[hadith]هُوَ الَّذی اشْتَدَّتْ نِقْمَتُهُ عَلَی أَعْدَائِهِ فِی سَعَةِ رَحْمَتِهِ، وَ اتَّسَعَتْ رَحْمَتُهُ لاَِوْلِیَائِهِ فِی شدَّةِ نِقْمَتِهِ، قَاهِرُ مَنْ عَازَّهُ، وَ مُدَمِّرُ مَنْ شَاقَّهُ، وَ مُذلُّ مَنْ نَاوَاهُ، وَ غَالِبُ مَنْ عَادَاهُ. مَنْ تَوَکَّلَ عَلَیْهِ کَفَاهُ، وَ مَنْ سَأَلَهُ أَعْطَاهُ، وَ مَنْ أَقْرَضَهُ قَضَاهُ، وَ مَنْ شَکَرَهُ جَزَاهُ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 668

12-  حق تعالی کسی است که با وجود توسعه رحمت، کیفرش برای دشمنانش سخت دشوار است و رحمت او برای دوستانش وسیع است، با وجودی که عقوبتش بر دشمنان فراوان می باشد. 

این بیان امام (ع) به برتری کمال ذات خداوند نسبت به سلاطین دنیا اشاره دارد، چه هیچ یک از شاهان دنیا چنین نیست که در حال خشم نسبت به دشمن، نهایت رحمت به او و یا دیگران را داشته باشد. و در حال ترحّم و بخشندگی نسبت بدوستان، دارای خشم و غضب باشد (یعنی صفات متضاد را با هم داراست). 

با توضیح فوق ثابت شد که خداوند متعال بی نیاز مطلقی است که از داشتن صفاتی همچون، آفریدگان منزّه و پاک است، و به هر موجودی آنچه در خور وجودش بوده و شایستگی آن را داشته باشد، عطا می کند بی آن که شأنی از شئون او را از دیگر شأن باز دارد. بنا بر این دشمنان خدا، آمادگی دوری از رحمت وی را به لحاظ خشم و عقوبتی که برای خود در آخرت پذیرفته اند، دارند، و بناچار دوری از رحمت حق بهره آنهاست، هر چند در دنیا مشمول نعمت و توسعه رحمت پروردگار بوده اند و چون دوستان الهی آمادگی قبول رحمت و شمول نعمت را پیدا کرده اند، لا جرم بر آنها افاضه فرموده است. و آنها در پیشگاه قدس حضرت حق در نهایت شادمانی و خوشبختی و انواع کرامت و عزّت اند هر چند بدنهای آنها متحمّل اقسام عذاب، بیچارگی فقر، و سختیهای دنیا بوده است. چنین ذات مقدّسی، جز حلم و شکیبائی او را نمی زیبد، خشم او مانع رحمتش نمی گردد، دادگری است حکیم، که رحمتش او را از کیفر بدکاران باز نمی دارد، پاک و منزّهی است که جز معبود به حق بودن هیچ شأن وصفی بر او اطلاق نمی گردد.

13-  خداوند آن یگانه ای است که هر که با او در افتد مغلوب می شود. حق متعال بدین لحاظ که پشت دشمنان ستمکارش می شکند، غلبه دارنده است. 

دشمنان خود را به خوار ساختن مرگ مغلوب می سازد. مانند فرعون که «انا ربّکم الاعلی» گفت و خداوند او را به عذاب دنیا و آخرت گرفتار ساخت. غلبه دارنده مطلق شأن خداوند است، چه تمام موجودات مسخّر قدرت او و در قبضه حاکمیت الهی مغلوب و درمانده اند. 

14-  هر کس با خداوند نزاع کند خداوند او را هلاک می کند. 

15-  آن که با خداوند مخالفت کند خوارش می گرداند. 

16-  هر که با او دشمنی ورزد خداوند مغلوبش می سازد. 

منظور از «شقاق» که در عبارت حضرت آمده است، پیروی از غیر طریق حق است. پس از آن که برای شخص منحرف راه هدایت نمایانده شده، به بیراهه رفته است. این کسی است که به او شاقّ اللّه گفته می شود، و نتیجه آن هلاکت و نابودی است. و مقصود از «مناواة» خداوند سرپیچی از دستورات الهی و پیروی از شهوات نفسانی است. خوار کردن خداوند چنین کسی را بدین معنی است که بر آوردن نیازمندیهای وی را به دیگری واگذار می کند. 

17-  هر کس به خداوند توکّل کند خداوند او را خود کفایت می کند. 

18-  هر کس نیازمندیهایش را از او بخواهد به وی می بخشد. 

19-  هر کس «در این دنیا» به خداوند قرض بدهد در آخرت دینش را ادا می کند. 

20-  هر کس شکر خدای را به جا آورد به او پاداش نعمت می دهد. 

همه تعبیراتی که در فوق در کلام امام (ع) آمده است به یک سخن باز می گردد و آن این که هرگاه بنده ای آماده شود، که بر خداوند توکّل کند و نیاز خود را از وی بخواهد، صدقه بدهد و شکرگزار نعمت الهی باشد. جود و کرم و حکمت الهی ایجاب می کند که نیازمندی چنین بنده ای را در اموری که به او توکّل کرده است، بر آورده سازد. و نشانه کفایت کردن حق تعالی برای برآوردن نیازمندیهایش این است که تمام خواسته هایش را به وی افاضه کند، و علامت بر طرف کردن کمبودها این است که بر او سخت نگیرد و سپس آنچه را متقاضی بوده و آمادگی پذیرش آن را پیدا کرده است به وی عطا کند، و قرضی را که به خداوند داده، خداوند دینش را به چندین برابر جبران کند و پاداش شکرش را فزونی نعمت قرار دهد. 

اطلاق لفظ قرض بر آنچه به فقیر داده می شود، مجازی است چنان که خداوند تعالی می فرماید: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً...». 

قرض نیکو قرضی است که از ریا و شهرت طلبی بدور باشد و صرفا برای رضای خداوند انجام گیرد. چنین قرضی است که خداوند، به چندین برابر جبران می کند. 

جهت مناسبت قرض دادن بخدا در این آیه این است که فقرا و مستمندان اهل و عیال خداوند شمرده می شوند. پس آن که به فقیران مالی را ببخشد، گویا به خداوند قرض داده است.