[hadith]إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ، یُنْکَرْنَ مُقْبلَاتٍ وَ یُعْرَفْنَ مُدْبرَاتٍ، یَحُمْنَ حَوْمَ الرِّیَاحِ یُصِبْنَ بَلَداً وَ یُخْطِئْنَ بَلَداً. أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدی عَلَیْکُمْ فِتْنَةُ بَنِی أُمَیَّةَ، فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ مُظْلِمَةٌ، عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِیَّتُهَا، وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِیهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِیَ عَنْهَا. وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِی أُمَیَّةَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدی کَالنَّاب الضَّرُوس تَعْذمُ بفِیهَا وَ تَخْبطُ بیَدهَا وَ تَزْبنُ برِجْلِهَا وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا، لَا یَزَالُونَ بکُمْ حَتَّی لَا یَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَیْرَ ضَائِرٍ بهِمْ، وَ لَا یَزَالُ بَلَاؤُهُمْ عَنْکُمْ حَتَّی لَا یَکُونَ انْتِصَارُ أَحَدکُمْ مِنْهُمْ إِلَّا [مِثْلَ انْتِصَارِ] کَانْتِصَارِ الْعَبْد مِنْ رَبِّهِ وَ الصَّاحِب مِنْ مُسْتَصْحِبهِ؛ تَرِدُ عَلَیْکُمْ فِتْنَتُهُمْ [شَوْهاً] شَوْهَاءَ مَخْشیَّةً وَ قِطَعاً جَاهِلِیَّةً، لَیْسَ فِیهَا مَنَارُ هُدًی وَ لَا عَلَمٌ یُرَی.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏4، ص: 240-230

 

فتنه خطرناک بنی امیّه!

امام(علیه السلام) در بخش اوّل این خطبه، گوشه ای از حوادث تلخ آینده و فتنه هایی که به مسلمانان روی می دهد خبر داد و در ادامه آن، در این بخش: اوّلا، به یک قانون کلّی درباره فتنه ها اشاره می کند; قانونی که آگاهی بر آن می تواند خطر فتنه ها را تا حدّ زیادی تقلیل دهد و ثانیاً، انگشت روی یک فتنه خاص - که در واقع مهمترین فتنه ها بوده است - می گذارد و مردم را نسبت به آن هشدار می دهد و آن، فتنه بنی امیّه است که امام در این کلام کوتاه، بسیاری از ویژگی های آن را بر شمرده است.

نخست می فرماید: «هنگامی که فتنه ها روی آورند خود را به لباس حق در می آورند و هنگامی که پشت می کنند (مردم را از ماهیّت خود) آگاه می سازند». (إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ).

در واقع، به هنگام روی کرد، اغفال کننده است و به هنگام پشت کردن، بیدار کننده.

سپس به نکته ای که در حقیقت علّت این موضوع است اشاره کرده، می فرماید: «آنها در حال روی آوردن ناشناخته اند و به هنگام پشت کردن شناخته می شوند». (یُنْکَرْنَ مُقْبلاَت، وَ یُعْرَفْنَ مُدْبرَات).

این، یک نکته بسیار مهمّ اجتماعی و سیاسی است، که فتنه گران و سود جویانِ تبهکار، ماهیّت خود را در چهره ساختگی حق به جانب، پنهان می دارند تا مردم را به دنبال خود بکشند; ولی هنگامی بر مرکب مراد سوار شدند، چهره واقعی خود را نشان می دهند و همین امر، تدریجاً سبب نابودی آنها می شود. این قانون و قاعده ای است برای تمام اعصار و قرون; به همین دلیل طرفداران حق باید همیشه با دقّت و هشیاری به حوادث نگاه کنند، مبادا فریب چهره های حق به جانب دروغین را بخورند و غافلگیر شوند. هرگونه سطحی نگری و حسن ظنّ بی دلیل در این گونه موارد، جز زیان و خسران به بار نمی آورد.

در ادامه این سخن به این نکته اشاره می فرماید که فتنه ها همیشه فراگیر نیستند; بلکه «مانند گردبادها به بعضی از شهرها اصابت می کنند و از کنار بعضی می گذرند!» (یَحُمْنَ(1) حَوْمَ الرِّیَاحِ، یُصِبْنَ بَلَداً و یُخْطِئْنَ بَلَداً).

زیرا زمینه های ظهور و بروز فتنه ها در همه شهرها یکسان نیست; بلکه عوامل متعدّد و پیچیده ای دارد که در جایی هست و در جایی دیگر نیست. بنابراین، اگر آثاری از فتنه در شهرهایی دیده نشد، نباید فریب خورد; ای بسا شهر خاصّی را به خاطر آمادگی هایش هدف قرار دهد.

در ادامه این سخن، به سراغ فتنه بنی امیّه می رود و می فرماید: «آگاه باشید! وحشتناکترین فتنه ها از نظر من برای شما، فتنه بنی امیّه است; چرا که فتنه ای است کور و تاریک». (أَلاَ وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدی عَلَیْکُمْ فِتْنَةُ بَنِی اُمَیَّةَ، فإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ مُظْلِمَةٌ).

فتنه های کور و تاریک فتنه هایی است که هیچ کس و هیچ چیز را به رسمیّت نمی شناسد و همه ارزشها را پایمال می کند و نیکان را بدون توجّه به سوابق و شخصیّت آنها درهم می کوبد و فتنه بنی امیّه براستی چنین بود!! در عصر حکومت آنها، ارزش های عصر جاهلیّت، ناگهان زنده شد و بازماندگان کثیف و آلوده آن زمان، پست های حسّاس حکومت اسلامی را اشغال کردند و نیکان و پاکان از صحنه اجتماع عقب رانده شدند و آنها که مقاومت کردند، نابود گشتند.

سپس به یکی از ویژگی های این فتنه اشاره کرده، می فرماید: «حکومت آن فراگیر است (و همه تحت فشار آن حکومت ظالم هستند) و بلای آن ویژه گروهی است; هر کس در آن فتنه بصیر و بینا باشد (و با آن ستیزه جویی کند) بلا دامان او را می گیرد و هر کس در برابر آن نابینا باشد، بلایی به او نمی رسد». (عَمَّتْ خُطَّتُهَا(2)، وَ خَصَّتْ بَلِیَّتُهَا، وَ أَصَابَ الْبَلاَءُ مَنْ أَبْصَرَ فِیهَا، وَ أَخْطَأَ الْبَلاءُ مَنْ عَمِیَ عَنْهَا).

بدیهی است آثار شوم فتنه سرانجام دامان همه اجتماع را خواهد گرفت و تعبیر به «عَمَّتْ خُطَّتُهَا» ممکن است اشاره به همین معنا باشد; ولی لبه تیز آن، متوجّه آگاهان مجاهد و مبارز است. ولی ناآگاهان و آگاهان بی مسئولیّت و بی درد، از بلاهای خاص در امان می مانند.

سپس امام(علیه السلام) در بیان دومین ویژگی حکومت بنی امیّه می افزاید: «به خدا سوگند! بعد از من بنی امیّه را برای خود زمامداران بدی خواهید یافت; آنها همچون شتر شرور و بدخویی هستند که صاحب خود را گاز می گیرد; با دست خود، بر سر او می کوبد; و با پا او را دور می سازد; و از دوشیدن شیرش او را منع می کند». (وَایْمُ اللهَ(3) لَتَجِدُنَّ بَنِی أُمَیَّةَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوْء بَعْدی کَالنَّاب(4)، الضَّرُوس:(5) تَعْذمُ(6) بفِیهَا، وَ تَخْبطُ(7) بیَدهَا، وَ تَزْبنُ(8) برِجْلِهَا، وَ تَمنَعُ دَرَّهَا(9)).

چه تشبیه جالبی! انسان انتظار دارد از شیر شترش استفاده کند و بر او سوار شود و به مقصد برسد; همان گونه انسان انتظار دارد حکومت به او کمک کند و مشکلاتش را حل نماید و در مسیر پیشرفت های فردی و اجتماعی یار و یاورش باشد; ولی حکّام ظالم، بی رحم و بی منطق - که جز به منافع زودگذر خود و اشباع هوس های خویش نمی اندیشند - نه تنها مشکلی را از جامعه حل نمی کنند، بلکه مردم را گرفتار سخت ترین مشکلات ساخته، از هر سو ضربه تازه ای بر آنان وارد می سازند.

چقدر این پیشگویی صحیح بود و علی(علیه السلام) با قلب پاکش تمام حوادث آینده را می دید که این گروه بی رحم و درنده خو، چه بلایی بر سر اسلام و مسلمین می آورند.

در ویژگی سوم می فرماید: «آنها به این وضع ادامه می دهند (و همواره با شما به سختی رفتار می کنند). تا کسی باقی نماند مگر اینکه در مسیر منافع آنها قرار گیرد; یا لااقل، ضرری به آنها نرساند». (لاَیَزَالُونَ بکُمْ حَتَّی لاَیَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلاَّ نَافِعاً لَهُمْ، أَوْ غَیْرَ ضَائِر بهِمْ).

همه صداهای حق طلبان را در گلوهایشان خفه می کنند و هر مخالفی را در هر جا باشد، از روی زمین بر می دارند و به هیچ کس حق حیات و زندگی نمی دهند، جز کسانی که در خدمت آنها باشند، یا کمترین ضرری به منافع آنها نرسانند. برای آنها تفاوت نمی کند این حق طلب و عدالت جو، فرزند رسول خدا باشد، یا صحابه پیامبر، یا عالم و دانشمند بزرگ دینی و یا زاهد و عابد! و به این ترتیب، عمومیت و گسترش فتنه را که امام(علیه السلام) در آغاز کلام اشاره فرمود، در عمل به طور کامل پیاده می کنند.

در ویژگی چهارم به این نکته اشاره می فرماید که مشکل عظیم در این حکومت این است که هیچ پناهگاهی برای در امان ماندن از ظلم آنها وجود نخواهد داشت و هیچ دادرسی در برابر ستم های آنها پیدا نمی شود و مردم ناچارند از ظلم این ظالمان به خودشان شکایت برند و تکلیف چنین شکایت و شاکیان روشن است. می گوید: «بلا و ستم های آنها نسبت به شما همچنان ادامه خواهد یافت، تا آنجا که (هیچ پناهگاهی نیابید و) استمداد شما از آنها به استمداد برده ای مانَد که در برابرِ ظلمِ مالک، از او کمک بطلبند; یا همچون دوستی که (از تعدّی و احجاف دوست خود،) به او پناه برد». (وَ لاَ یَزَالُ بَلاَؤُهُمْ عَنْکُمْ حَتَّی لاَ یَکُونَ انْتِصَارُ أَحَدکُمْ مِنْهُمْ إِلاَّ کَانْتِصَارِ الْعَبْد مِنْ رَبِّهِ، وَ الصَّاحِب مِنْ مُسْتَصْحِبهِ).

و چنین است سرنوشت مردمی که حکومت جائر و ظالمشان تمام زبان حق گویان را قطع کند; عالمان را خانه نشین سازد; عزیزان را ذلیل و خوار کند و تمام قدرت های مردمی را درهم بکوبد و همه را به استخدام خود درآورد.

در پنجمین و آخرین ویژگی - که در واقع تأکیدی است بر ویژگی های قبل - می فرماید: «فتنه های آنها پشت سر یکدیگر بر شما وارد می شود، با قیافه ای زشت و ترسناک، و همراه پاره هایی از آداب و رسوم جاهلیّت; نه راهنمایی در آن میان خواهد بود و نه پرچم نجاتی». (تَرِدُ عَلَیْکُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ(10) مَخْشیَّةً(11)، وَ قِطَعاً جَاهِلِیَّةً، لَیْسَ فِیهَا مَنَارُ هُدیً، وَ لاَ عَلَمٌ یُرَی).

امام(علیه السلام) با این ویژگی ها تمام شرایط و اوضاع حکومت بنی امیّه را ترسیم کرده و پایان آن را نشان داده; گویی در این دورانِ تاریک هشتاد ساله، می زیسته است و همه چیز را به رأی العین دیده، حکومتی که از قانون خدا پیروی می کرد، نه بهایی برای ارزش های اسلامی قائل بود و نه قوانین اسلامی را به رسمیّت می شناخت. حکومتی خود کامه، ظالم، بی منطق و مملوّ از فتنه ها که نمایانگر عصر جاهلیّت بود. حکومتی که حتّی به مصالح و منافع مادّی خویش نمی اندیشید و آن قدر ظلم و ستم در این دورانِ هشتاد سال مرتکب شد، که در تاریخ بشریّت کم نظیر است.

آری! امام همه اینها را برای مسلمانان پیش بینی کرد و هشدار داد. تعبیر به «أَرْبَابَ سُوء بَعْدی» اشاره لطیفی به این حقیقت است که، شما که به حکومت اسلامی و انسانی عادلانه من تن ندادید و در حفظ و دفاع از آن کوتاهی کردید، باید در انتظار چنین زمامداران و حُکّام سوئی بوده باشید.

بعضی از «شارحان نهج البلاغه» مطلبی نقل کرده اند که نشان می دهد بنی امیه با گروهی از مردم واقعاً به صورت برده و غلام رفتار می کردند، تا آنجا که در «شرح نهج البلاغه تستری» آمده است که آنها بسیاری از مسلمین را به بردگی گرفتند و به گردن آنها مهر بردگی می زدند و در کف دست های آنها علامتی می گذاشتند.(12)


نکته ها:

1- ویژگی های فتنه!

«فتنه» واژه ای است که همه از آن وحشت دارند و نتیجه آن را شوم و ناگوار می دانند، ولی فتنه چیست؟ و نشانه های آن کدام است؟ امام(علیه السلام) در این خطبه، هم نشانه های فتنه را بیان فرمود و هم تعریف آن را با تکیه بر این نشانه ها، روشن ساخته است.

فتنه به حوادث پیچیده ای می گویند که ماهیّت آن روشن نیست; ظاهری فریبنده دارد و باطنی مملوّ از فساد; جوامع انسانی را به بی نظمی، تباهی، عداوت، دشمنی، جنگ و خونریزی، و فساد اموال و اعراض می کشاند. و از همه بدتر این که قابل کنترل نیست.

غالباً، در ابتدا چهره حق به جانبی دارد و ساده اندیشان را به دنبال خود می کشاند و تا مردم از ماهیّت آن آگاه شوند، ضربات خود را بر همه چیز وارد ساخته است.

فتنه ها، هیچ قانونی را به رسمیّت نمی شناسند; ممکن است در یک شهر همه چیز را به آتش کشد و در کنار آن شهر دیگری باشد که در امان بماند. فتنه همان گونه که امام(علیه السلام) در فراز بالا بیان فرمود، مانند گِردباد است که همه چیز را با خود می چرخاند و می برد و گاه دیده شده گردبادهای سنگین، انسانها، حتّی اتومبیل را از جا کنده و به آسمان برده و به هر سو پرتاب می کنند!! فتنه ها نیز با شخصیّت های بزرگ اجتماعی، دینی، علمی و سیاسی و با اموال مردم و سرمایه های جامعه، همین کار را می کند.

می دانیم گردبادها بر اثر وزش دو جبهه قویّ باد در دو جهت مخالف، پیدا می شود; یعنی دو جبهه مخالف در هم می پیچند و به گرد هم می گردند و گردباد را به وجود می آورند; فتنه ها نیز بیشتر از اختلافات بر می خیزد; آنگاه که دو جناح، بی فکر و بی مطالعه، بی رحمانه به جان هم می افتند، فضای جامعه را تیره و تار می سازند، نتیجه اش آن است که گردبادهای حوادث و ناامنی، همه چیز را از بیخ و بن می کند و نابود می سازد!

به همین دلیل، در برابر حوادث اجتماعی باید خوش بینی ها را تا حدّی کنار گذاشت و درباره کسانی که روی صحنه و پشت صحنه هستند، دقّت کرد و سوابق آنها را بررسی نمود و اگر فتنه ای در کار است، مردم را با خبر ساخت و این وظیفه اندیشمندان هر جامعه است.

جنگ هایی که در دوران حکومت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) به وقوع پیوست، هر کدام نمونه بارزی از فتنه بود; در «جنگ جمل»، «عایشه» همسر پیامبر(صلی الله علیه وآله) را بر شتر سوار کردند و دو نفر از صحابه پیامبر - که سوابق نسبتاً خوبی در اسلام داشتند - بر اثر هوا و هوس و وسوسه های شیطان آتش فتنه را بر افروختند و نخستین بانگ اختلاف را در امّت اسلامی سر دادند; در این میان، نزدیک به بیست هزار نفر از مسلمانان در این آتش فتنه سوختند و خانه های زیادی ویران شد. تا آن که با تدبیر امیرمؤمنان علی(علیه السلام) آتش فتنه خاموش گشت.

فتنه «شامیان» و «جنگ صفّین» و ادّعای واهی خونخواهی عثمان و بر سرِ نیزه کردن قرآن ها نمونه دیگری از این فتنه ها بود و هنوز شعله آن خاموش نشده بود، فتنه سومی از آن برخاست! گروهی از متنسّکان جاهل و متعبّدان بی فکر، زیر پوشش «حکم فقط حکم خداست»(13) آتش جنگ نهروان را برافروختند. دقّت در این نمونه های عینی، می تواند تمام ویژگیهای فتنه را که امام(علیه السلام) در این خطبه بیان کرده، عملا به انسان بیاموزد.

2- حکومت جنایت بار بنی امیّه

همان گونه که امام(علیه السلام) در خطبه بالا فرموده، بنی امیّه سخت ترین و خطرناکترین فتنه ای بود که دامان مسلمانان را در آغاز اسلام گرفت و تمدّن اسلامی را دگرگون ساخت و چهره حکومتی خونخوار، مستبد و بی منطق به حکومت اسلامی داد. بنی امیّه از دودمان «اُمیّة بن عبد شمس بن عبد مناف» (جدّ اعلای بنی امیّه) می باشند.

«ابوسفیان» که از نواده های امیّه است، سرسخت ترین دشمن اسلام بود و آتش افروز اصلی بسیاری از جنگ های عصر پیامبر (صلی الله علیه وآله) محسوب می شود، که تا آخرین نفس آنچه می توانست برای نابودی اسلام تلاش و کوشش کرد، ولی نقشه های او به لطف پروردگار نقش برآب شد و سرانجام در نهایت ذلّت، تسلیم سپاه نیرومند اسلام گردید و چون ظاهراً اسلام آورده بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از جنایات او صرف نظر کرد، ولی معروف این است که تا آخر عمر در باطن ایمان نیاورد.

«ابن ابی الحدید» از «شَعبی» (یکی از معاریف تابعین است) نقل می کند: هنگامی که «عثمان» به حکومت رسید «بنی امیّه» به خانه او آمدند و خانه پُر شد; سپس درِ خانه را بستند، ابوسفیان که در آن روز نابینا بود رو به آنها کرد و گفت: «آیا شخصی غیر از شما بنی امیّه در اینجا حضور دارد؟» گفتند: «نه!» سپس این جمله مشهورش را بیان کرد: «یَا بَنِی أُمَیَّةَ تَلْقَّفُوهَا تَلَقُّفُ الْکُرَةِ! فَوَالَّذی یَحْلِفُ بهِ أَبُوسُفْیَانَ! مَا مِنْ عَذَاب، وَ لاَحِسَاب، وَ لاَ جَنَّة، وَ لا نار، وَ لاَ بَعْث، وَ لاَ قِیَامَة; ای بنی امیّه! گوی خلافت را بربایید (و آن را در میان خود نگهدارید) قسم به کسی که ابوسفیان به او سوگند می خورد (گویا اشاره به بتها است!) نه عذابی در کار است و نه حسابی و نه بهشت و دوزخی و نه رستاخیز و قیامتی».(14) همان سخنی که نظیر آن را «معاویه» در داستان «مغیره» و «یزید» در اشعار معروفش بعد از مشاهده سربریده امام حسین(علیه السلام) بیان کرد.

دانشمندان اهل سنّت و شیعه، کتب و مقالات فراوانی درباره جنایات و زشتی های حکومت بنی امیّه نگاشته اند که نشان می دهد آنچه در روایات اسلامی قبل از این حکومت ظالم و جائر، پیش بینی شده - که بنی امیّه آفت این امّتند - عین حقیقت است. در اینجا کافی است به گوشه ای از کلمات بعضی از بزرگان اهل سنّت اشاره کنیم.

مرحوم «مُغنیه» در شرح «نهج البلاغه» از «طه حسین» در کتاب «مرآة الاسلام» چنین نقل می کند که: معاویه خلافت را تبدیل به سلطنت کرد و آن را در فرزندان خود موروثی نمود; اموری که قرآن آنها را تحریم کرده بود مباح شمرد... سپس پی درپی بر ضدّ کتاب و سنّت قیام کرد; چرا که گناه، همیشه دعوت به گناه دیگر می کند و انسان دنیا پرست هرگز سیر نمی شود. خداوند در قرآن مجید، حرم مکّه را محترم شمرده و پیامبر(صلی الله علیه وآله) حرم مدینه را بر آن افزود; ولی بنی امیّه هم احترام مکّه را هتک کردند و هم احترام مدینه را! در آغاز «یزید بن معاویه» مدینه را (به خاطر این که اهل آن در برابر حکومت یزید تسلیم نشده بودند) مباح شمرد و به لشکریان خود اجازه داد که سه روز هر چه را در آن است، غارت کنند (نوامیس مردم مدینه نیز در این سه روز در امان نبود) سپس «عبدالملک بن مروان» به «حجّاج» اجازه دادکه هتک احترام مکّه کند... همه اینها به خاطر آن بود که سرزمین های مقدّس را مجبور به تسلیم کنند و «ابن زیاد» هتک احترام خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) را نمود و امام حسین(علیه السلام) و فرزندان و برادرانش را به قتل رسانید و دختران پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به اسارت گرفت و اموال مسلمین بازیچه دست خلفای بنی امیّه شد، هرگونه که خود می خواستند آن را صرف می کردند، نه آن گونه که خدا می خواست.(15)

همین نویسنده معروف، در تعبیر دیگری در مقایسه علی(علیه السلام) با معاویه می گوید: «چه می گویی درباره مردی که برادرش «عقیل بن ابی طالب» برای گرفتن کمک نزد او آمد و او به فرزندش حسن(علیه السلام) گفت هنگامی که بیت المال را تقسیم کردم، عمویت را به بازار ببر و لباس و کفش تازه ای برای او بخر و چیز بیشتری از بیت المال به او نداد; ولی همین «عقیل»، هنگامی که ناراضی و عصبانی به شام نزد «معاویه» آمد صد هزار (درهم یا دینار) از بیت المال مسلمین به او بخشید.»(16)

درباره جنایات بنی امیّه و تغییراتی که در حکومت اسلامی ایجاد کردند و فجایع زندگی آنها، فهرست نسبتاً کاملی را در جلد سوم همین کتاب ذیل خطبه 77 به طور مستند آورده ایم، که مطالعه آن هر خواننده منصفی را در وحشت فرو می برد.

با این همه به راستی جای تعجّب است! که هنوز بعضی از غافلان اصرار دارند معاویه، سردمدار بنی امیّه را در اعمالش تبرئه کنند; به عنوان اینکه مجتهد بوده و بر مجتهد گناهی نیست! سخنی که با هیچ منطق و میزان عقلی تناسب ندارد و اگر بنا شود بدترین جنایات تاریخ را این گونه توجیه کنیم، دیگر جنایت کاری در سراسر تاریخ باقی نمی ماند!!


پی نوشت:

  1. «یَحمن» از مادّه «حوم» (بر وزن قوم) به معنای چرخیدن است. 

  2. «خُطّه» از مادّه «خطّ» به معنای علامت گذاردن است و واژه «خطّه» به معنای حالت و موضوع می آید. 

3- «أیم» به اعتقاد بعضی از اُدبا در اصل «أیمن» جمع «یمین» بوده، که نون آن ساقط شده و هنگامی که گفته شود «وَ أَیْمُ اللهِ» یعنی: من به خدا سوگندها می خورم (ابن ابی الحدید در تفسیر این کلمه بحث مشروحی دارد که علاقه مندان می توانند به جلد 7، صفحه 54، مراجعه کنند)

  1. «أَلنّاب» به معنای شتر ماده پیر است.

  2. «ضَروس» به معنای حیوان کج خلقی است که گاز می گیرد و در اصل از مادّه «ضرس» (بر وزن حرص) به معنای دندان آسیا است. 

  3. «تَعذم» از مادّه «عذم» (بر وزن جزم) به معنای خوردن چیزی با فشار حریصانه است که لازمه آن گاز گرفتن است. 

7- «تَخبط» از مادّه «خبط» (بر وزن ضبط) به معنای زدن و کوبیدن با دست است. 

  1. «تَزبن» از مادّه «زبن» (بر وزن دفن) به معنای دور کردن و لگد زدن است. 

  2. «دَرّ» به معنای ریزش شیر فراوان است; سپس به هر خیر و برکتی اطلاق شده است. 

  3. «شوهاء» از مادّه «شوه» (بر وزن قوم) به معنای زشتی است و «شوهاء» به معنای زشت و قبیح است.

  4. «مخشیّه» به معنای مخوف از مادّه «خشیت» به معنای خوف گرفته شده است. 

  5. شرح نهج البلاغه تستری، جلد 6، صفحه 106. 

  6. لاَحُکْمَ إَلاَّ للهِ. 

  7. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 9، صفحه 53. 

  8. مرآة الاسلام، صفحه 268، چاپ سال 1959 م. 

  9. مجموعه آثار طه حسین، جلد 4، صفحه 489.