[hadith]من خطبة له (علیه السلام) فی اللّه و فی الرسول الأکرم: 

اللّه تعالی:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ فَلَا شَیْءَ قَبْلَهُ

،

وَ الْآخِرِ فَلَا شَیْءَ بَعْدَهُ، وَ الظَّاهِرِ فَلَا شَیْءَ فَوْقَهُ، وَ الْبَاطِنِ فَلَا شَیْءَ دُونَهُ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحة 840

بخش اول از خطبه های دیگر آن حضرت (ع) است که در توصیف خداوند متعال و اوصاف پیامبر (ص) ایراد فرموده است. 

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ فَلَا شَیْءَ قَبْلَهُ- وَ الْآخِرِ فَلَا شَیْءَ بَعْدَهُ- وَ الظَّاهِرِ فَلَا شَیْءَ فَوْقَهُ- وَ الْبَاطِنِ فَلَا شَیْءَ دُونَهُ»:

شرح: 

امام (ع) خداوند سبحانه تعالی را به چهار اعتبار: اولیّت -آخریّت- ظاهریّت و باطنیّت ثنا گفته است و هر یک از صفات یاد شده را در بیان نهایت کمال تأکید آورده است. 

کمال اولیّت را به نبودن هیچ چیز قبل از خداوند و کمال آخریّت را به نبودن هیچ چیز بعد از حق تعالی دانسته است. 

کمال ظاهریّت خداوند را به نبود ما فوقی برایش، و کمال باطنیّت وی را به نداشتن همتایی در نزدیکی به اشیا بیان نموده است. 

منظور از «ظاهر» بودن خداوند بلندی مقام و رتبه است و لذا فرموده است که هیچ چیز ما فوق او نیست و مقصود از «باطن» بودن حق تعالی آگاهی داشتن بر امور باطنی و مخفی است و بدین لحاظ به امور نهفته، نزدیک می باشد، و نزدیک نبودن هیچ چیز باندازه او نسبت به اشیا تأکیدی بر باطن بودن خداوند است. یعنی به اندازه ای که حق تعالی به اشیا نزدیک است هیچ چیز آن تقرّب و نزدیکی را ندارد. 

با توجّه بدو معنایی که برای «ظاهر و باطن» کردیم میان بلندی و نزدیکی تقابل بر قرار گردید. احتمال دیگر در معنای این دو کلمه این است که ظاهر را به معنای آشکار و واضح بگیریم در این صورت عبارت امام (ع) که فرمود: «فلا شی ء فوقه» این خواهد بود که هیچ چیز با وجود خداوند مقابله و برابری نمی کند، تا مانع شناخت خلق نسبت به خالق گردد و باطن به معنای پوشیده باشد. «فلا شی ء دونه» هیچ چیز به اندازه ذات حق تعالی در استتار و پوشیدگی نیست. 

معنای چهار ویژگی فوق را برای خداوند بارها و بارها بیش از این توضیح داده ایم.