[hadith]ثُمَّ أُدْرِجَ فِی أَکْفَانِهِ مُبْلِساً وَ جُذبَ مُنْقَاداً سَلِساً، ثُمَّ أُلْقِیَ عَلَی الْأَعْوَاد رَجِیعَ وَصَبٍ وَ نِضْوَ سَقَمٍ تَحْمِلُهُ حَفَدَةُ الْوِلْدَانِ وَ حَشَدَةُ الْإِخْوَانِ إِلَی دَارِ غُرْبَتِهِ وَ مُنْقَطَعِ زَوْرَتِهِ وَ مُفْرَد وَحْشَتِهِ، حَتَّی إِذَا انْصَرَفَ الْمُشَیِّعُ وَ رَجَعَ الْمُتَفَجِّعُ أُقْعِدَ فِی حُفْرَتِهِ نَجِیّاً لِبَهْتَةِ السُّؤَالِ وَ عَثْرَةِ الِامْتِحَانِ؛ وَ أَعْظَمُ مَا هُنَالِکَ بَلِیَّةً نُزُولُ الْحَمِیمِ وَ تَصْلِیَةُ الْجَحِیمِ وَ فَوْرَاتُ السَّعِیرِ وَ سَوْرَاتُ الزَّفِیرِ، لَا فَتْرَةٌ مُرِیحَةٌ وَ لَا دَعَةٌ مُزیحَةٌ وَ لَا قُوَّةٌ حَاجِزَةٌ وَ لَا مَوْتَةٌ نَاجِزَةٌ وَ لَا سنَةٌ مُسَلِّیَةٌ بَیْنَ أَطْوَارِ الْمَوْتَاتِ وَ عَذَاب السَّاعَاتِ إِنَّا باللَّهِ عَائِذُونَ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 564-559

لغات:

ابلاس: نا امیدی، یأس. 

رجیع: در اصل لغت به معنی شتری است که در مسیر و سفر سرگردان مانده باشد، در این جا به معنی بی اختیار است. 

صحاق: ناقص. 

یافع: جوانی که سنش به حدود بیست سال رسیده باشد. 

سادره: شخص بیهوده کاری که انجام اعمال زشت برایش اهمیت ندارد. 

ماتح: کسی که دلو آب را از چاه بیرون می کشد. 

بدوات: چیزهایی که در نظرش نیک جلوه می کند به خاطرش می آید. 

دهمه: او را فرا گرفت، او را پوشاند. 

غبر شیء: باقی مانده آن. 

جماحه: سعی و کوشش برای رسیدن به خواسته های خود. 

سادر دوم: شخص متحیر و سر گردان. 

نضو: لاغر شدن بر اثر بیماری. 

حفدة الولدان: کمک دهندگان به فرزندان میت برای خاکسپاری و مراسم دیگر او. 

حشده: اجتماع کنندگان. 

تفجع: درد و ناراحتی. 

شرح:

قوله علیه السلام: «رجیع وصب و نضو سقم» 

این دو جمله دو صفت اند که برای بیماری و لاغری شتر به کار می روند. امام (ع) آنها را به عنوان استعاره برای شخص بیمار به کار برده است. کلمه «رجیع» به اعتبار طولانی شدن و مکرّر شدن آن، بر شخص مریض اطلاق شده است چنان که شتر بر اثر سفرهای پی در پی خسته و از کار افتاده می شود. لفظ «نضو» به لحاظ فرسودگی و لاغریی که از بیماری پیدا می کند، چنان که مسافرتهای مکرّر نیروی شتر را به تحلیل می برد. 


قوله علیه السلام: «اقعد فی حضرته نجیّا لبهتة السؤال» 

سخن در باره عذاب قبر و سؤال منکر و نکیر از جمله اعتقادات حقّه می باشد. از رسول خدا (ص) روایت شده است که به عمر فرمود: ای پسر خطّاب چه خواهی کرد، آن گاه که از این دنیا بروی، اقوام و خویشانت بر اطرافت اجتماع کنند و پس از آن قبری را حفر کرده غسلت داده کفنت کنند و سپس تو را به گورستان برده به خاکت بسپارند و بعد از مراجعت از گورستان، دو فرشته آشوبگر قبر، نکیر و منکر فرا رسند در حالی که صدایشان همچون رعدی غرّان و چشمهایشان مانند برقی، درخشان شده و موی سرشان را از فرط بلندی بدنبال خود می کشند و خاک گور را با دندانهایشان به هر طرف می پراکنند و بشدّت که گویا زلزله ای رخ داده است تو را تکان می دهند. و از تو می پرسند که پروردگار و پیامبرت کیست، و دینت چیست در آن هنگام بر تو چه خواهد گذشت عمر در پاسخ گفت: در آن وقت عقل من بجا خواهد بود پیامبر (ص) فرمود: بلی خردت بجاست. عمر گفت پس جوابشان را خواهم داد. 

در حدیث دیگری پیامبر (ص) نکیر و منکر را به سیاه چهره و کبود چشم توصیف فرموده است باید دانست آنچه در باره عالم قبر، سؤال و پرسش و عذاب، از طریق شریعت به ما رسیده است دارای سه مرتبه است به طریق زیر:

1-  مرتبه اوّل: آنچه مسلّم و آشکار است این است که وجود نکیر و منکر را با همان صورت ملکی شان که نقل شده است باور داریم و هم مار و کژدمهایی که میّت را می گزند و آزار می دهند. هر چند ما نتوانیم آنها را مشاهده کنیم، زیرا چشم سر ما برای مشاهده عالم ملکوت شایستگی ندارد. آنچه به عالم آخرت مربوط باشد از عالم ملکوت شمرده می شود. بدین دلیل که صحابه رسول به نزول جبرئیل بر پیامبر (ص) ایمان داشتند و پیامبر (ص) او را مشاهده می کرد ولی اصحاب رسول او را نمی دیدند و چنان که جبرئیل شباهت به انسانها ندارد، نکیر و منکر هم به مردم شباهتی ندارند و کارهای آنها مانند کار انسانها نیست. مار و کژدمهای قبر نیز شباهتی به مار و عقربهای دنیا ندارند. وجود فرشتگان، مار و کژدمها را بمعنی دیگری باید فهمید. 

2-  مرتبه دوّم: به مثل چنان که شخص خواب انسانی را می بیند که او را دارد کتک می زند و یا می خواهد او را بکشد، و یا ماری را می بیند که می خواهد او را زهر بدهد، در عالم خواب ناراحت می شود. گاهی دیده شده است که شخصی خوابیده داد می زند و صورتش غرق در عرق شده است و از رختخواب می پرد. 

همه این حالات در رابطه با نفس اوست که در خواب مشاهده می کند، چنان که شخص بیدار، ناراحت می شود. با وجودی که در اطراف شخص خوابیده که به ظاهر ساکن و بیحرکت است، نه شخص قاتلی وجود دارد و نه مار و کژدمی، بنا بر این مار و کژدم و یا قاتل در عالم خیال شخص خوابیده موجود است، فرقی نیست که در بیداری ماری به وی حمله کند و یا در خواب، در ظاهر قاتلی قصد کشتن او را داشته باشد، و یا در باطن نفس. در هر دو صورت رنج آور است. 

3-  مرتبه سوّم: باید دانسته شود که نکیر و منکر و دیگر احوال قبر که موجب عذاب و ناراحتی شخص وفات یافته می شوند اشخاص و یا مارهایی نیستند که محسوس به حس ظاهر می باشند، بلکه مفهومش این است که روح گنهکار با جدا شدن از بدن قوه خیال را هم با خود می برد، در عین حال هیئت بدنی او از اخلاق پست و ناروا پاک و منزّه نیست، بلکه صفاتی از قبیل، کبر، ریا، حسد، کینه، طمع و جز اینها همراه با آدمی که گنهکار است می باشند و انسان هنگام مرگ توجّه دارد که چگونه روح از بدنش جدا می شود و هیئت خود را مشاهده می کند. چنان که در خواب چنین حالتی دارد و با قوه خیال و توهّم خود را در میان قبر می بیند و درک می کند که درد و رنجها از طریق اخلاق پست و ناروا به عنوان عقوبت حسّی بر او وارد می شود. این معنی در شریعت هم ثابت شده است که گناهان در ذهن انسانها به صورت شخص بد هیبتی در آمده و میّت را با پرسشهای ترسناک آزار می دهند و با صورت بسیار هولناک و صدای وحشتناکی او را مضطرب می سازند. آن گاه که امتحانش می کنند و زبانش به لکنت می افتد، او را می زنند و عذابش می کنند و نیز ماری را مشاهده می کند که او را می گزد. 

ولی اگر انسان سعادتمند باشد خوشیهایی که از خلق نیکو و کارهای شایسته انجام داده باشد، با صورتی زیبا بالاتر از آن که در تصوّرش آید، برایش حاصل می گردد و بصورت وصف ناپذیری از اشخاص بر او وارد می شوند، با چهره ای گشاده او را به بهشت و نعمتهای الهی بشارت می دهند. مبشّر و بشیر دو ملک رحمت و دیگر فرشتگان نیز از هر دری وارد شده و بر او سلام می کنند. 

عذاب و ثواب قبر را چنین توصیه کرده اند. سخن رسول خدا (ص) که فرمود: «قبر میّت یا باغی از باغهای بهشت و یا گودالی از گودالهای جهنّم می شود». به همین حقیقت اشاره دارد. 

اگر سؤال شود که چرا اوّلین کسانی که وارد قبر شخص سعادتمند و یا شقاوتمند می شوند، فقط دو نفر فرشته اند و بیشتر نیستند در پاسخ می گوییم: برخی از دانشمندان سعادت و شقاوت را دو ویژگی نفسانی دانسته اند که از دو جهت قوّه نظری و عملی حاصل می شود و هر کدام زمینه ساز فرشته ای خواهد شد پس اگر آنچه انسان تحصیل می کند جهل مرکّب و اخلاق پست باشد، نتیجه آن منکر و نکیر خواهد بود و اگر آنچه بدست می آورد، مکرمت و بزرگواری باشد نتیجه آن دو فرشته بشیر و مبشّر خواهد بود. 

درک ما از ظاهر عبارت این بود که بیان کردیم، خداوند خود به اسرار شریعتش بهتر آگاه است. با تصوّری که از معنی ثواب و عذاب قبر در سه مرتبه گذشته داشتیم، معنی ثواب بهشت و عذاب جهنّم به خوبی روشن شد. 


قوله علیه السلام: «لا فترة مریحة و لا قوّة حاجزة...»

این عبارت امام (ع) به منزله آیاتی است که بر عذاب جاوید الهی دلالت دارند. عذاب جاوید خداوند به کفّاری اختصاص دارد که هرگز نفوسشان به جهان ملکوت صعود نکرده باشد، چنان که خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذاب جَهَنَّمَ خالِدُونَ لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ». 

کفّار قدرتی که بتوانند میان خود و عذاب دوزخ فاصله ای ایجاد کنند ندارند یعنی نمی توانند به رحمت خداوند متوسل شوند و محبّتی که آنها را به جهان غیب و عالم بالا مرتبط سازد ندارند. و از طرفی مرگی که آنها را فرا گیرد و از مشکلات رهائیشان بخشد در کار نیست، زیرا چنان که در جای خود ثابت شده است، انسان دوبار نمی میرد و این که کفّار را خواب فرا نمی گیرد، کنایه از شدّت دردی است که دارند. کیفر سخت و درد شدیدی که از عذاب الهی گردن گیر کفّار می شود، موجب از بین رفتن خواب آنها می گردد. بنا بر این هیچ نوع آسایشی در میان لحظه های عذاب نخواهد بود. 

امام (ع) کلمه «موتات» را بطور مطلق برای شدّت عذاب و سختهای مجاز به کار گرفته اند چون در نهایت هر سختی و عذابی در این دنیا پایانش مرگ است، کلمه مرگ را برای نهایت سختی و عذاب مجاز به کار برده است. امام (ع) در بیشتر جملات این عبارات سجع متوازی را رعایت کرده اند.