او خواهد شد، بنا بر این خداوند درخواست او را اجابت نمی کند، بلکه بهتر از آن را در دنیا و یا در آخرت به وی مرحمت می کند و این تغییر به خاطر مصلحت و یا خیر او است. آن گاه -با تعریف موارد درخواست وی آنچه را که شایسته است از خدا بطلبد، یعنی آنچه که نیکی اش پایدار و از گرفتاری اش در امان است، از قبیل فراهم آمدن وسایل خوشبختی جاودانه و یادگار خوب میان بازماندگان، نه ثروت- مطلب را به پایان می رساند.