[hadith]و منها فی ذکر الرسول (صلی الله علیه وآله): 

مُسْتَقَرُّهُ خَیْرُ مُسْتَقَرٍّ وَ مَنْبتُهُ أَشْرَفُ مَنْبتٍ فِی مَعَادنِ الْکَرَامَةِ وَ مَمَاهِد السَّلَامَةِ، قَدْ صُرِفَتْ نَحْوَهُ أَفْئِدَةُ الْأَبْرَارِ وَ ثُنِیَتْ إِلَیْهِ أَزمَّةُ الْأَبْصَارِ، دَفَنَ اللَّهُ بهِ الضَّغَائِنَ وَ أَطْفَأَ بهِ [النَّوَائِرَ] الثَّوَائِرَ، أَلَّفَ بهِ إِخْوَاناً وَ فَرَّقَ بهِ أَقْرَاناً، أَعَزَّ بهِ الذِّلَّةَ وَ أَذَلَّ بهِ الْعِزَّةَ، کَلَامُهُ بَیَانٌ وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏4، ص: 290-287

 

سخنانش بیان بود و سکوتش پرمعنا:

در این خطبه کوتاه، امام(علیه السلام) اوصافی برای پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بیان می کند که هر یک از دیگری پرمعناتر است. نخست از اساس و ریشه خانوادگی و جایگاه تولّد او شروع می کند; می فرماید: «جایگاه او بهترین جایگاه و محلّ رویش او شریف ترین محلها بود; در کان بزرگواری و شرف، و گاهواره سلامت، پرورش یافت». (مُسْتَقَرُّهُ خَیْرُ مُسْتَقَرٍّ، وَ مَنْبتُهُ أَشْرَفُ مَنْبت، فِی مَعَادنِ الْکَرَامَةِ، وَ مَمَاهِد(1) السَّلاَمَةِ).

منظور از «مُستقرّ» و «مَنبت» رحم مادران پاک و صلب پدران موحّد و با ایمان بود. همانگونه که در زیارات معصومین نیز به آن اشاره شده است همان گونه که در زیارت امام حسین(علیه السلام)، مشهور به «زیارت وارث» آمده: «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الأَصْلاَب الشَّامِخَةِ، وَ الأَرْحَامِ الْمُطَّهَرَةِ».

این سخن در مورد شخص پیامبر از زبان خودش نیز نقل شده است. همان گونه که «فخر رازی» در تفسیر آیه «وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدیَنَ»(2) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «لَمْ أَزَلْ أُنْقَلُ مِنْ أَصْلاَب الطَّاهِرِینَ إِلَی أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ; پیوسته من از صلب پدران پاک، به رحم مادران پاکدامن انتقال می یافتم».(3)

«معادن کرامت» و «مماهد سلامت» نیز تأکیدی بر آن است و یا اشاره به این است که پدران و اجداد و مادران پیامبر اسلام، علاوه بر پاکدامنی و ایمان، دارای فضایل انسانی، و از عیوب اخلاقی پاک بودند.

این احتمال نیز در تفسیر جمله های بالا داده شده که منظور از «مُستقرّ» مدینه است که قرارگاه پیامبر بود و منظور از «مَنبت» مکّه است که محلّ تولّد آن حضرت به شمار می رود.

ولی تفسیر اوّل مناسب تر به نظر می رسد; مخصوصاً با توجّه به جمله «فِی مَعَادنِ الْکَراَمَةِ، وَ مَمَاهِد السَّلاَمَةِ».

سپس به جاذبه های اخلاقی پیامبر پرداخته، می فرماید: «دلهای نیکوکاران، شیفته او گشت و چشمها (ی حق جویان) به سوی او متوجّه شد». (قَدْ صُرِفَتْ نَحْوَهُ أَفْئِدَةُ الأَبْرَارِ، وَ ثُنِیَتْ(4) إِلَیْهِ أَزمَّةُ الأَبْصَارِ).

به راستی پیامبر اسلام چنین بود! جاذبه های اخلاقی او: تواضع، محبّت، مهربانی، عفو و گذشت آمیخته با شجاعت و شهامت، دلها را به سوی خود جذب می کرد و تلاش فوق العاده او در طریق هدایت و اصلاح مردم، چشم ها را به او متوجّه می ساخت.

سپس در سومین مرحله به بخشی از برنامه های اجتماعی آن حضرت اشاره کرده، می فرماید: «خداوند به برکت وجود او، کینه ها را مدفون ساخت و آتش فتنه ها و دشمنی ها را خاموش نمود». «دَفَنَ اللهُ بهِ الضَّغَائِنَ(5)، وَ أَطْفَأَ بهِ الثَّوَائِرَ(6)).

«افراد دور افتاده را به وسیله او به هم نزدیک و برادر ساخت و (گاه) نزدیکانی را (که در ایمان و هدف هماهنگ نبودند) از هم دور نمود». (أَلَّفَ بهِ إِخْوَاناً، وَ فَرَّقَ بهِ أَقْرَاناً).

همان گونه که قرآن مجید در آیه 62 و 63 سوره «انفال» می فرماید: «هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بنَصْرِهِ وَ بالْمُؤْمِنِینَ * وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبهِمْ; او همان کسی است که تو را با یاری خود و مؤمنان تقویت کرد و دل های آنان را با هم الفت داد». در آیه 103 «سوره آل عمران» می فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً; و همگی به ریسمان خدا (= قرآن و اسلام) چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دل های شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید».

سپس به یکی دیگر از الطاف الهی به برکت وجود پیامبر(صلی الله علیه وآله) اشاره کرده، می فرماید: «خداوند ذلیلان پاکدل و (محروم) را به وسیله او عزّت بخشید و عزیزان (خودخواه) را ذلیل ساخت». (أَعَزَّ بهِ الذِّلَّةَ، وَ أَذَلَّ بهِ الْعِزَّةَ).

افراد با ایمان و با شخصیّت که به خاطر تهیدستی در چنگال زورمندان بی ایمان گرفتار بودند، خداوند آنها را به برکت وجود پیامبر(صلی الله علیه وآله) عزیز ساخت و مدیریت های مهمّ جامعه اسلامی را به آنها سپرد و زورمندان فاسد و بی منطق را از صحنه اجتماع بیرون راند.

در پایان خطبه، به یکی از برجسته ترین صفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) اشاره کرده می فرماید: «سخنش بیان بود و سکوتش زبان». (کَلاَمُهُ بَیاَنٌ، وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ).

هر زمان، زبان به سخن می گشود اسرار حکمت از زبانش فرو می ریخت و حقایق وحی را تبیین می کرد; راه نجات را نشان می داد و پرتگاهها را مشخّص می نمود و اگر گاهی سکوت می کرد، سکوتش پرمعنا و پرمفهوم بود. ناراحتی ها و نگرانی ها و عدم رضایت خود را از پاره ای کارها با سکوت نشان می داد و نادرست بودن سؤالات بیجا را، از همین طریق پاسخ می گفت و در برابر جاهلانِ بدزبان، از همین سلاح یاری می جست و گاه با سکوت (با قرائن حالیّه) کارهایی را تقریر و امضا می کرد.


پی نوشت:

  1. «مَماهد» جمع «ممهد» (بر وزن مکتب) در اصل از «مهد» به معنای گاهواره گرفته شده; سپس به هر جایی که انسان در آن استراحت کند، یا آرامش روح در آن داشته باشد، اطلاق شده است.

  2. سوره شعراء، آیه 219.

  3. تفسیر کبیر فخر رازی، جلد 24، صفحه 174، مرحوم «علاّمه مجلسی» در «بحارالانوار» نیز روایات متعدّدی در این زمینه نقل کرده است (بحار جلد 15، صفحه 3 به بعد). 

  4. «ثُنیت» از مادّه «ثنی» (بر وزن سنگ) به معنای باز گرداندن است و در جمله بالا به معنای توجه آمده است. 

  5. «ضغائن» جمع «ضغینه» به معنای کینه و عداوت است. 

  6. «ثوائر» جمع «ثائره» به معنای فتنه و عداوت است.