[hadith]عِبَادَ اللَّهِ، أُوصِیکُمْ بالرَّفْضِ لِهَذهِ الدُّنْیَا التَّارِکَةِ لَکُمْ وَ إِنْ لَمْ تُحِبُّوا تَرْکَهَا، وَ الْمُبْلِیَةِ لِأَجْسَامِکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ تَجْدیدَهَا، فَإِنَّمَا مَثَلُکُمْ وَ مَثَلُهَا کَسَفْرٍ سَلَکُوا سَبیلًا فَکَأَنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوهُ وَ أَمُّوا عَلَماً فَکَأَنَّهُمْ قَدْ بَلَغُوهُ

،

وَ کَمْ عَسَی الْمُجْرِی إِلَی الْغَایَةِ أَنْ یَجْرِیَ إِلَیْهَا حَتَّی یَبْلُغَهَا وَ مَا عَسَی أَنْ یَکُونَ بَقَاءُ مَنْ لَهُ یَوْمٌ لَا یَعْدُوهُ وَ طَالِبٌ حَثِیثٌ مِنَ الْمَوْتِ یَحْدُوهُ وَ مُزْعِجٌ فِی الدُّنْیَا [عَنِ الدُّنْیَا] حَتَّی یُفَارِقَهَا رَغْماً. فَلَا تَنَافَسُوا فِی عِزِّ الدُّنْیَا وَ فَخْرِهَا وَ لَا تَعْجَبُوا بزینَتِهَا وَ نَعِیمِهَا وَ لَا تَجْزَعُوا مِنْ ضَرَّائِهَا وَ بُؤْسهَا، فَإِنَّ عِزَّهَا وَ فَخْرَهَا إِلَی انْقِطَاعٍ وَ إِنَّ زینَتَهَا وَ نَعِیمَهَا إِلَی زَوَالٍ وَ ضَرَّاءَهَا وَ بُؤْسَهَا إِلَی نَفَادٍ، وَ کُلُّ مُدَّةٍ فِیهَا إِلَی انْتِهَاءٍ وَ کُلُّ حَیٍّ فِیهَا إِلَی فَنَاءٍ.[/hadith]

سپس امام (ع) سخن را با اندرزهایی شایسته و سفارشهایی خیر خواهانه درباره رهایی از دنیا ادامه داده و با بیان معایب آن به شرح زیر مردم را از آن پرهیز داده است:

1-  این که دنیا را در همه احوال ترک کنند هر چند رهایی و دوری جستن از آن را دوست نداشته باشند، این بی شک از بزرگترین مصلحتهاست که انسان محبوبی را که ناگزیر از او جدا خواهد شد به تدریج رها کند، و نفس خویش را بدین امر رام سازد زیرا اگر این کار را نکند، و یک باره از او جدا شود، با ریشه دوانیدن مهر آن در ژرفای جانش، همچون کسی خواهد بود که از معشوقش به دور افتاده، و در جایی تاریک و ظلمانی در آمده باشد.

2-  دنیا بدنها را می پوساند اگر چه مردم دوست دارند بدنهایشان تازه و شاداب باشد، این پوسیدگی بدن در دنیا به سبب بیماری و پیری است و سزاوار است از هر چه آزار می رساند دوری شود، نه این که دوستدار اصلاح آن باشد، سپس با ذکر تمثیلی از زندگانی مردم در دنیا به بیان خود ادامه داده آنان را به مسافران و دنیا را به راهی که در آن حرکت می کنند تشبیه کرده و فرموده است اینها به کسانی می مانند که این راه را پیموده باشند، در این تشبیه، مردم از نظر سرعت حرکت و نزدیکی آنها به دیار آخرت، و گذراندن دوران عمر مشبّه، و آن که راه را طی کرده مشبّه به است، یعنی در سرعت سیر خود شبیه کسی هستند که آن راه را به آخر رسانده باشد.

سپس چون هر راهی ناگزیر غایت و نهایتی دارد که مقصود سالک است، لذا کسی که در پی مقصدی در راهی روان است به سبب نزدیک شدن او به مقصد همانند کسی است که به آن رسیده است، و این هشداری است در باره مرگ و مراحل پس از آن و ناچیز شمردن ایّام زندگی و زیست در دنیا و این معنا را با این سخن خود تأکید می فرماید که: چه بسا رونده ای که با شتاب تمام مرکب می راند تا به مقصد برسد، و جمله «أن یجری الیها» به معنای «إجرائه إلیها بسیر سریع» می باشد یعنی راندن آن با شتاب تمام. و در برخی نسخه ها «و کم عسی» به جای «و ما عسی» آمده است. و معنا این است: چه بسیار امیدوار است کسی که به سوی مقصدی با شتاب تمام می راند که به آن برسد، و این استفهام برای تحقیر و ناچیز شمردن مدّت حرکت است که مراد از آن همان مدّت زندگی در دنیاست، و مفعول «المجری» محذوف است، و تقدیر آن «المجری مرکوبه» می باشد. که چون غرض تنها بیان اجرا بوده، مفعول حذف شده است و این واژه گاهی به صورت لازم هم آمده است، همچنین است قول آن حضرت: «و ما عسی أن یکون بقاء من له... تا یفارقها» یعنی: چه امید و آرزویی بر این بقا و دوام است و «کان» در این جا تامّه است، و استفهام در هر دو جا برای تحقیر و ناچیز شمردن مدّت زیست در دنیا و ردّ بر آرزومندان و امیدواران به آن است. و مقصود از «الطّالب الحثیث» مرگ است که طلب کننده ای شتابان است. و بر سبیل مجاز لفظ طلب به مرگ نسبت داده شده و حدو برای آن استعاره گردیده و مناسبت آن بر خواننده پوشیده نیست، زیرا واژه حدو کنایه از علل و اسبابی است که آدمی را پیوسته به سوی مرگ می کشاند.

بیان آن حضرت که فرموده است: «و لا تنافسوا... تا إلی فناء»،

نهی است از این که به دنیا در هیچ یک از احوال آن، چه خوب و چه بد اعتماد کنیم، عزّت و افتخارات و زیورها و تنعّمات آن را که از جمله محاسن و خوبیهای دنیاست، پایدار بدانیم، و نهی کرده است از این که به اینها دلبستگی و به خاطر آنها با یکدیگر همچشمی داشته باشیم، و امّا شرّ دنیا عبارت از زیانها و سختیهای آن است که از بی تابی و ناشکیبایی در برابر آنها نهی کرده است و در باره وجوب خود داری از ارتکاب آنچه نهی کرده استدلال فرموده است به ناپایداری و زوال آنها، و این که هر چه زایل شدنی و از میان رفتنی است شایسته دلبستگی و رغبت نیست هر چند هم سودمند افتد، و در برابر سختیها و رنجها که زوال پذیر است جزع و بی تابی روا نیست اگر چه زیان آور به شمار آید.