[hadith]عِبَادَ اللَّهِ زنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا، وَ حَاسبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا، وَ تَنَفَّسُوا قَبْلَ ضِیقِ الْخِنَاقِ، وَ انْقَادُوا قَبْلَ عُنْفِ السِّیَاقِ؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُعَنْ عَلَی نَفْسهِ حَتَّی یَکُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَ زَاجِرٌ، لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنْ غَیْرِهَا لَا زَاجِرٌ وَ لَا وَاعِظ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 3، ص: 656-649

 

خودتان حسابگر خود باشید!

امام(علیه السلام) در آخرین فراز این خطبه - که در واقع به منزله نتیجه گیری از تمام بخش های پیشین است - اشاره به چند نکته مهم می فرماید که به گفته «ابن ابی الحدید» از تعبیرات بسیار فصیح و لطیف و کمیاب است.(1)

نخست می فرماید: «ای بندگان خدا! خویشتن را وزن کنید (و ارزش خود را بسنجید) پیش از آن که شما را وزن کنند، و به حساب خود برسید پیش از آن که شما را به پای حساب آورند.» (عِبَادَاللهِ! زنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا، وَ حَاسبُوها مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا).

می دانیم همان گونه که انسان در این دنیا، به هنگام انجام معاملات، نخست متاع مورد نظر را وزن می کند، سپس به حساب قیمت آن می رسد و اگر در وزن، یا در حساب قیمت، گرفتار اشتباه شود، سرمایه خودش را از دست خواهد داد و گرفتار زیان و خسران خواهد شد; در امور معنوی نیز باید چنین کند. ارزش و وزن اعمال خویش، بلکه وزن خودش را از نظر ایمان و اخلاق، باید معیّن کند و بعد به حساب آن برسد، تا اگر ضرر و زیان و کاستی دامان او را گرفته، هرچه زودتر در مقام جبران برآید و نوبت به وزن و حساب آخرت نرسد که در آنجا راهی برای جبران نیست و جز ندامت و شرمساری نتیجه ای عایدش نمی شود.

می دانیم در صحنه قیامت، مسأله توزین اعمال بلکه توزین اشخاص، حق است. قرآن مجید می گوید: «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذ الْحَقُّ; وزن کردن در آن روز، حق است»(2) و همچنین حسابرسی اعمال در آن روز از مسلّمات است. به همین دلیل یکی از نام های قیامت «یوم الحساب» است. قرآن مجید می گوید: «وَ قَالَ مُوسَی إِنِّی عُذْتُ برَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّر لاَ یُؤْمِنُ بیَوْمِ الْحِسَاب; موسی گفت: «من به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از هر متکبّری که به روز حساب ایمان نمی آورد».»(3)

سپس می افزاید: «تا راه نفس گرفته نشده، تنفّس کنید (و تا فرصت ها باقی است به اعمال صالح بپردازید).» (وَ تَنَفَّسُوا قَبْلَ ضِیقِ الْخِنَاقِ).(4)

در اینجا امام(علیه السلام) تنفّس را به عنوان کنایه از مبادرت به اعمال صالح، علم و عمل و خودسازی و تقوا ذکر فرموده. و «ضیق خناق» (تنگی راه تنفّس) اشاره به مرگ است.

قرآن مجید می فرماید: «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلاَ أَخَّرْتَنِی إِلی أَجَل قَرِیب فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ; از آنچه به شما روزی داده ایم انفاق کنید! پیش از آن که مرگ یکی از شما فرارسد و بگوید پروردگارا! چرا (مرگ) مرا کمی به تأخیر نینداختی تا (در راه تو) صدقه دهم و از صالحان باشم»(5).

در چهارمین جمله، همان مطلب را با تعبیر زنده دیگری تأکید فرموده و می گوید: «پیش از آنکه شما را وادار به تسلیم کنند، (در برابر حق) تسلیم شوید». (وَانْقَادُوا قَبْلَ عُنْفِ السِّیَاقِ(6)).

اشاره به اینکه به هنگام مرگ، سرکش ترین افراد، همچون فرعون ها و نمرودها، چنان در فشار واقع می شوند که بی اختیار تسلیم شده و ندای «آمَنْتُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللّهُ» را از درون جان سر می دهند; ایمانی که برای آنها هرگز سودی ندارد. چرا انسان در حالت سلامت و آزادی به سراغ ایمان و تقوا نرود که در دنیا و آخرت، برای او کارساز باشد؟!

قرآن مجید می گوید: هنگامی که گنهکاران آلوده، در برابر فرشته مرگ قرار می گیرند، فریادشان بلند می شود: «رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا، پروردگار من! مرا بازگردانید; شاید در آنچه کوتاهی نموده ام عمل صالحی انجام دهم (ولی به او گفته می شود) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می گوید (و اگر بازگردد اعمالش همچون گذشته است).»(7)

و در پنجمین و آخرین اندرز می افزاید: «بدانید کسی که بر ضد هوای نفسش کمک نشود تا واعظ و رادعی از درون جانش برای او فراهم گردد، مانع و واعظی از غیرخودش نخواهد یافت». (وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُعَنْ عَلَی نَفْسهِ حَتّی یَکُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَ زَاجِرُ، لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنْ غَیْرِهَا لاَزَاجِرٌ وَ لاَ وَاعِظٌ).

اشاره به این که هدایت ها باید از درون جان انسان سرچشمه بگیرد. تا زمینه های درون ذات، آماده نباشد، سخنان واعظ برون، تأثیر نخواهد کرد. بنابراین، نخست باید انسان تصمیم بر احیای وجدانش بگیرد و امدادهای الهی به سراغش بیاید، تا واعظ درون بر کرسی وعظ بنشیند و غوغاهای هوس ها خاموش گردد و صدای او به گوش جان برسد و در اینجا است که انسان آماده پذیرش سخنان انبیا و اولیا و پیام حق از هر واعظی می شود و این نکته ای است بسیار مهم در مسایل تربیتی و خودسازی.


نکته ها:

1- وزن و حساب در عرصه محشر

آیات و روایات فراوانی به ما می گوید: روز قیامت میزان های سنجش برپا می شود و همه چیز را وزن می کنند و از تعبیرات آیات چنین برمی آید که نه تنها اعمال را به وزن می کشند، بلکه انسان ها را هم مورد سنجش قرار می دهند; یعنی هم عقاید و نیّات و اخلاق که در درون وجود انسان است، مورد سنجش قرار می گیرد و هم اعمال که در برون است.

بعضی چنین تصوّر می کنند که واقعاً ترازوهایی همچون ترازوهای عالم دنیا (منتهی دقیق تر و سنجیده تر) در آن روز برپا می شود; به همین دلیل، ناچار شده اند که بگویند بر اثر تجسّم اعمال و اخلاق، این امور معنوی وزنی به خود می گیرد که در ترازوها قابل سنجش است; ولی بی شک چنین نیست. سنجش و توزینِ هرچیز متناسب با آن است. امروز کلمه «میزان» را در «میزان الحرارة» و «میزان الهواء» و مانند آن به کار می بریم، در حالی که ترازویی در کار نیست. حتّی واژه «میزان» در امور معنوی و غیرمادّی هم زیاد به کار می رود. حقیقت این است که عالم آخرت جهان دیگری است; بسیار گسترده تر از جهان محدود ما، که حتّی تصوّر ابعاد و حدود و جزئیاتش برای ما زندانیان عالم دنیا مشکل است; هرچند کلیّات آن را اجمالاً می دانیم.

به هر حال، در آن روز اعمال و نیّات و خلقیّات و ایمان ما، با ترازوهای سنجش مخصوص، دقیقاً سنجیده می شود; چراکه اجرای عدالت بدون سنجش دقیق امکان پذیر نیست. درست است که خدا همه اینها را قبل از سنجش می داند، ولی باید حجّت بر انسانها نیز تمام شود و اجرای عدالت را با چشم خویش ببینند.

به دنبال این سنجش دقیق، حسابرسی آغاز می شود; حسابی بسیار دقیق و سریع که شاید به اندازه یک چشم بر هم زدن بیشتر به طول نیانجامد و در سایه این حسابرسی ها، استحقاق افراد برای پاداش و کیفر، بر همه روشن می شود.

بدیهی است که اگر انسان وزن و حساب زندگی مادّیِ خود را برای مدّت طولانی به فراموشی بسپارد و روزی ناگهان به فکر وزن و حساب بیفتد، ای بسا گرفتار خسران های وحشتناکی می شود که راه جبران بر آن بسته است. لذا انسان های هوشیار، در فواصل کوتاه به حساب و کتاب خود رسیدگی می کنند.

امام(علیه السلام) در جمله های بالا می فرماید: برای این که در روز قیامت، در برابر میزان و حساب گرفتار پشیمانی نشوید - همان پشیمانی که سودی از آن نخواهید برد - در همین دنیا، خودتان پیوسته اعمال و نیّات و اخلاق خود را وزن کنید و به حساب خویش برسید; کاستی ها را جبران نمایید و فزونی ها را شکر گویید. آری، انسان عاقل کسی است که پیش از آن که او را در برابر میزان دعوت کنند، خویشتن و اعمال خویش را توزین نماید و پیش از آن که به حساب او برسند، به حساب خویشتن برسد.

در حدیثی از امام موسی بن جعفر(علیهما السلام) می خوانیم: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُِحاسبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْم، فَإِنْ عَمِلَ خَیْراً اسْتَزَادَ اللّهَ مِنْهُ، وَ حَمِدَ اللّهَ عَلَیْهِ، وَ إِنْ عَمِلَ شَیْئاً شَرّاً اسْتَغْفَرَ اللّهَ وَ تَابَ عَلَیْهِ; کسی که همه روز به حساب خویش نرسد، از ما نیست، اگر کار نیکی انجام داده، از خدا فزونی طلبد و خدا را سپاس گوید و اگر کار بدی انجام داده، استغفار و توبه کند.»(8)

در حدیث پرمعنای دیگری از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمده است که به «ابوذر» فرمود: «یَا أَبَاذَرٍّ! حَاسبْ نَفْسَکَ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبَ، فَإِنَّهُ أَهْوَنُ لِحِسَابکَ غَداً، وَزنْ نَفْسَکَ قَبْلَ أَنْ تُوزَنَ; ای ابوذر! پیش از آن که به حساب تو برسند، به حساب خویش رسیدگی کن! چراکه حساب فردای قیامت را بر تو آسان می کند و قبل از آن که در برابر میزان، قرار بگیری خود را وزن کن».(9)

«علاّمه مجلسی» در «بحارالانوار» در حدیث دیگری از سلسله مواعظ پیامبر(صلی الله علیه وآله)خطاب به «ابوذر» چنین نقل می کند: «یَا أَبَاذَرٍّ! لاَ یَکُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقِینَ، حَتَّی یُحَاسبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَةِ الشَّرِیکِ شَرِیکَهُ، فَیَعْلَمَ مِنْ أَیْنَ مَطْعَمُهُ، وَ مِنْ أَیْنَ مَشْرَبُهُ، وَ مِنْ أَیْنَ مَلْبَسُهُ; أَمِنْ حِلٍّ ذلِکَ، أَمْ مِنْ حَرَام; ای ابوذر! انسان در صف متّقین نخواهد بود، مگر این که حساب خویش را برسد; دقیق تر از حسابی که شریک نسبت به شریک خود انجام می دهد، تا بداند غذای او از کجاست و همچنین نوشیدنی و لباس او; آیا از حلال است یا از حرام؟.»(10)


2- واعظ درون!

می دانیم برای رسیدن به نتیجه مطلوب در هر کار، دو چیز لازم است: «شایستگی محل» و «تربیت و مدیریت صحیح» به تعبیر دیگر: قابلیّت قابل، و فاعلیّت فاعل. بهترین باغبان ها و عالیترین بذرهای اصلاح شده و دقیق ترین مراقبت ها در آبیاری و تغذیه گیاه، نمی تواند از زمین شوره زار، بوته گُلِ پرطراوتی ببار آورد; چراکه با عدم قابلیّت محل، تمام این زحمات بر باد می رود.

در تربیت نفوس انسانی نیز همین اصل حاکم است; تا واعظی از درون نباشد و انصاف و حق جویی و حق طلبی بر روح انسان حاکم نگردد، از واعظ های برون، کاری ساخته نیست. به همین دلیل «ابوجهل»ها و «ابولهب»ها از کنار چشمه جوشان وحی، تشنه بازمی گشتند، ولی «اویس قرن»ها با یک اشاره، به سر می دویدند.

البتّه نباید این سخن را بر یک مفهوم جبری تطبیق کرد; چراکه واعظ درون نیز از طریق خودسازی و تربیت های اختیاری انسان نسبت به خویشتن پرورش می یابد.صدای واعظ درون، در میان غوغای هوا و هوس ها خاموش می شود و فطرت پاک الهی، بر اثر اعمال زشت، در حجاب فرو می رود و قلب پاک خداداد، به خاطر هوسرانی ها زنگار می گیرد و این عین اختیار است.


پروردگارا! پیامبران و اوصیای آنان در ابلاغ دعوت تو و تبیین راههای هدایت و سعادت، کوتاهی نکردند، به ما توفیق ده که در عمل به هدایت های آنان کوتاهی نکنیم.

آمین! یا ربّ العالمین.


پی نوشت:

  1. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 6، صفحه 396.

  2. سوره اعراف، آیه 8.

  3. سوره غافر، آیه 27. 

  4. «خِناق» (بر وزن نفاق) به معنای گلو است و به طناب و مانند آن که گلو را بفشارد نیز، این واژه اطلاق می شود.

  5. سوره منافقون، آیه 10.

  6. «سیاق» از ماده «سَوْق» به معنای راندن است و در اینجا اشاره به حالت مرگ است که گویی انسان را از این جهان، به سرای دیگر می راند.

  7. سوره مؤمنون، آیه 99-100. 

  8. میزان الحکمة، جلد 1، حدیث شماره 3845 (مادّه حساب).

  9. همان مدرک، حدیث 3841.

  10. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 86.