[hadith]فَهَلْ یَنْتَظِرُ أَهْلُ بَضَاضَةِ الشَّبَاب إِلَّا حَوَانِیَ الْهَرَمِ وَ أَهْلُ غَضَارَةِ الصِّحَّةِ إِلَّا نَوَازلَ السَّقَمِ وَ أَهْلُ مُدَّةِ الْبَقَاءِ إِلَّا آوِنَةَ الْفَنَاءِ مَعَ قُرْب الزِّیَالِ وَ أُزُوفِ الِانْتِقَالِ وَ عَلَز الْقَلَقِ وَ أَلَمِ الْمَضَضِ وَ غُصَصِ الْجَرَضِ وَ تَلَفُّتِ الِاسْتِغَاثَةِ بنُصْرَةِ الْحَفَدَةِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَعِزَّةِ وَ الْقُرَنَاءِ فَهَلْ دَفَعَتِ الْأَقَارِبُ أَوْ نَفَعَتِ النَّوَاحِبُ وَ قَدْ غُودرَ فِی مَحَلَّةِ الْأَمْوَاتِ رَهِیناً وَ فِی ضِیقِ الْمَضْجَعِ وَحِیداً قَدْ هَتَکَتِ الْهَوَامُّ جِلْدَتَهُ وَ أَبْلَتِ النَّوَاهِکُ جِدَّتَهُ وَ عَفَتِ الْعَوَاصِفُ آثَارَهُ وَ مَحَا الْحَدَثَانُ مَعَالِمَهُ وَ صَارَتِ الْأَجْسَادُ شَحِبَةً بَعْدَ بَضَّتِهَا وَ الْعِظَامُ نَخِرَةً بَعْدَ قُوَّتِهَا وَ الْأَرْوَاحُ مُرْتَهَنَةً بثِقَلِ أَعْبَائِهَا مُوقِنَةً بغَیْب أَنْبَائِهَا لَا تُسْتَزَادُ مِنْ صَالِحِ عَمَلِهَا وَ لَا تُسْتَعْتَبُ مِنْ سَیِّئِ زَلَلِهَا أَوَ لَسْتُمْ أَبْنَاءَ الْقَوْمِ وَ الْآبَاءَ وَ إِخْوَانَهُمْ وَ الْأَقْرِبَاءَ تَحْتَذُونَ أَمْثِلَتَهُمْ وَ تَرْکَبُونَ قِدَّتَهُمْ وَ تَطَئُونَ جَادَّتَهُمْ فَالْقُلُوبُ قَاسیَةٌ عَنْ حَظِّهَا لَاهِیَةٌ عَنْ رُشْدهَا سَالِکَةٌ فِی غَیْرِ مِضْمَارِهَا کَأَنَّ الْمَعْنِیَّ سوَاهَا وَ کَأَنَّ الرُّشْدَ فِی إِحْرَاز دُنْیَاهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَجَازَکُمْ عَلَی الصِّرَاطِ وَ مَزَالِقِ دَحْضِهِ وَ أَهَاوِیلِ زَلَلِـهِ وَ تَارَاتِ أَهْوَالِهِ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 540-537

لغات:

بضاضه: کمال و قوّت یافتن بدن. 

هرم: پیری زیاد، نهایت سنّ پیری. 

غضارة العیش: خوشی زندگی. 

آونة: جمع أوان، مانند أزمنة جمع زمان و به همین معنی زمان است. 

زیّال: برطرف شدن از بین رفتن. 

ازف: نزدیک شد. 

علزة: لرزشی که بیمار را فرا می گیرد. 

حقدة: یاران و اعوان. 

غودر: ترک شد. 

انهکه: او را کهنه و فرسوده کرد و پوساند. 

معالم: آثار و نشانه ها. 

شحب: شتر لاغر و مردنی. 

نخجره: کهنه، فرسوده، پوسیده. 

اعباء: بارهای سنگین. 

مهد الأمر: یا مهّد الأمر: کار را آماده ساخت؛ با تخفیف و یا تشدید معنی فرق نمی کند. 

جرض: وقتی که انسان آب دهانش را از روی اندوه و حزن فرو برد. 

قدة: با کسر قاف و دال بی نقطه، راه و مسیر، بعضی این کلمه را به ضم قاف و دال نقطه دار تلفّظ کرده اند ولی به صورت اول صحیحتر است.

مزلق: جایی که گام در آن استوار نمی شود. 

دحض: لغزیدن. 

شرح:

و سپس با پرسش انکاری می پرسد: «آیا جوانها غیر از پیری و تندرستان غیر از بیماری، و سالمندان از طولانی شدن عمرشان غیر فنا و نیستی چیز دیگری را طالبند و انتظار می کشند» و با طرح این سؤالات می فهمانند، که انتظار چیز دیگری جز آنها که بر شمردیم، انتظار بیجا و بی موردی خواهد بود. با این بیان انسانها را بر انتظار بیجایشان ملامت می کند تا نسبت به خواسته های نامعقولشان تنفّر پیدا کنند، از آرزوهای دور و دراز دست بردارند. 

در جوانی منتظر پیری و در سلامتی منتظر بیماری، و در پیری منتظر فنا و نیستی بودن انتظاری غیر حقیقی است، زیرا لازمه انتظار حقیقی چنان سرانجام و غایتی، انجام کارهای نیک و بجای آوردن عبادت خداوند می باشد. هر چند، آنها، پیری، بیماری و مرگ را باور داشتند، امّا عملشان بطریقی بود که نشان می داد، انتظاری غیر از پیری، بیماری و مردن، دارند به این دلیل امام (ع) آنان را به کسانی تشبیه کرده است که گویا نهایت جوانی را به پیری و سرانجام تندرستی را بیماری و عاقبت سالمندی را مرگ و نیستی نمی دانند، و برای این حالت آنها لفظ انتظار را استعاره آورده است. آن گاه لرزش بدن، گرفتگی زبان، غم و اندوه، ترس و آب دهان را بزحمت فرو بردن، و کمک خواهی از اقوام و خویشان و عزیزان را کنایه از شدّت بد حالی کسی آورده است که در وضعیّت ناگوار جدایی از زن و فرزند و سختیهای مرگ قرار می گیرد، و به دشواریهایی دچار می شود. 

و سپس می فرمایند: آیا اقوام و خویشان، بدو نفعی می رسانند و آیا گریه و زاری آنها در آن حالت مشکلی را برطرف می نماید معنای سخن حضرت با پرسش انکاری این است که نزدیکان و دوستان به حال او سودی ندارند 


قوله علیه السلام: «قد غُودر ...»

جمله «قد غودر» به عنوان حال در جایگاه نصب قرار دارد و عمل کننده در حال فعل «نفعت» می باشد و معنی این است: وقتی که شخص مرد و جزء مردگان قرار گرفت با وجودی که صفات زشت تنفّرانگیز به همراه داشته باشد هر چند مایل است که از دشواریهای قیامت با انجام کارهای شایسته رهایی یابد، گریه به حالش سودی ندارد. و در این هنگام جانش در گرو گناهانش قرار می گیرد. 

کلماتی که در این فراز از سخن امام (ع) منصوب به کار رفته اند مانند «تنفیرا، جذبا و...» معنی حال را دارند. منظور از «هوام» کرمهایی هستند که از جسد میّت، یا از غیر جسد بوجود می آیند. 


قوله علیه السلام: «و الأرواح مرتهنة بثقل اعبائها»

این فراز از کلام امام (ع) به گرفتاری نفوس اشاره دارد، که بدلیل سنگینی بار گناه و کسب صفات رذیله و پست به پایین ترین مرتبه فضیلت سقوط کرده اند. اخبار نهفته و غیبی که از احوال روز قیامت به آنها داده شده بود، نیک یا بد، اینک برایشان تحقّق یافته است. 

معنی غیبی بودن این اخبار یا بدین لحاظ است که مردم دنیا بر آنها اطلاعی ندارند، و یا منظور این است که آنچه در دنیا می گذرد پس از فوت، انسان از آنها بی خبر است یعنی آن اخبار رازهای نهفته و غیبی اند و انسان بکلّی از آنها بریده و جداست. امّا اگر یقین پیدا کردن انسان نسبت به اخبار غیبی را به معنی اوّل بگیریم بهتر است. 


قوله علیه السلام: «لا تستزاد من صالح عملها و لا تستعتب من سیّئی زللها»

یعنی در قیامت زیادی عمل شایسته از انسان خواسته نمی شود و از او نمی خواهند که بر کردار نیکش چیزی بیفزاید و لغزشهای زشت و ناروایی بخشوده نمی شود و از آن صرف نظر نمی شود. که خداوند متعال فرموده است: «فَإِنْ یَصْبرُوا فَالنَّارُ مَثْویً لَهُمْ ...». 

چون در روز قیامت وسیله ای برای انجام عمل نیک وجود ندارد، بازگشت بدنیا و انجام کارهای شایسته، مقدور نمی باشد، و بندهایی که از معصیت بر گردنش افتاده است، برداشتنی نیست. خداوند تعالی این حقیقت را چنین توضیح می دهد: حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ«». 


قوله علیه السلام: «أو لستم آباء القوم و الأبناء و اخوانهم و الأقرباء»

معنی سخن امام (ع) این است: آیا در میان شما کسی که پدر، یا پسر، یا برادر و یا خویش و نزدیک این درگذشتگان باشد نیست این کلام به منظور توجّه دادن شنوندگان به عبرت گرفتن از شرح حال، کسانی است که از دنیا رفته اند. امام (ع) با این بیان انسانها را به آینده ای که در انتظارشان می باشد، آگاه می سازد، تا به تقوای الهی که سبب نجات و رهایی آنها از سختیهای روز رستاخیز است روی آورند و از گناه و معصیت که موجب گرفتاری و هلاکت است کناره گیری کنند. 


قوله علیه السلام: «تحتذون أمثلتهم» 

انسانها از روی غرور و ناآگاهی از کارهای زشت نیاکانشان پیروی می کنند و راه آنها را می روند، چنان که خداوند از تقلید کورکورانه آنها چنین حکایت می کند: در پاسخ پیامبر (ص) که آنها را براه حق دعوت می کرد، گفتند: «وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ». 


قوله علیه السلام: «فالقلوب قاسیته عن حظّها» 

با توجّه به پیروی آنان از پدران گناهکارشان، قلب آنها آمادگی ندارد، تا بهره و نصیبی که می توانند از نیکیها ببرند، دریافت کنند. با این وصف در طلب رشد و هدایت خود نیستند و در غیر مسیر حرکت می کنند به گمراهی گرفتار می آیند. 

مقصود از کلمه «مضمار» که در لغت به معنای میدان مسابقه است. در عبارت امام (ع) شریعت و دستورات الهی است، یعنی فرمانها و دستورات الهی را به کار نمی گیرد، و دست به انجام کارهائی می زند که خداوند از آنها نهی فرموده است. در حقیقت با کارهای خلاف شریعت راهی را می رود که پایانش جهنّم است. 


قوله علیه السلام: «کأنّ المعنّی سواها و کأنّ الرشد فی احراز دنیاها» 

رفتار ناروای اینان گویای این حقیقت است که جز دنیا هیچ چیز مفهوم و معنایی ندارد و رشد و هدایت تنها در این است که دست بدنیا پیدا کنند این سخن امام (ع) مبالغه است در دوری کردن دلهای آنان از حق و عدم توجّه آنان به پند و موعظه و اندرز، و غرق شدنشان در دنیا خواهی چنان که گویا آنان مورد خطاب دستورات حق تعالی نیستند و یا تنها رشد و هدایت و کمالی که لازم است به دست آورند فراهم کردن مال دنیاست. و با این که لازم است از خطر مال اندوزی بر حذر باشند، بشدّت بدان متمایل شده اند.


قوله علیه السلام: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَجَازَکُمْ عَلَی الصِّرَاطِ ...»

باید دانست، صراطی که قرآن کریم بدان وعده داده، هر چند در حقیقت آن اختلاف نظر است ولی امر مسلّمی است که اعتقاد بدان واجب است. آنچه از ظاهر شریعت فهمیده می شود. و همه مسلمین و آنان که معاد جسمانی را اثبات می کنند بدان معتقدند این است که صراط جسمی است در نهایت باریکی و تیزی و بر روی جهنّم کشیده شده، و راهی است که به بهشت منتهی می شود، و آنان که خود را برای خدا خالص گردانیده اند از آن می گذرند، امّا آنان که از فرمان خداوند سرپیچی کرده اند از دو طرف پل بداخل یکی از درهای دوزخ سقوط می کنند. 

حکما نیز به حقیقت این پل اعتقاد داشته و آن را پذیرفته اند امّا این تعریف که، صراط همچون مو، باریک است تعریف ناصوابی است، زیرا تشبیه کردن صراط به مو، مانند تشبیه کردن مو، به خط هندسی است که حدّ فاصل میان سایه و آفتاب. با این که خطّ هندسی، نه از سایه به حساب می آید و نه از آفتاب. 

صراط بمنزله همان خطّی است که، عرض برایش نمی توان تصوّر کرد. حقیقت صراط، حدّ فاصل میان اخلاق متضّاد می باشد. مانند سخاوت که حدّ وسط میان، ولخرجی و بخل، شجاعت که حدّ فاصل میان بی باکی و ترس، میان روی در خرج که حد وسط میان اسراف و سخت گیری، تواضع که حدّ فاصل میان تکبّر و پستی، عفّت که حدّ وسط میان شهوت و بی میلی جنسی و عدالت که حد فاصل میان ستمگری و ستمکشی است. حد وسط میان این اخلاق متضاد نکوهیده اخلاق پسندیده شمرده می شود و هر یک از اخلاق حمیده دو طرف افراط و تفریط دارند که مذموم می باشند.

حدّ فاصل میان افراط و تفریط و رعایت عملی آن از دو طرف متضاد در نهایت دوری و فاصله است که در آن نباید افراط و تفریطی باشد بدین توضیح که چون فرشتگان بکلّی از صفات متضاد جدایند و از طرفی انسان هم نمی تواند خود را از این صفات بکلّی جدا سازد، پس کمال شباهت او به ملائکه آن است که تا حد امکان چنان خود را از دو طرف متضاد دور و به تعادل نزدیک سازد که گویا بکلّی از این اوصاف جدا می باشد، پس چنان به سخاوت دقیق عمل کند که گویا هرگز بخیل و در خرج لا ابالی نبوده است. بنا بر این صراط مستقیم و راه راست همان وسط حقیقی است که به هیچ طرف تمایل نداشته باشد و این چنین حدّ وسطی برایش عرض تصوّر نمی شود و از مو، هم باریک تر است. با توجّه به همین معنای دقیق عدالت خداوند متعال فرموده است: «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ». از امام صادق (ع) روایت شده است که از آن حضرت معنای «اهْدنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» را پرسیدند. امام (ع) فرمود: یعنی ای خدا، ما را به راهی که منتهی به محبّت خودت می شود، و دینت را در دسترس ما قرار می دهد ارشاد فرما و ثابت قدم بدار، تا از پیروی هوای نفس دور بمانیم، و برای و اندیشه خود عمل نکنیم و به هلاکت نرسیم. 

از امام حسن عسکری (ع) روایت شده است که فرمود: صراط بر دو گونه است یکی صراط دنیا و دیگری صراط آخرت. صراط مستقیم دنیا این است که از زیاده روی دور بمانی و کوتاهی در وظیفه نداشته باشی، بر مسیر حق پایدار مانده و به باطل گرایش پیدا نکنی. امّا صراط مستقیم آخرت، طریق مؤمنین و پویندگان راه بهشت است، که از مسیر بهشت به سوی دوزخ و عذاب الهی انحراف پیدا نکنی. 

مردم در انتخاب یکی از این دو راه متفاوتند. آن که بر راه حق پایدار بماند و مسیر صحیح را در پیش گیرد به راه آخرت رفته است و یقینا وارد بهشت می شود و در امن و امان خواهد بود، و آن که به راه خطا رود به عذاب آخرت گرفتار خواهد شد. 

پس از روشن شدن معنای صراط، خواهی دانست که «مزالق الصراط» در کلام امام (ع) کنایه از محلّی است که انسان به یکی از دو سوی اعتدال، یعنی طرف افراط، یا تفریط-  که سخت مورد نکوهش است-  ممکن است منحرف شود. آن جایگاه محلّ شهوات و خواهشهای نفسانی و طبیعی و لغزشگاههای هراسناکی است که لازمه عبور از آن مواضع افراط یا تفریط، و در نهایت کیفرهای بزرگ اخروی است. این مراحل ترسناک، مراحلی است که یکی بعد از دیگری فرا روی انسان آشکار می شود.