[hadith]أَلَا فَاذْکُرُوا هَاذمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِیَاتِ عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلْأَعْمَالِ الْقَبیحَةِ، وَ اسْتَعِینُوا اللَّهَ عَلَی أَدَاءِ وَاجِب حَقِّهِ وَ مَا لَا یُحْصَی مِنْ أَعْدَاد نِعَمِهِ وَ إِحْسَانِهِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه‏ السلام، ج‏4، ص: 352-349

درهم کوبنده لذّات:

امام(علیه السلام) در پایان این خطبه بلیغ و فصیح و نافذ، اشاره به دونکته می فرماید که بحثهای گذشته را کامل و جامع می سازد: نخست، اشاره به مرگ است که یادآوری آن از عوامل بسیار مهم بیداری انسانهاست. می فرماید: «به هوش باشید! در آن زمان که با شتاب به سراغ اعمال قبیح می روید نابود کننده لذّات و برهم زننده خواسته ها و قطع کننده آروزها را به یاد آورید! (أَلاَ فَاذْکُرُوا هَاذمَ اللَّذَّاتِ، وَ مُنَغِّصَ(1) الشَّهَواتِ، وَ قَاطِعَ الأُمْنِیَاتِ، عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ(2) لِلأَعْمَالِ الْقَبیحَةِ).

در این جا، امام(علیه السلام) از مرگ به سه عنوان یاد کرده است: نخست «نابود کننده لذّتها;» چرا که بسیاری از مردم، یک عمر زحمت می کشند تا وسایل زندگی و عیش و نوش و لذّت را ازهر جهت فراهم سازند و درست این در زمانی است که نشانه های مرگ به صورت انواع بیماریها ظاهر شده است. اضافه بر این، بسیار دیده شده که مجالس عیش و نوش، در یک لحظه، با یک حادثه به مجلس عزا مبدّل گشته است و عجب اینکه هیچ تضمینی درباره هیچ کس درباره این خطرها وجود ندارد.

دیگر: «گلوگیر کننده شهوات و خواستها»; چرا که مرگ - همان مرگی که تاریخ و زمان معیّنی ندارد و به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست - در آن لحظه که انسان جرعه شهوات و کامیابی ها را سر می کشد، گلویش را می فشارد و به همه چیز پایان می دهد.

سوّم: «قطع کننده آرزوها»; چرا که آروزهای انسان به قدری دامنه دار است که هرگز پایان نمی پذیرد; بلکه گاه با گذشت عمر - همانند سایه هایی که نزدیکی غروب آفتاب گسترده تر می شود - دامنه دارتر می گردد و تنها چیزی که آروزها را قطع می کند، مرگ است و مرگ!

این تعبیرات به قدر کوبنده و هشدار دهنده است که هر انسانی را تحت تأثیر قرار می دهد و جالب اینکه می فرماید: «از مرگ زمانی یاد کنید که به اعمال قبیح حمله ور می شوید» (زیرا کلمه «مُساوره» از مادّه «سور» (بر وزن غور) به معنای پریدن و حمله کردن است) اشاره به اینکه بسیار می شود که زشتی ها آن چنان زرق و برق دارد و هوای نفس آن را تزیین می کند که انسان مانند جانور درنده ای که به صید خود حمله می کند و بر آن می پرد به سراغ آن می رود و در این لحظه یاد مرگ می تواند عامل بازدارنده ای باشد.

و در دومین نکته، همگان را توصیه می کند که به یاد نعمت های خدا باشند که آن، عامل بازدارنده دیگری است در برابر گناه; می فرماید: «برای ادای حقّ واجب خداوند و نعمت های بی شمار و احسان های بی پایانش، از او یاری بطلبید!» (وَ اسْتَعِینُوا اللهَ عَلَی أَدَاءِ وَاجِب حَقِّهِ، وَ مَا لاَ یُحْصَی مِنْ أَعْدَاد نِعَمِهِ وَ إِحْسَانِهِ).

شکر مُنعم (سپاسگزاری در برابر بخشنده نعمت ها) نه تنها انسان را به معرفة الله رهنمون می شود; بلکه در ادای واجبات و ترک محرّمات نیز، عامل مؤثّری است.


نکته ها:

1- دنیا آن قدر هم فریبنده نیست:

بسیاری از مردم می گویند زرق و برق دنیا فریبنده است و در تعبیرات آیات قرآن و روایات، اشاراتی به این معنا شده. ولی اگر خوب بیندیشیم این فریبندگی برای ساده اندیشان و کودک صفتان است و اگر کمی دقّت کنیم کمتر چیزی از دنیا در نظر ما فریبنده خواهد بود و این همان چیزی است که امام(علیه السلام) در خطبه بالا به آن اشاره کرده است، چرا که در هر گوشه و کناری از دنیا، صدها و هزارها نشانه بیوفایی دنیا و ناپایداری و بی محتوایی آن به چشم می خورد.

مردگانی که مردم برای آنها اشک می ریزند; نه تنها پیران، بلکه جوانان و کودکان نیز به دلائل گوناگون رهسپار دار آخرت می شوند. بیمارانی که در خانه ها یا در بسترها، یا بیمارستانها خفته اند و آنها که در اطاق های عمل تحت سخت ترین جرّاحی ها قرار دارند.

آنها که تمام زندگی خود را در حوادث ناگهانی، یا ورشکستگی های تجاری به کلّی از دست داده اند، آنها که یک روز، عزیزترین مردم بودند و الان ذلیل ترین آنها هستند; همه اینها، نشانه های ناپایداری و بی وفایی دنیا است. آیا دنیایی که این همه صحنه های دردناک در هر زمان و هر مکان آن دیده می شود، فریبنده است؟

لذا امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در «کلمات قصار» به کسی که از فریبندگی دنیا می گفت فرمود: «ای کسی که دنیا را مذمّت می کنی و گمان می کنی فریبنده است; کجای دنیا فریبنده است؟ آیا قبرهای پدرانت در دل خاک، یا خوابگاه مادرانت در زیر زمین تو را فریب داده؟ فراموش کرده اید که بارها در کنار بستر بیماران نشسته بودید و شفای آنها را طلب می کردید و از طبیبان برای آنها دارو طلب نمی نمودید؟ در آن لحظاتی که نه دارو برای آنها اثری داشت و نه گریه تو دارای فایده بود... دنیا خود را با این وضع برای تو مجسّم ساخته و با قربانگاه های دیگران، قربانگاه تو را نشان داده است».(3)

چه زیبا است که دنیا در روایات اسلامی به مار خوش خط و خال تشبیه شده.(4) چه کسی فریب مار خوش خط و خال را می خورد، جز کودکان؟ به یقین انسان ها از مار می گریزند، چه خوش خط و خال باشد، یا نه و به گفته شاعر نکته دان:

زندگی نقطه مرموزی نیست         غیر تبدیل شب و روزی نیست

تلخ و شوری که به نام «عمر» است        راستی آش دهن سوزی نیست!

2- هوشیارترین مردم!

در بعضی از احادیث اسلامی می خوانیم که از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) پرسیدند: «هوشیارترین مؤمنان کیست؟» فرمود: «أَکْیَسُ الْمُؤْمِنینَ أَکْثَرُهُمْ ذکْراً لِلْمَوْتِ، وَ أشَدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْدَاداً; هوشیارترین مردم کسی است که از همه بیشتر به یاد مرگ باشد و برای آن خود را مهیّا کند».(5)

در حدیث دیگری از همان حضرت این روایت به عنوان: «أَکْیَسُ النَّاس وَ أَحْزَمُهُمْ; هوشیارترین مردم و دوراندیش ترین آنها» یاد شده و در آخر همین روایت آمده: «أُولئِکَ الأَکْیاسُ ذَهَبُوا بشَرفِ الدُّنْیَا وَ کَرَاهَةِ الآخِرَةِ; هوشیاران واقعی آنها هستند که هم شرف دنیا را برای خود فراهم کرده اند و هم کرامت آخرت را».(6)

دلیل آن هم روشن است; زیرا یاد مرگ و پایان زندگی، عامل بازدارنده مهمّی در برابر گناهان - که معمولا از حبّ دنیا سرچشمه می گیرد و تلاشهای بیهوده آمیخته با حرص و طمع که معمولا از فراموشی مرگ حاصل می گردد- محسوب می شود.

بگذریم از آن گروهی که به مضمون آیه شریفه: «فَاذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إذَا هُمْ یُشْرِکُونَ;(7) هنگامی که گرفتار طوفانهای بلا می شوند به یاد قیامت می افتند، همین که طوفان نشست همه چیز را فراموش می کنند». این گروه یقیناً نابخردترین مردم دنیا هستند

از جمله اموری که در اسلام به مسلمانها دستور داده شده، زیارت اهل قبور است که از یک سو، احترامی است به ارواح گذشتگان از مؤمنان و از سوی دیگر، یکی از عوامل مهم بیداری است، چرا که هر کس در آنجا با زبانحال این شعر را زمزمه می کند:

هر که باشی و به هر جا برسی          آخرین منزل هستی این است


پی نوشت:

  1. «مُنغّص» از مادّه «نغص» (بر وزن نقص) به معنای ناگوار بودن است و نیز به معنای گلوگیر شدن آب آمده است; سپس به زندگی ناگوار و ناراحت کننده و مانند آن اطلاق شده است.

  2. «مُساورة» از مادّه «سور» (بر وزن غور) به معنای پریدن بر چیزی و حمله کردن است. این واژه در مورد کسی که خشمگین می شود نیز به کار می رود و به کار رفتن آن در جمله بالا به خاطر آن است که افراد هواپرست، هنگامی که به سراغ کارهای زشت می روند، سر از پا نمی شناسند و همچون حیوان درنده ای که بر شکار خود می پرد، به آن حمله می کنند.

  3. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 131.

4- همان مدرک، شماره 119.

  1. میزان الحکمه، جلد 3، حدیث 18013.

  2. همان مدرک، شماره 18014.

  3. سوره عنکبوت، آیه 65.