[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) فی الرسول الأعظم (صلی اللّه علیه و آله) و بلاغ الإمام عنه:

أَرْسَلَهُ عَلَی حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الْأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوب، وَ الدُّنْیَا کَاسفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ عَلَی حِینِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إِیَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ [إِعْوَارٍ] اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا، قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَی وَ ظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدَی، فَهِیَ مُتَجَهِّمَةٌ لِأَهْلِهَا عَابسَةٌ فِی وَجْهِ طَالِبهَا، ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ وَ طَعَامُهَا الْجِیفَةُ وَ شعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دثَارُهَا السَّیْفُ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 3، ص: 626-615

و من خطبة له علیه السّلام فی الرسول الأعظم صلّی الله علیه و آله و بلاغ الإمام عنه.

این خطبه درباره چگونگی ظهور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و انجام رسالت های او از سوی امام علیه السلام بعد از آن حضرت، سخن می گوید

.

خطبه در یک نگاه:

این خطبه در حقیقت پیرامون سه مطلب سخن می گوید که با یکدیگر مربوط است

:

نخست، ترسیمی بسیار جامع و جالبی از وضع عرب جاهلی مقارن ظهور پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله فرموده و نشان می دهد که آنها از نظر زندگی مادّی و معنوی در بدترین شرایط بوده اند؛ چیزی که نام زندگی بر آن نمی توان گذاشت. بلکه تعبیرات خطبه نشان می دهد که جهان بیرون جزیرة العرب نیز، بسیار تاریک و ظلمانی بود

.

در بخش دیگری از این خطبه، به اصحاب و یاران و معاصرین خود هشدار می دهد که گمان نکنند دوران جاهلیّت سپری گردیده و در لابه لای صفحات تاریخ، به فراموشی سپرده شده است و به آنها گوشزد می کند که از زندگی آنان عبرت بگیرند و از بازگشت به عصر جاهلیّت بر حذر باشند

.

در بخش سوم، به این حقیقت اشاره می کند که من در عصر خود مبارزه تازه ای بر ضدّ افکار جاهلی شروع کرده ام و آنچه را پیامبر در زمان خود بیان فرمود، برای شما بیان می کنم و حجّت را در همه چیز و همه جا بر شما تمام می نمایم

.

در پایان به آنها هشدار می دهد که مراقب باشید، بلاها و حوادث اسفبار در پیش است! مبادا به آنچه در آن هستید، مغرور شوید و از آینده غافل بمانید

.

ترسیمی از جهان در آستانه ظهور پیامبر(صلی الله علیه وآله):

هدف نهایی امام(علیه السلام) از بیان این خطبه، بیدار کردن مردم از خواب غفلت و غرور است. دست آنها را گرفته، به زمان «جاهلیّت» می برد و تاریخ گذشته را در نظر آنها مجسّم می کند که چگونه بودند و چگونه با قیام پیامبر(صلی الله علیه وآله) همه چیز دگرگون شد. سپس به آنها هشدار می دهد که همان شرایط عصر «جاهلیّت» در حال بازگشت است و تأکید می کند که من نیز همچون پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای از میان بردن افکار و رفتار جاهلی، قیام کرده ام; تا پیش از آن که فرصت ها از دست برود، بیدار شوید و به صراط مستقیم پروردگار و طریقه نورانی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بازگردید.

در ترسیم اوضاع عصر «جاهلیّت» تعبیراتی کوتاه و بسیار پرمعنا و روشنگر در پانزده جمله (و از یک نظر هجده جمله) بیان فرموده; به گونه ای که هیچ کس نمی تواند ویژگی های آن دوران را چنین ترسیم کند. در نخستین وصف می فرماید:

«خداوند پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را هنگامی فرستاد که مدّت ها از بعثت پیامبران پیشین گذشته بود.» (أَرْسَلَهُ عَلَی حِینِ فَتْرَة(1) مِنَ الرُّسُلِ).

این مدّت طبق بعضی از نقل ها، «پانصد سال» و طبق بعضی «ششصد سال»، به طول انجامید که پیامبری از سوی خدا برای مردم جهان مبعوث نشد،(2) (هر چند اوصیای آنها در میان مردم بودند).

به همین دلیل، خواب مرگباری مردم جهان را فرا گرفته بود، همان گونه که در دومین ویژگی می فرماید: «و امّت ها در خواب عمیقی فرو رفته بودند!» (وَ طُولِ هَجْعَة(3) مِنَ الاُْمَمِ). 

این فاصله ها ممکن است به خاطر این باشد که خداوند بندگان را بیازماید و یا بدین جهت که قدر نعمت وجود پیامبران را بدانند. ولی در هر حال، اثر مستقیم «فَترت رسالت» فعّال شدن احزاب شیاطین جنّ و انس است; زیرا هنگامی که میدان را خالی دیدند و مانعی در برابر خود نیافتند، به هجمات سنگین خود بر امّت ها و ملّت ها می افزایند.

در سومین ویژگی می فرماید: «زمانی بود که فتنه ها مردم را هدف گرفته بود» (وَاعْتِزَام(4) مِنَ الْفِتَنِ).

امام(علیه السلام) در اینجا فتنه ها را به انسان شرور یا حیوان خطرناکی تشبیه کرده که از روی قصد و عزم به انسان های بی دفاع حمله می کند، که در زمان «فترت رسل» واقعاً چنین است.

در چهارمین ویژگی می فرماید: «در زمانی که اعمال خلاف در میان مردم منتشر بود.» (وَ انْتِشَار مِنَ الاُْمُورِ).

این احتمال در تفسیر جمله بالا نیز وجود دارد که منظور از «انتشار امور» از هم گسستن کارها و برنامه های جامعه بشری باشد و به تعبیر دیگر: ظهور هرج و مرج و بی نظمی و تشتّت و پراکندگی در جوامع انسانی است که از آثار مستقیم فتنه ها و آشوب ها محسوب می شود.

در ویژگی پنجم می افزاید: «در زمانی که آتش جنگ ها زبانه می کشید!» (وَ تَلَظٍّ(5) مِنَ الْحُرُوب).

چه تشبیه جالبی! جنگ را به آتش سوزان تشبیه کرده، آتشی که همه چیز را در کام خود فرو می برد و خاکستر می کند. و گسترش دامنه جنگ ها را به زبانه کشیدن آتش، تشبیه فرموده است. اگر به تاریخ مراجعه کنیم می بینیم که در آن زمان صحنه جهان - مخصوصاً جزیرة العرب- مبدّل به صحنه جنگ گسترده ای شده بود. جنگ های ایران و روم و جنگ های دیگر و مخصوصاً جنگ های کور و بی هدفی که در میان قبایل عرب، هر روز ظاهر می گشت. به بهانه های واهی، قبایل متعصّب و جاهل و نیمه وحشی به جان هم می افتادند و آنقدر می کشتند، تا خسته شوند.

در ششمین و هفتمین ویژگی می فرماید: «این در زمانی بود که دنیا بی نور و پر از مکر و فریب و غرور شده بود.» (وَ الدُّنْیَا کَاسفَةُ(6) النُّورِ، ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ).

در واقع نور جهان بشریّت، همان نور وحی و وجود انبیا است. هنگامی که «فترتی» واقع شود، همه چیز در تاریکی وحشتناکی فرو می رود و بازار مکر و فریب، پر رونق می گردد. مذاهب ساختگی رواج می یابند و دنیاپرستانِ مکّار، در لباس اصلاح طلبان ظاهر می شوند و به فریب خلق خدا و بهره گیری مادّی از آنان می پردازند.

در هشتمین ویژگی، امام(علیه السلام) جهان انسانیّت را به باغی تشبیه می کند که در عصر جاهلیّت: «تمام برگهایش به زردی گراییده (و در حال فرو ریختن است) و باغبان از میوه هایش مأیوس گشته و آبها در زمین فرو نشسته (و جوی هایش خشکیده) بود». (عَلَی حِینِ اصْفِرَار مِنْ وَرَقِهَا، وَ إِیَاس(7) مِنْ ثَمَرِهَا، وَ اغْوِرَار(8) مَنْ مَائِهَا).

چرا که باغ پر بار جامعه انسانیّت، با گل ها و برگ های پر طراوت اخلاق و فضیلت زینت می یابد و میوه های آن عدالت و مروّت و محبّت است و آبی که این درختها را سرسبز و پربار می سازد، ایمان و تقوا است و در عصر جاهلیّت خبری از هیچ یک از این امور نبود. حتّی از نظر جهات مادّی، کسب و تجارت و دامداری و زراعت، بر اثر ناامنی و جنگها، به کلّی ضعیف گشته بود و فقر شدیدی بر تمام مردم جاهلی حاکم بود، به گونه ای که فرزندان دلبندشان را از خوف فقر می کشتند که قرآن از آن نهی فرمود و گفت: «وَ لاَتَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَق; فرزندان خود را از ترس فقر نکشید.»(9) و این غیر از کشتن دختران به خاطر احساس ننگ بود.

در نهمین و دهمین ویژگی می فرماید: «(این در حالی بود که) مناره های هدایت کهنه و فرسوده، و پرچم های ضلالت و هلاکت آشکار گشته بود.» (قَدْ دَرَسَتْ(10) مَنَارُالْهُدَی، وَ ظَهَرَتْ أَعْلاَمُ الرَّدَی).

«مَنار» در اصل به معنای «محلّ نور» است. در زمان های گذشته، برج های بلندی بود که بر فراز آن چراغ روشن می کردند تا هنگام شب، نشانه ای باشد برای شهرها و آبادی ها، و افراد از دور و نزدیک آن را ببینند و بیراهه نروند. هنگامی که چنین بنایی کهنه و فرسوده شود، ویران می گردد و دیگر چراغ هدایتی بالای آن روشن نمی ماند. این تعبیر، کنایه زیبایی است برای کتب آسمانی و دستورالعمل های پیامبران، که همچون نورافکن هایی فرا راه جامعه انسانیّت بود; ولی در عصر جاهلیّت بر اثر غلبه هوا و هوس ها، همه اینها به فراموشی سپرده شده بود و طبیعی است هنگامی که صحنه خالی شد، پرچم های ضلالت و هلاکت که همان سرکردگان کفر و نفاق و فسادند، جای آنها را می گیرند.

سپس در یازدهمین ویژگی می فرماید: «دنیای آن زمان، در برابر اهلش قیافه ای خشن و در مقابل طالبانش چهره ای عبوس داشت.» (فَهِیَ مُتَجَهِّمَةٌ(11) لاَِهْلِهَا،عَابسَةٌ(12) فِی وَجْهِ طَالِبهَا).

این تعبیر، کنایه ای از شدّت خشونت و نزاع و درگیری و تنگی معیشت و سختی زندگی است; چرا که آرامش و آسایش و راحتی در گرو عدالت اجتماعی و محبّت و برادری و دوستی است; چیزی که در عصر جاهلیّت خبری از آن نبود.

در دوازدهمین و سیزدهمین ویژگی می افزاید: «در آن زمان که میوه اش فتنه بود و طعامش مردار.» (ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ، وَ طَعَامُهَا الْجِیفَةُ(13)).

طبیعی است محیطی که اصولی این چنین بر آن حاکم باشد، ثمره ای جز فتنه و غذایی جز مردار ندارد; تعبیر به «جیفه» (مردار) می تواند اشاره به وضع زندگی مادّی عصر جاهلیّت باشد; چرا که «مردار» هم گندیده و بدبو، و هم نفرت انگیز است; به یقین زندگی در چنان محیط متعفّنی نیز نفرت انگیز بود; درآمدهای آنها غالباً از غارتگری و دزدی، یا طرق دیگری بود که عقل سلیم از آن نفرت دارد. اضافه بر اینکه، در جاهلیّت واقعاً گوشت مردار را هم می خوردند که قرآن مجید از آن نهی می کند و می فرماید: «حُرِّمِتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزیرِ...; مردار و خون و گوشت خنزیر و... بر شما حرام شده است.»(14)

به یقین «ثمره» و «طعام» در عبارت بالا جنبه کنایی دارد. اشاره به اینکه غذای انسان معمولاً یا از میوه هاست، یا از گوشت ها; و در عصر جاهلیّت، چیزی جز فتنه و افکار متعفّن و نفرت انگیز نصیب مردم نمی شد; ثمرات و بهره های زندگی مادّی و معنوی آنان، آمیخته با تعفّن و فساد و ننگ بود.

در چهاردهمین و پانزدهمین ویژگی آن عصر، می فرماید: «در درون وحشت و اضطراب و در برون شمشیر، حکومت می کرد!» (وَ شعَارُهَا الْخَوْفُ، و دثَارُهَا السَّیْفُ).

با توجّه به اینکه «شعار» به معنای «لباس زیرین» و «دثار» به معنای «لباس رویین» است، تعبیر بالا کنایه لطیف و فصیح و بلیغی است از شرایط آن زمان، در ارتباط با حاکمیّت ترس و شمشیر از درون و برون. همه از یکدیگر می ترسیدند، هر قبیله ای احتمال می داد که قبیله دیگر، شبانه بر او بتازد و شبیخون زند و اموال او را به غارت برد; بر اثر همین خوف و وحشت، همیشه شمشیرها آماده حرکت بود و در واقع، تمام بدبختی های آن عصر را می توان در همین دو جمله خلاصه کرد. بدیهی است محیطی که نور هدایت از آن رخت بربندد و پرچم های ضلالت در آن برافراشته شود و انسانها از تعلیمات انبیا، دور بمانند نتیجه ای جز این نخواهد داشت که ترس و ناامنی و اضطراب و وحشت بر همه جا حاکم شود.

ترسیم گویایی که امام(علیه السلام) ضمن این پانزده ویژگی از عصر جاهلیّت، فرمود، تنها منحصر به جزیره عربستان نبود، بلکه در بسیاری از نقاط دیگر عالم نیز حاکم بود; هر چند در میان قبایل عرب شدیدتر بود.

«گوینده» هر چند قدرت داشته باشد و «نویسنده» هر قدر توانا باشد، نمی تواند درباره فجایع و مفاسد آن زمان چیزی بیش از این بگوید و راستی توصیف بالا از عصر «جاهلیّت» در عباراتی بسیار کوتاه و با این جامعیّت، چیزی شبیه اعجاز است و همانگونه که در بحث نکته ها خواهد آمد، با نهایت تأسّف، در عصر و زمان ما که «جاهلیّت» نوین بر آن حکومت می کند، همین ویژگی ها دیده می شود.

حال فکر کنید پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) چه کار مهمی انجام داد که چنان جامعه ظلمانی و فاسد و ننگینی را به جامعه ای نورانی که امنیّت و ایمان و اخوّت و برادری بر آن حاکم بود، مبدّل ساخت. اضافه بر این، زندگی اسف بار مادّی آنها نیز به زندگی آبرومندی تبدیل شد و این گروهِ نیمه وحشی و بسیار عقب افتاده، کارشان به جایی رسید که شرق و غرب جهان آن روز را در زیر پرچم اسلام قرار دادند; شاهان دنیا در مقابلشان تسلیم شدند و اقوام ظالم و سرکش، در برابر آنها سلاح بر زمین نهادند و کاروان جامعه انسانی در سایه تعلیمات آن پیامبر بزرگ، با شتاب فراوان به پیشرفت های عظیمی در زمینه علوم و صنایع و فرهنگ نائل شد و این به راستی یکی از معجزات جاویدان پیامبر اسلام است; زیرا مطابق محاسبات مادّی، چنان جامعه ای را از آن وضع، به این موقعیّت و جایگاه رساندن، با اسباب و موازین عادّی غیر ممکن است!

همان گونه که گفتیم هدف امام(علیه السلام) از بیان این ویژگی ها آن است که به مردم عصر خویش هشدار دهد که مراقب باشید آن مفاسد در لباس های نوینی، بار دیگر در میان شما در حال شکل گرفتن است و همان کاری که پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای نجات مردم در عصر جاهلیّت انجام داد، من که جانشین به حقِّ او هستم، انجام می دهم.


نکته:

جاهلیّت عصر ما!

توصیف امام(علیه السلام) را از «عهد جاهلیّت» در این بخش از خطبه ملاحظه کردیم که چقدر گویا و رسا وضع آن زمان را بازگو فرموده و ما نسبتاً به طور مبسوط در «جلد اوّل» ذیل «خطبه دوم» و در «جلد دوم» ذیل خطبه «بیست و ششم» دور نمایی از عصر «جاهلیّت» را ترسیم کردیم و به راستی تا انسان در جزئیّات مربوط به زندگی عرب جاهلی - از نظر جنگ و صلح، دوستی و دشمنی، ارزشهای اخلاقی، امر حکومت و مسایل اقتصادی و مخصوصاً خرافات عجیبی که بر آنها حاکم بوده است- دقیق نشود، به عظمت کار پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در هدایت این قوم واقف نخواهد شد.

نکته مهمّی را که در اینجا لازم به یادآوری می دانیم این است که بسیاری از اصول «جاهلیّت» در اشکال مدرنی در عصر و زمان ما، متأسّفانه بر جوامع بشری حاکم شده است.

در «عصر جاهلیّت» انسان ارزش واقعی نداشت; خون بی گناهان به آسانی ریخته می شد; غارت اموال، کار روزانه بود; در عصر و زمان ما نیز مهمترین اصل، به چنگ آوردن درآمد بیشتر است، هر چند از طریق فروش سلاح های کشتار جمعی باشد; اموال مردم ضعیفِ دنیا، به وسیله غولهای سرمایه داری از طرق ظاهراً قانونی! و در واقع غارتگری ربوده می شود.

اگر در عصر «جاهلیّت» تعدادی از دختران زنده به گور شدند، در عصر و زمان ما سقط جنین - در پناه قانون- در بسیاری از کشورها انجام می شود و هزاران هزار دختر و پسر، به گور فرستاده می شوند; انسانهایی که در جنگ های جهانی اوّل و دوم به خاک و خون کشیده شدند، از تمام کشته های طول تاریخ بشریّت بیشتر بودند و کاری که دو بمب اتمی در شهرهای «ژاپن» کرد، به تنهایی از تمام کشته های زمان «جاهلیّت» افزون تر بود!

اگر در عصر «جاهلیّت» زنانِ آلوده، بر در خانه خود پرچم نصب می کردند و به «ذَوَاتُ الاَْعْلاَم» معروف شدند، امروز نیز زنان فاسد در بسیاری از جراید دنیا، آگهی هایی می دهند که مستقیماً یا غیر مستقیم به سوی خود دعوت می کنند; حتّی زنان همسردار! و بسیاری از دولتها از آنها مالیات می گیرند; به همین دلیل، آنان را تحت حمایت قانون قرار می دهند.

فروش دختران و پسران خردسال، هنوز به شکل فجیعی در دنیا ادامه دارد و بسیاری از اروپایی ها و آمریکایی ها این کودکان را از مناطق محروم جهان، خریداری کرده و در کشورهای غربی به فروش می رسانند که اخبار آن، در جرائد نیز منتشر می شود.

قسمت مهمّی از ثروتهای جهان، صرف تهیه جنگ افزارهای هولناک می شود که بیانگر عدم امنیّت در دنیاست.

مسائل اخلاقی به فراموشی سپرده شده و فساد، بسیاری از مناطق جهان را فرا گرفته است و اگر آمارها در تمام زمینه های بالا، جمع آوری شود، خواهیم دید که «جاهلیّت مدرن» به مراتب عمیق تر و گسترده تر و وحشتناک تر از «جاهلیّت عصر قدیم» است و شاید آیه 33 سوره «احزاب» ناظر به جاهلیّت عصر ماست و از آن پیشگویی می کند، که خطاب به همسران پیامبر می فرماید: «وَ لاَتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الاُْولَی; همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید».

تعبیر به «جاهلیّت اولی» نشان می دهد که «جاهلیّت دیگری» در پیش است.(15)


پی نوشت:

  1. «فَتْرة» در اصل به معنای سکون و آرامش و گاه به معنای ضعف و سُستی آمده است و به فاصله میان دو حرکت، دو حادثه و یا دو انقلاب نیز گفته می شود; به همین مناسبت به فاصله میان ظهور انبیای بزرگ - که در واقع دو حرکت مهمّ الهی بود- «فَتْرت» گفته می شود.

  2. بعضی فاصله میان ولادت حضرت مسیح(علیه السلام) و هجرت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را 621 سال و 195 روز ذکر کرده اند. (تفسیر ابوالفتوح رازی، جلد 4، صفحه 154، پاورقی های مرحوم علاّمه شعرانی) در بعضی از نقل ها نیز آمده که تولّد پیامبر(صلی الله علیه وآله) در سال 570 میلادی اتّفاق افتاد و مطابق آن، بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در سال 610 میلادی بود. (فروغ ابدیّت، جلد 1، صفحه 121). 

  3. «هَجْعَه» از مادّه «هُجوع» به معنای خواب شبانه است و از آنجا که خواب شب عمیقتر است، وضع اقوام جاهلی در برابر هدایت انبیا به آن تشبیه شده است.

  4. «إعتزام» از مادّه «عَزم» به معنای تصمیم گرفتن است و در اینجا که در واقع فاعل آن فتنه است، به معنای هدف گیری فتنه ها و توجّه شدید آنهاست. 

  5. «تَلظّ» از مادّه «لَظی» به معنای شعله آتش است و «تلظّی» به معنای شعله ور شدن می باشد.

  6. «کاسفه» از مادّه «کسوف» به معنای خورشید گرفتگی است (و گاه به ماه گرفتگی نیز به جای خسوف، کسوف گفته می شود) و در خطبه بالا کنایه ای است از خاموش شدن انوار هدایت در عصر جاهلیّت. 

  7. «إیاس» (بر وزن قیاس) به معنای قطع امید از چیزی است.

  8. «إغورار» از مادّه «غور» به معنای فرو رفتن در زمین است، که غالباً در مورد آبی که در زمین فرو می رود گفته می شود و در خطبه بالا کنایه از انقطاع اصول هدایت است.

  9. سوره اسراء، آیه 31.

  10. «دَرَسَتْ» از مادّه «دُروس» به معنای کهنگی و فرسودگی و از بین رفتن آثار است. 

  11. «مُتجهّمه» از مادّه «جهم» (بر وزن فهم) به معنای خشونت و غلظت است و به اشخاصی که با چهره عبوسی به دیگران نگاه می کنند «متجهّم» گفته می شود.

  12. «عابسه» از مادّه «عُبوس» (بر وزن جلوس) به معنای درهم کشیدن صورت، به خاطر ناراحتی درون است و «عَبوس» (بر وزن مجوس) جنبه وصفی دارد و به کسی گفته می شود که این حالت در او وجود دارد و در خطبه بالا، کنایه از ناراحتی های شدید مردم، در عصر جاهلیّت است.

  13. «جیفه» در اصل از مادّه «جوف» گرفته شده و از آنجا که مردار معمولاً باد می کند و جوف آن فاسد می شود، به آن «جیفه» می گویند.

  14. سوره مائده، آیه 3.

15. 

سند خطبه: این خطبه، یا بخشی از آن، در کلمات جمعی از بزرگان که قبل از سیّد رضی می زیسته اند نیز آمده است؛ از جمله در تفسیر علی بن ابراهیم که تقریباً یک قرن قبل از سیّد رضی می زیست، دیده می شود و همچنین مرحوم کلینی در اصول کافی (جلد اوّل، صفحه 60) بخشی از آن را آورده؛ ابن ابی الحدید نیز در شرح نهج البلاغه خود اختلاف روایات را در بعضی از الفاظ این خطبه ذکر می نماید که نشان می دهد این خطبه در کلام غیر سیّد رضی نیز وجود داشته است (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 138

).