[hadith]أَ وَ لَیْسَ لَکُمْ فِی آثَارِ الْأَوَّلِینَ مُزْدَجَرٌ وَ فِی آبَائِکُمُ [الْأَوَّلِینَ] الْمَاضِینَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؟ أَ وَ لَمْ تَرَوْا إِلَی الْمَاضِینَ مِنْکُمْ لَا یَرْجِعُونَ وَ إِلَی الْخَلَفِ الْبَاقِینَ لَا یَبْقَوْنَ؟ أَ وَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا [یُمْسُونَ وَ یُصْبحُونَ] یُصْبحُونَ وَ یُمْسُونَ عَلَی أَحْوَالٍ شَتَّی، فَمَیِّتٌ [فَمَیْتٌ] یُبْکَی وَ آخَرُ یُعَزَّی وَ صَرِیعٌ مُبْتَلًی وَ عَائِدٌ یَعُودُ وَ آخَرُ بنَفْسهِ یَجُودُ وَ طَالِبٌ لِلدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُهُ وَ غَافِلٌ وَ لَیْسَ بمَغْفُولٍ عَنْهُ

؛

وَ عَلَی أَثَرِ الْمَاضِی مَا یَمْضِی الْبَاقِی.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه‏ السلام، ج‏4، ص: 348-346

صحنه های عبرت انگیز دنیا!

امام(علیه السلام) این معلّم بزرگ جهان انسانیّت، برای بیدار ساختن ارواح خفته، به دنبال بحثهای بیدارگر گذشته در زمینه ناپایداری دنیا، در این فراز چنین می افزاید: «(به گذشته تاریخ باز گردید)، آیا اگر درست بیندیشید برای شما در آثار پیشینیان عامل بازدارنده ای نیست، و در نیاکان گذشته شما وسیله بینایی و عبرت وجود ندارد؟!» (أَوَلَیْسَ لَکُمْ فِی آثَارِ الاَْوَّلِینَ مُزْدَجَرٌ(3)، وَ فِی آبَائِکُمُ الْمَاضِینَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ، إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ!).

در توضیح این سخن می فرماید: «آیا نمی دانید که گذشتگانتان باز نمی گردند و بازماندگان باقی نمی مانند؟!». (أَوَلَمْ تَرَوْا إِلَی الْمَاضِینَ مِنْکُمْ لاَ یَرْجِعُونَ، وَ إِلَی الْخَلَفِ الْبَاقِینَ لاَ یَبْقَوْنَ).

اشاره به اینکه قانون مرگ و فنا قانونی است فراگیر و شامل، که هیچ گونه استثنایی نمی پذیرد. آنها که رفتند باز نمی آیند و آنها که هستند، به دنبال آنها در حرکتند و همه در این قافله شرکت دارند. با این تفاوت که بعضی در صفوف مقدّم اند و بعضی در صفوف مؤخّر; همانگونه که امام در جای دیگر - هنگامی که ارواح خفتگان در خاک را در پشت دروازه کوفه مخاطب می سازد - می گوید: «أَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ سَابقٌ، وَ نَحْنُ لَکُمْ تَبْعٌ لاَحِقٌ; شما پیشگامان این قافله بودید و ما دنباله رو و تابع شما».(4)

باز در شرح این سخن، به تحلیل دقیق تر و گویاتری پرداخته و حال مردم دنیا را که در چنگال حوادث گوناگون گرفتارند، در یک تقسیم بندی هفتگانه چنین بیان می کند. می فرماید: «آیا اهل دنیا را مشاهده نمی کنید! که صبح و شام حالات گوناگونی دارند: یکی می میرد، و بر او می گریند، دیگری می ماند و به او تسلیت می گویند ،یکی در بستر بیماری افتاده، و دیگری به عیادت او می رود، و یکی دیگر در حال جان کندن است; یکی به دنبال دنیا می رود، در حالی که مرگ (همچون سایه) در پی او در حرکت است، دیگری در عالم غفلت فرو رفته، در حالی که مرگ از او غافل نیست; و بدین گونه، بازماندگان به دنبال گذشتگان در حرکتند!». (أَوَلَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُصْبحُونَ وَ یُمْسُونَ عَلَی أَحْوَال شَتَّی: فَمَیِّتٌ یُبْکَی، وَ آخَرٌ یُعَزَّی وَ صَرِیعٌ مُبْتَلیً، وَ عَائِدٌ(1) یَعُودُ، وَ آخَرُ بنَفْسهِ یَجُودُ،(2) وَ طَالِبٌ لِلدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُهُ، وَ غَافِلٌ وَ لَیْسَ بمَغْفُول عَنْهُ; وَ عَلَی أَثَرِ الْمَاضِی مَا یَمْضِی الْبَاقِی!).

این تجزیه و تحلیل چقدر جالب، گویا و فراگیر است که اگر کسی صحنه های آن را بتواند مجّسم کند و انسانها پشت سر هم، این صحنه ها را ببینید چقدر مؤثّر خواهد بود: در جایی کسی از دنیا رفته و بر او اشک می ریزند! در جایی دیگر مجلس عزا و یادبود برپاست و مردم گروه گروه به بازماندگان تسلیت می گویند!

در جای دیگر، گروهی در بستر بیماری ناله می کنند و به خود می پیچند و جمعی از دوستان و آشنایان در گرد بستر آنها، به عنوان عیادت حلقه زده اند!.

در جای دیگر، کسانی آخرین ساعات عمر خود را طی می کنند و در حال جان کندن هستند و کاری از دست هیچ کس برای آنها برنمی آید!

در صحنه دیگری، افرادی با تمام قدرت به دنبال دنیا می دوند و بدون توجّه به حلال و حرام، مشروع و ممنوع، در پی به چنگ آوردن آن هستند; ولی حوادث مرگبار به دنبال آنها و در کمین آنهاست; ناگهان در یک لحظه آنها و مرکبشان را به درون درّه ای واژگون می کند و همه چیز پایان می یابد!

و بالأخره; در جای دیگر، گروهی غافل، مشغول عیش و نوش و مست باده غرورند و فریاد شادی آنها به آسمان بلند است، در حالی که مرگ در کمین آنهاست; ناگهان یکی را از آن میان در یک لحظه می گیرد و مجلس شادی شان به عزا مبدّل می شود و یا سقف بر آنها فرود می آید و تمام مجلس تعطیل می شود.

اینها صحنه هایی است که همیشه در تاریخ بشر بوده و همیشه خواهد بود و چقدر عبرت انگیز و آموزنده است، افسوس که عبرت گیران و فرهیختگان کم اند!!


پی نوشت:

  1. «مُزدجر» از مادّه «زجر» به معنای عامل بازدارنده است و «زجر» در اصل به معنای دور ساختن و طردکردن با صدای بلند است و «مزدجر» در جمله فوق، مصدر میمی به معنای اسم فاعل است.

  2. کلمات قصار، شماره 130.

  3. «عائد» در اینجا به معنای عیادت کننده است.

  4. «یجود» از مادّه «جود» به معنای سخاوت است ولی این واژه در مورد جان کندن نیز به کار می رود، که گویی انسان نفیس ترین امور، یعنی جان خود را می بخشد و می رود!