[hadith]لَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) فَمَا أَرَی أَحَداً یُشْبهُهُمْ مِنْکُمْ، لَقَدْ کَانُوا یُصْبحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِیَاماً، یُرَاوِحُونَ بَیْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودهِمْ وَ یَقِفُونَ عَلَی مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذکْرِ مَعَادهِمْ، کَأَنَّ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ رُکَبَ الْمِعْزَی مِنْ طُولِ سُجُودهِمْ. إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْیُنُهُمْ حَتَّی تَبُلَّ جُیُوبَهُمْ، وَ مَادُوا کَمَا یَمِیدُ الشَّجَرُ یَوْمَ الرِّیحِ الْعَاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب وَ رَجَاءً لِلثَّوَاب.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 322-216

 

یاران واقعی پیامبر چنین بودند!

در قسمت آخر این خطبه، امام(علیه السلام) به سراغ ویژگی های گروه خاصّی از یاران پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می رود و آنها را برای اصحابش الگو و سرمشق می سازد و در عبارت مبسوطی، هفت ویژگی درباره آنها بیان می کند.

نخست می فرماید: «من اصحاب محمّد(صلی الله علیه وآله) را دیده ام، امّا هیچ یک از شما را مانند آنان نمی بینم! آنها موهایی ژولیده و چهره های غبارآلود داشتند (زاهد بودند و در فقر و تنگ دستی زندگی می کردند و خم به ابرو نمی آوردند!)». (لَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آلِهِ، فَمَا أَرَی أَحَداً یُشْبهُهُمْ مِنْکُمْ لَقَدْ کَانُوا یُصْبحُونَ شُعثاً(1) غُبْراً(2)).

در دومین وصف می فرماید: «آنها شب تا به صبح در حال سجده و قیام بودند (و هرگز از عبادت خسته نمی شدند) گاه پیشانی و گاه دو طرف صورت را (در پیشگاه خدا) به خاک می گذاردند». (وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِیَاماً، یُرَاوِحُونَ(3) بَیْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودهِمْ(4)).

هر زمان پیشانی آنها خسته می شد طرف راست را بر زمین می نهادند و هر زمان طرف راست خسته می شد طرف چپ را.

در سومین توصیف می افزاید: «آنها از ترس رستاخیز (و محاسبه اعمال) گویی بر شعله های آتش ایستاده بودند و آرام نداشتند». (وَ یَقِفُونَ عَلَی مِثْلِ الْجَمْرِ(5) مَعَادهِمْ). مِنْ ذکْرِ

آری آنها عذاب الهی را با تمام وجود خود، احساس می کردند و به همین دلیل آرامش نداشتند.

در چهاردهمین توصیف می افزاید: «پیشانی آنها از سجده های طولانی، پینه بسته بود همچون زانوی گوسفند!» (کَأَنَّ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ رُکَبَ(6) الْمِعْزَی(7) مِنَ طُولِ سُجُودهِمْ!).

آری، لذّت عبادت و عشق به بندگی، آنها را به سجده های طولانی در برابر محبوب مطلق وادار می ساخت و آثارش بر پیشانی آنها می نشست.

در پنجمین وصف آنها می فرماید: «هنگامی که نام خدا برده می شد، اشک از چشمانشان فرو می ریخت، آن قدر که گریبانشان تر می گشت!». (إِذَا ذُکِرَ اللهُ هَمَلَتْ(8) أَعْیُنُهُمْ حَتَّی تَبُلَّ جُیُوبَهُمْ).

گاه از عشق خدا و درد فراق اشک می ریختند و گاه از خوف عقاب!

و در ششمین و آخرین وصف بار دیگر به چهره دیگری از ایمان قوی و خوف و رجاء آنها اشاره کرده، می فرماید: «آنها همچون درختی که در روز طوفانی از شدت تندباد به خود می لرزد، از ترس عقاب و عشق به ثواب می لرزیدند!» (وَ مَادُوا(9) کَمَا یَمِیدُ الشَّجَرُ یَوْمَ الرِّیحِ الْعَاصِفِ، خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب، وَ رَجَاءً لِلثَّوَاب!).

تشبیه به درخت که در برابر تندباد لرزان می شود، تشبیه جالبی است که امام(علیه السلام) دلیل آن را نیز بیان فرموده، که گاه از ترس عقاب و گاه به امید ثواب صورت می گیرد. از یک چشم، اشک شوق دیدار پروردگار می ریزند و از چشم دیگر، اشک خوف عقاب! و این است راه و رسم بندگان خالص و مخلص که در میان خوف و رجاء و بیم و امید در حرکتند.


نکته ها:

1- ویژگی های کوفیان و شامیان

بخش اخیر این خطبه که از یک سو مردم را به پیروی از اهل بیت(علیهم السلام) دعوت می کند و از سوی دیگر یادآور ویژگی های اصحاب خاص رسول الله(صلی الله علیه وآله) می شود، رابطه لطیفی با بخش های نخستین این خطبه که از مردم عراق و کوفه شدیداً نکوهش می کند، دارد زیرا از یک سو، به آنها می فهماند که شما هیچ عذری در پیشگاه خدا ندارید زیرا رهبر شما از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) است.

از همان کسانی است که رسول الله(صلی الله علیه وآله) سفارش آنها را کرده، که مردم دست از دامنشان برندارند; همان ها که در کنار قرآن قرار دارند و کشتی نجاتند; در حالی که پیشوای مردم شام، مردی است منحرف، ظالم و غارتگر و از بقایای عصر جاهلیّت; لذا از این نظر حجّت بر شما تمام است.

دیگر این که، ضعف و زبونی شما نه به دلیل عدم قدرت جسمانی است، بلکه از نظر روحانی و معنوی و رابطه با پروردگار ضعیف و ناتوانید; از این رو، آنها را به پیروی عملی از اصحاب خاصّ رسول الله(صلی الله علیه وآله) دعوت کرده که قوی ترین رابطه ها را با خدا داشتند: در پیشگاه او به عبادت بر می خاستند و به سجود می پرداختند و پیکرشان از خوف خدا می لرزید، آثار سجده در صورت آنها نمایان بود و اشک خوف و شوق بر صورتشان جاری و این تعبّد و تعهّد رمز اصلی پیروزی آنها بر دشمن بود.


2- کدام یک از صحابه؟

ممکن است افراد ساده اندیش از اطلاق کلام حضرت چنین تصوّر کنند که ویژگی های بسیار والای فوق، در همه صحابه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بوده است و آن را دلیلی بر اصل معروف «تنزیه صحابه» بگیرند در حالی که به یقین این اوصاف و ویژگی ها مربوط به اصحاب خاصّ آن حضرت، همچون: سلمان ها، بوذرها، عمّارها و مقدادها است، نه همه آنان; زیرا اوّلا: چنین مطلبی بر خلاف تاریخ است; چرا که در هیچ تاریخی این صفات برای همه آنها نوشته نشده است.

ثانیاً: بسیاری از آیات قرآن نشان می دهد که در میان آنها متخلّفان و گنهکاران خطرناکی بودند.

از جمله بعضی از آنها به پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ارتش اسلام خیانت کردند که وقتی رسوا شدند، از درِ توبه درآمدند; مانند «حاطب بن ابی بلتعه» و «ابولبابه» که داستان آنها را همه شنیده ایم و ستون توبه در مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) یادآور این حقیقت است.

بعضی دیگر در مقام اعتراض در برابر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نسبت به حکم زکات برآمدند، در حالی که قبلا با خدا عهد کرده بودند اگر ثروتی پیدا کردند در راه خدا از آن انفاق کنند! مانند «ثعلبة بن حاطب انصاری» که داستان او در آیات 75 تا 77 سوره توبه آمده است.

بعضی فرمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) را زیر پا گذاردند و به بهانه های واهی از شرکت در جنگ «تبوک» تخلّف کردند; که داستان آن ها ذیل آیه 118 سوره «توبه» آمده است.

گروهی دست به جاسوسی زدند، که قرآن در آیه 47 سوره «توبه» در مورد آنها می گوید: «وَ فِیکُمْ سَمَّاعُؤنَ لَهُمْ».

بعضی به ساختن مسجد «ضرار» پرداختند، تا در میان مؤمنان ایجاد شکاف و تفرقه کنند، که داستان آنها در ذیل آیات 107 تا 110 سوره «توبه» آمده است.

و بعضی از آنها که در عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) راه راستی را می پیمودند، بعد از آن حضرت در اثر هوا پرستی فتنه هایی برپا کردند که خون های زیادی از مسلمین ریخته شد; مانند: «طلحه» و «زبیر» که آتش جنگ «جمل» را برپا کردند و بر ضدّ امام المسلمین قیام نمودند و «معاویه» که فتنه های فراوانی، از جمله فتنه «صفّین» را رهبری می کرد.

بسیار ساده لوحی است که ما در برابر واقعیّت های روشن تاریخ و آیات صریح قرآن، چشم بر هم نهیم و همه صحابه را با آب تنزیه بشوییم و دامان آنها را پاک و پاکیزه کنیم.

بنابراین، اگر امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این خطبه، یا خطبه های دیگری مدح و تمجید بلیغی از صحابه می کند، به یقین منظور اصحاب خاصّ رسول الله(صلی الله علیه وآله) است که گروه قابل ملاحظه ای از یاران او را تشکیل می دادند و در تمام میدان های نبرد در صفوف مقدّم جای داشتند و همواره سر بر فرمان رسول الله(صلی الله علیه وآله) می نهادند و بسیاری از آنان در عصر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) شربت شهادت نوشیدند.

به هر حال، این گروه از یاران پیامبر(صلی الله علیه وآله) که عالی ترین درس بندگی و عبودیّت خداوند و استقامت و ایستادگی و ایثار و فداکاری را در راه اسلام، از محضر بزرگترین استاد جهان بشریّت، یعنی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آموخته بودند سزاوار است الگو و اسوه مسلمانان، در هر عصر و زمان باشند.

همانها که به گفته مورّخان هنگامی که می خواستند از یکدیگر جدا شوند، سوره «والعصر» را یکی برای دیگری می خواند و او را به ایمان و عمل صالح و طرفداری از حق و صبر و استقامت دعوت می کرد.(10)

همان ها که به تعبیر قرآن آثار سجده در چهره هایشان نمایان بود: «سیمَاهُمْ فِی وُجُودهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُؤد»(11). و همان ها که در برابر دشمنان شدید و محکم، و در برابر دوستان نرم و ملایم بودند: «وَالَّذینَ مَعَهُ أَشدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ، رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ».(12)


پی نوشت:

  1. «شُعث» جمع «اشعث» در اصل به معنای ژولیده و کسی است که موهایش پریشان است و در عبارت بالا کنایه از فقر یا زهد است. 

  2. «غُبر» جمع «أغبر» به معنای غبارآلود است. 

  3. «یُراوحون» از مادّه «تراوح» به معنای انجام کاری، یکی بعد از دیگری است. 

  4. «خُدود» جمع «خدّ» به معنای دو طرف صورت است; در مقابل «جباه» جمع «جبهه» که به معنای پیشانی است. و ترجمه «خَدّ» در فارسی به «گونه»، صحیح نیست. 

  5. «جَمر» جمع «جَمَره» است که به معنای قطعه آتش شعله ور است. این واژه گاهی به سنگ ریزه نیز اطلاق می شود، که جمع آن «جَمرات» است. 

  6. «رکب» جمع «رُکبه» به معنای زانو است. 

  7. «معزی» و «معز» به معنای بز است. 

  8. «هملت» از مادّه «هُمول» به معنای سیلان و جریان است. 

  9. «مادوا» از مادّه «مَیَدان» (بر وزن جریان) به معنای حرکت کردن و لرزیدن است. 

  10. اسد الغابه، جلد 3، صفحه 144.

  11. سوره فتح، آیه 29.

  12. سوره فتح، آیه 29.