[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) و تشتمل علی قِدَم الخالق و عِظَم مخلوقاته، و یختمها بالوعظ:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَیْرِ رُؤْیَةٍ وَ الْخَالِقِ مِنْ غَیْرِ رَوِیَّةٍ، الَّذی لَمْ یَزَلْ قَائِماً دَائِماً، إِذْ لَا سَمَاءٌ ذَاتُ أَبْرَاجٍ وَ لَا حُجُبٌ ذَاتُ إِرْتَاجٍ وَ لَا لَیْلٌ دَاجٍ وَ لَا بَحْرٌ سَاجٍ وَ لَا جَبَلٌ ذُو فِجَاجٍ وَ لَا فَجٌّ ذُو اعْوِجَاجٍ وَ لَا أَرْضٌ ذَاتُ مِهَادٍ وَ لَا خَلْقٌ ذُو اعْتِمَادٍ، ذَلِکَ مُبْتَدعُ الْخَلْقِ وَ وَارِثُهُ وَ إِلَهُ الْخَلْقِ وَ رَازقُهُ، وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ دَائِبَانِ فِی مَرْضَاتِهِ، یُبْلِیَانِ کُلَّ جَدیدٍ وَ یُقَرِّبَانِ کُلَّ بَعِیدٍ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 664

از خطبه های آن حضرت (ع) است که در آن اوصاف خداوند متعال را بیان فرموده و مردم را به انجام اعمال نیک اخروی ترغیب می کند. 

امام (ع) در این بخش از کلام خود به برخی از ویژگیهای حق سبحانه تعالی که بیان کننده مجد و عظمت ذات مقدس الهی است پرداخته، و خصوصیّاتی را برای خداوند متعال بیان داشته است:

1-  خداوند بی آن که قابل رؤیت باشد، شناخته شده است. ما پیش از این در مراتب و معرفت ذات احدیّت، و این که از دیده شدن با حسّ بینائی منزّه و پاک است بحث کرده ایم. 

2-  حق تعالی بدون آن که نیاز به اندیشیدن و فکر کردن داشته باشد، آفریدگار است. توضیح این صفت خداوند، در خطبه اوّل ضمن شرح جمله: «بلا رویّة آجالها» آورده شد. 

3-  خداوند همواره بوده و خواهد بود. دائمی بودن خداوند به این دلیل است که واجب الوجود می باشد. و با وجوب وجود محال است که عدم و نیستی در گذشته و آینده بر وی عارض شود. 

4-  او پاینده و قائم به ذات است. ممکن است معنی قائم، در عبارت حضرت، بقا دائمی ذات و یا قیام کننده بر انجام کارهای جهان باشد. 

در باره معنای دوّم (قائم بودن خداوند) مفسّران پنج قول نقل کرده اند:

الف: به نظر ابن عبّاس قائم بودن خداوند بدین معنی است که بر همه مخلوقات آگاه است و تمام شئون و احوال آنها را مشخصا می داند.

ب: قیام خداوند گماشتن نگاهبانانی بر جهانیان است و این همان معنایی است که حق سبحانه و تعالی در قرآن کریم بدان اشاره کرده است. آنجا که می فرماید: «أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بما کَسَبَتْ» «آیا کسی که بالای سر همه ایستاده (حافظ همه است) و اعمال همه را می بیند (مانند کسی است که چنین نیست)»

ج: قائم به شیء: یعنی نگاهبان و سامان بخشنده به کارهای آن. 

د: قائم به شیء: یعنی آن که اعمال (نیک و بد) را پاداش مناسب می دهد. 

ه: او قاهر است، یعنی بر بندگانش غلبه و تسلّط دارد. 

5-  قوله علیه السلام: «اذ لا سماء الی قوله ذو اعتماد»، 

عبارت فوق اشاره به این است که ازلیّت قیام خداوند بذاتش، و مقدّم بودن او بر همه ممکنات و دائمی بودن وی به چه اعتبار است. تا توضیحی بر سخن پیامبر (ص) که فرمود: «کان اللّه و لا شیء» «خداوند بود و چیزی با او نبود» باشد. امّا مقصود از حجب ذات و الأرتاج محتمل است که مطابق ظاهر شریعت منظور آسمانها باشد و با این تصوّر که خداوند در جایگاه بلند آسمانها قرار دارد، آسمان به جایگاه پرده داری شباهت پیدا کرده و لفظ «حجب» را بر آن اطلاق کرده است. و این که پرده ها «ذات ارتاج» هستند کنایه از این است که درها باز نمی شوند و داخل شدن در آنها غیر ممکن است. این بیان امام (ع) به صورت استعاره بالکنایه آمده است. 

بعضی از دانشمندان مقصود از حجب ذات الارتاج را جسمانیّت بدن انسان دانسته که محبّت دنیا و تاریکیهایی که برای نفس حجاب واقع می شوند، او را از مشاهده انوار جلال حق باز می دارند، بدان سان که گویا بر نفس، برای درک حقایق معنوی قفل زده باشند، چنان که خداوند متعال می فرماید: «أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها» «و یا بر دلها برای درک حقایق قفل نهاده اند.» قوله علیه السلام: و لا خلق ذو اعتماد یعنی خلقی که دارای قوّه اراده باشد، و بتواند در امور دخل و تصرّف کند وجود نداشت.

6-  خداوند ابداع کننده مخلوقات است: یعنی موجودات را بدون مدل و الگوی قبلی اختراع کرده است. 

7-  حق تعالی وارث آفریدگان است: یعنی همان طوری که مبدأ آفرینش آنها بوده جایگاه بازگشت و رجوع آنها نیز خواهد بود. این کلام حضرت اشاره به این حقیقت دارد، که ذات مقدّس حق تعالی دائم، قائم، لم یزل و لا یزال است. همواره بوده و هست و خواهد بود ازلیّت و ابدیّت قیومیّت تنها شأن اوست. 

8-  خداوند معبود جهانیان است: معبود بودن حق تعالی در مقایسه با آفرینش است. بدین لحاظ که او موجودات را ایجاد کرده، پس سزاوار پرستش آنها واقع شده است. (دلیل معبود بودن خداوند برای جهانیان همین بس که او همگان را ایجاد کرده و آفریده است).

9-  او رازق و روزی دهنده آنهاست: ویژگی ممتاز روزی دهندگی در مقایسه با دیگر نعمتهایی است که خداوند به بندگان عطا فرموده، و از آن جمله: خورشید و ماه است که مدام برای رضایت و خوشنودی او در حرکتند، یعنی مطابق اراده خداوند و خیر مطلق و نظام کلی جهان می گردند. این که امام (ع) از میان تمام نعمتهای موجود خورشید و ماه را برای بیان جلال و عظمت خداوند ذکر فرموده، به این دلیل است که این دو از بزرگترین نشانه های پادشاهی او می باشند. 

قوله علیه السلام: «یبلیان کل جدید»، 

حرکت خورشید و ماه هر نو و تازه ای را کهنه و فرسوده می کنند نسبت فرسوده کردن اشیا را به ماه و خورشید داده است. برای این که حرکت آنها از موجبات حدوث حوادث و تغییرات این جهان است، و گردش آنها هر دوری را نزدیک می کند فایده بیان این جمله «یقرب کلّ بعید» این است که فرا رسیدن معاد و عمل کردن برای آن را متذکّر می شود چه وقتی که حرکت خورشید و ماه هر تازه ای را کهنه کند، انسان را متوجّه می سازد که به جلوه ها و زیباییهای شگفت انگیز و طراوت و تازگیهای بدن اعتماد و اطمینانی نیست و همچنین نسبت به آنچه از امور مسلّم دنیا و خوشیهای نو پدید آن تحقّق یابد اطمینانی نخواهد بود. بدین سبب که لزوما آنها نیز در معرض کهنگی و فرسودگی قرار می گیرند. 

این که امام (ع) فرمود. گردش ماه و خورشید دور را نزدیک می نمایند توجّه و تذکّری است، به هراسناک بودن از آنچه مردم غافل از مرگ و فنا می پندارند، و صحّت جسم و سلامت در زندگی دنیا را امری پایدار می دانند.