[hadith]وَ قَدْ دَعَوْتَ إِلَی الْحَرْب، فَدَعِ النَّاسَ جَانِباً وَ اخْرُجْ إِلَیَّ وَ أَعْفِ الْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْقِتَالِ، لِتَعْلَمَ أَیُّنَا الْمَرِینُ عَلَی قَلْبهِ وَ الْمُغَطَّی عَلَی بَصَرِهِ؛ فَأَنَا أَبُو حَسَنٍ قَاتِلُ جَدِّکَ وَ أَخِیکَ وَ خَالِکَ شَدْخاً یَوْمَ بَدْرٍ وَ ذَلِکَ السَّیْفُ مَعِی وَ بذَلِکَ الْقَلْب أَلْقَی عَدُوِّی. مَا اسْتَبْدَلْتُ دیناً وَ لَا اسْتَحْدَثْتُ نَبیّاً، وَ إِنِّی لَعَلَی الْمِنْهَاجِ الَّذی تَرَکْتُمُوهُ طَائِعِینَ وَ دَخَلْتُمْ فِیهِ مُکْرَهِینَ.[/hadith]
«فدع الناس جانبا... ثائرا بعثمان»،
کلمه جانبا منصوب است بنا بر ظرفیت. معاویه در نامه ای که به حضرت نوشته بود، وی را به جنگ با خود، دعوت کرده بود و امام (ع) با این جمله به او، پاسخ ساکت کننده ای می دهد، که دست از مردم بردار و تنها خودت بیا تا دو نفری بجنگیم و در قسمتی از عبارت بالا خطاب به معاویه می فرماید: اگر تنها با من بجنگی، آن وقت می فهمی که پرده جهل و نادانی، چهره قلب و آگاهی بصیرتت را در اثر حجابهای دنیا و پوششهای ظاهریش فرا گرفته است.
دلیل این سخن امام (ع) آن است که هر کس یقین به احوال آخرت و برتری آن بر دنیا داشته باشد، در طلب آن به مبارزه بر می خیزد و در جنگ برای رسیدن به آن ثابت قدم می کوشد، اگر چه منجر به قتلش شود، و حتی بعضی اوقات، توجه به حیات آخرت، سبب عشق و محبّت به قتل و جان نثاری می شود، و چون امام (ع) از وضع معاویه متوجه شد که می خواهد وانمود کند که تمام توجهش حق و آخرت است و علاقه فراوانی به ماندن در دنیا ندارد، از این رو، او را به مبارزه تن به تن دعوت کرد، تا هنگامی که در تنگنا قرار گیرد و از ترس فرار کند به او بفهماند که: خیر جنگ او برای طلب حق و آخرت نیست بلکه به منظور ریاست دنیا می جنگد و پرده های گناه و تمایلات شهوانی دیده بصیرت او را از یقین به آخرت و توجه به آن پوشانیده است، و همین فرارش از جنگ دلیل بر آن می باشد و در ضمن با این بیان وی را از آن خواری و بدبختی که بر سرش می آید تهدید می کند و بر حذر می دارد و نیز امام (ع) با یادآوری این مطلب که عده ای از بنی امیه و منسوبین او را که موجوداتی تو خالی بودند در جنگ بدر به قتل رسانیده به او هشدار می دهد که اگر بر این خلافکاریهای خود پافشاری داشته باشد، به همان بلایی که بر سر آنان آمد، دچار خواهد شد.
آنان که در جنگ بدر به دست حضرت علی (ع) کشته شدند، جد مادری معاویه: عتبه بن ربیعه، پدر هند، و دایی اش ولید بن عتبه، و برادرش حنظلة بن ابی سفیان بودند که هر سه نفر در آنجا به قتل رسیدند، و به منظور هشدار و بیم دادن بیشتر، وی را تهدید می کند که همان شمشیر جنگ بدر و همان دل و جرأت سابق که در مقابل دشمنان داشت هم اکنون نیز با اوست، و برای این که به او بفهماند که تو ای معاویه منافق و دو رو می باشی، خود را چنین معرفی می کند، که: دین و پیامبر خود را عوض نکرده و ثابت قدم در راهی گام برمی دارد که معاویه و فامیلش در مرحله نخست با زور و کراهت در آن داخل شدند اما بعدا با میل و رغبت و پیروی هوای نفسانی از آن خارج و منحرف شدند و آن راه مستقیم و روشن اسلام می باشد.