[hadith]إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ، یُنْکَرْنَ مُقْبلَاتٍ وَ یُعْرَفْنَ مُدْبرَاتٍ، یَحُمْنَ حَوْمَ الرِّیَاحِ یُصِبْنَ بَلَداً وَ یُخْطِئْنَ بَلَداً. أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدی عَلَیْکُمْ فِتْنَةُ بَنِی أُمَیَّةَ، فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ مُظْلِمَةٌ، عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِیَّتُهَا، وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِیهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِیَ عَنْهَا. وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِی أُمَیَّةَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدی کَالنَّاب الضَّرُوس تَعْذمُ بفِیهَا وَ تَخْبطُ بیَدهَا وَ تَزْبنُ برِجْلِهَا وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا، لَا یَزَالُونَ بکُمْ حَتَّی لَا یَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَیْرَ ضَائِرٍ بهِمْ، وَ لَا یَزَالُ بَلَاؤُهُمْ عَنْکُمْ حَتَّی لَا یَکُونَ انْتِصَارُ أَحَدکُمْ مِنْهُمْ إِلَّا [مِثْلَ انْتِصَارِ] کَانْتِصَارِ الْعَبْد مِنْ رَبِّهِ وَ الصَّاحِب مِنْ مُسْتَصْحِبهِ؛ تَرِدُ عَلَیْکُمْ فِتْنَتُهُمْ [شَوْهاً] شَوْهَاءَ مَخْشیَّةً وَ قِطَعاً جَاهِلِیَّةً، لَیْسَ فِیهَا مَنَارُ هُدًی وَ لَا عَلَمٌ یُرَی.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 820

قوله علیه السلام: «انّ الفتن اذا أقبلت تشبّهت»: 

یعنی فتنه در آغاز امر و در ذهنیّت مردم شبیه حق است، امّا پس از آن که کار خود را به انجام رساند و بازگشت مردم می فهمند که فتنه بوده است (ولی دیگر بسیار دیر شده، هرج و مرج رواج یافته، و کارها بشدّت بر اثر فتنه و آشوب در هم ریخته شده است.) پس از بازگشت فتنه، بیشترین اثر نامطلوب فساد آن در دولتها پدید می آید و تمام مردم بوضوح در می یابند که آنچه دولتها انجام می دهند فتنه و فساد و گمراهی از راه خداست و همین فهم عمومی از فساد دولتها نشانه از بین رفتن فتنه و بشارتی بر پایان یافتن ظلم در آن مقطع زمانی است. 

قوله علیه السلام: «ینکرن مقبلات و یعرفن مدبرات»: 

این جمله امام (ع) تفسیری بر فراز فوق است. یعنی فتنه در آغاز شناخته نمی شود و در ظاهر شبیه حق است و دعوت کنندگان آن شبیه دعوت کنندگان به هدایت و ارشاد می باشند. پس از آن که فتنه از میان مردم رخت بربندد خواهند دانست که با حق هیچ رابطه ای نداشته و دعوت کنندگان به فتنه دعوت کنندگان به ضلالت و گمراهی بوده اند. 

قوله علیه السلام: «و یحمن حوم الرّیاح»: 

لفظ «حوم» که بمعنی دور زدن است، از جهت شباهت فتنه بر گردباد استعاره به کار رفته است. چون فتنه دعوت کنندگان به گمراهی به حکم الهی در بعضی از بلاد آشکار می شود، و در بعضی ظهور ندارد و دوران فتنه را به پرنده ای که در پرواز دور می زند به گردباد تشبیه کرده است. جمله «یخطئن بلدا» یعنی بعضی از بلاد را زیر پا می گذارد، در همین رابطه تشبیهی آمده است. 

قوله علیه السلام: «ألا إنّ اخوف الفتن عندی الی آخر»: 

از این فراز خطبه به بعد امام (ع) می خواهد از آنچه مردم مایلند بدانند خبر دهد. می فرماید: فتنه بنی امیّه به دلیل دشواری و سختی آن بر اسلام و مسلمین و زیادی آشوب در میان متدیّنین، همچون کشت و کشتار و اذیت و آزار از هولناکترین فتنه هاست. 

در بزرگی فتنه بنی امیّه همین بس که حرمت رسول خدا (ص) را شکستند، امام حسین (ع) و ذریّه او را شهید کردند و با خراب کردن و سوختن خانه خدا به اسلام اهانت کردند، و عبد اللّه زبیر را در مکه به قتل رساندند و هشتاد سال تمام علی (ع) را لعن و سب کردند. بلا و آشوب و سرکوب در بلاد مسلمین از ناحیه آنها رواج یافت و حجّاج را بر خون و مال مردم مسلّط کردند، و جز این امور، از منکرات فراوانی که در کتابهای تاریخ به تفصیل نقل شده است. (فتنه کور که در کلام امام (ع) آمده است اشاره به همین حقایق دارد). 

لفظ «عمی» را استعاره به کار برده است تا روشن کند که این امور بر خلاف قوانین حق انجام می گیرد، چنان که شخص نابینا و کور در حرکات و رفتار خود بر طریق مستقیم و راه راست نمی رود. و یا برای توضیح این معنی است که در دوران بنی امیّه راه راست پیموده نمی شود، چنان که با چشم کور هدایت ممکن نیست. 

لفظ «مظلمة» نیز برای بیان این امور استعاره به کار رفته است. 

قوله علیه السلام: «عمّت خطّتها»: 

یعنی سرپرستی و حکومت آنها عمومی است. «و خصّت بلیّتها»: امّا بلای بنی امیّه خصوصی بوده و به مردم پرهیزگار و شیعیان علی (ع) صحابه بزرگوار، و تابعین که بزرگان اسلامند اختصاص دارد. 

قوله علیه السلام: «أصاب البلاء من أبصر فیها و اخطأ من عمی عنها»: 

یعنی کسانی که فتنه بودن رفتار بنی امیّه را تشخیص دهند از ناحیه وجدان خود و بنی امیّه گرفتار بلا می شوند. از ناحیه خود گرفتار بلا می شوند بدین معنی که منکرات را مشاهده می کنند و چون قدرت بر رفع آنها را ندارند دچار اندوه فراوان و ممتد می گردند. از ناحیه بنی امیّه گرفتار بلا می شوند: بدین شرح، شخص پرهیزگاری که می داند آنها پیشوایان گمراهی و ضلالت اند از آنها فاصله می گیرد و در کارهای باطل آنها دخالت نمی کند. بنی امیّه چنین اشخاصی را راحت نمی گذارند، نسبت به حال و رفتارش کنجکاوی کرده و او را به انواع اذیّت و آزار و احیانا قتل گرفتار می سازند. بلا و آسیب نسبت به چنین اشخاصی خصوصی است. 

امّا آنها که ندانند رفتار بنی امیّه فتنه و بر خلاف اسلام است در کوری جهل گرفتارند و مطیع دعوتهای باطل شان بوده، و در زیر پرچم گمراهی آنها صف کشیده و بر وفق اوامر و دستور آنها عمل می کنند. بدیهی است که چنین افرادی از بلای بنی امیّه سالم و در امان می باشند. 

سپس امام (ع) به اسم جلاله خداوند سوگند یاد می کند که بنی امیّه برای مردم اربابهای بدی هستند و آنها را در کارهای زیانمندشان برای مردم به شتری که شیر دوشش را گاز می گیرد تشبیه می کند و جهت تشبیه را اوصافی همچون چموشی، گاز گرفتن، با دست و پا لگد زدن، شیر ندادن و... قرار می دهد. همه این اوصاف و حالات اشاره ای بر حرکات مؤذیانه و پست بنی امیّه دارد، و کنایه است از آزار دادن، کشتن و نپرداختن حقوق بیت المال مردم مسلمان (اینها همه نشانه ظلم و بی عدالتی و در یک کلمه فتنه است) سپس امام در مورد حرکات شر آمیز بنی امیّه و گرفتاری مردم به دست آنها به ذکر دو مطلب پرداخته است:

1-  بنی امیه از آزار و اذیّت و قتل و غارت مردم خودداری نمی کردند مگر نسبت به دو دسته:

الف: کسانی که برای آنها سودی داشتند، پیرو راهشان بودند و با وجودی که: منکرات آنها را مشاهده می کردند بر آنها اعتراض نمی کردند. 

ب: کسانی که ضرری به آنها نداشتند و کارهای زشت آنها را تقبیح نمی کردند و بنی امیه هم از آنها ترسی بدل راه نمی دادند نظیر عوام الناس و بازاریان. 

2-  بیان حال جان نثارانی است که اطاعت و یاریشان از بنی امیّه مانند فرمانبرداری برده از آقایش و یا پیروان بی اختیار از مولایشان بود. یعنی بدان سان که برده ناگزیر از اربابش و یا مزدور از دستور جیره دهنده تبعیّت می کند و استقلال شخصی ندارد، آنان نیز با همین ویژگی از بنی امیّه فرمان برداری می کردند و مطیع بی چون و چرا بودند. جز اینان باقی افراد ممکن نبود که از بنی امیّه حمایت کنند. (پس طبیعی بود که مورد آزار و اذیّت بنی امیّه واقع گردند) محتمل است که معنای کلام امام این باشد که نادانان و جیره بگیران تا حاکمیت زور باشد از بنی امیّه حمایت می کنند و با نبود زور و با توجّه بملاک یاری کردن آنها، از پیروی بنی امیّه طفره می روند. چنان که امام (ع) در جای دیگر مشابه این کلامی دارند که می فرمایند: یاری بعضی از شما از بعضی مانند یاری کردن برده از اربابش می باشد هنگامی که ارباب حضور دارد از او فرمان می برد و هر گاه ارباب غایب شود از او بدگویی می کند (اطاعت مردم از بنی امیّه نیز چنین است). 

پس از بیان این که بنی امیّه مردم را تا سر حدّ برده تحقیر می کنند، بتوضیح فراگیر بودن فتنه آنها پرداخته فتنه آنها را محدود به یک یا چند مورد نمی داند و از دیدگاه حضرت فتنه بنی امیّه بسیار سخت و دشوار همچون قطعه های ظلمانی شب فرا می رسد. 

بعضی کلمه «فتنه» را فتن بنی امیّه بصورت جمع قرائت کرده اند، منظور جزئیّات شرور و بدیهایی است که در زمان دولت و حکومت آنها بر مردم وارد می شد. 

امام (ع) لفظ «شوهاء» را برای قبیح و زشت بودن عقلی و شرعی اعمال بنی امیّه استعاره به کار برده است. وجه شباهت منفور بودن رفتار آنهاست، چنان که مردم از چهره زشت متنفّرند از کردار بنی امیّه نفرت دارند. 

لفظ «قطع» را برای تکرار فتنه و آشوب از ناحیه حکومت بنی امیّه، استعاره به کار برده است. چنان که اسبهای مهاجمین برای جنگ و غارت فوج فوج وارد می شوند. جاهلیّت بنی امیّه در کلام امام (ع) اشاره به عدم مطابقت رفتار آنها با قوانین عدل الهی است، چنان که حرکات مردم دوران جاهلیت چنین بود. نظر به همین معناست که می فرماید: در زمان حکومت آنها پرچم هدایتی نیست و علم ارشادی دیده نمی شود. یعنی برای رهبری امام عدل و قانون حقّی که از آن تبعیت شود وجود ندارد.