[hadith]فضل التذکیر:
فَیَا لَهَا أَمْثَالًا صَائِبَةً وَ مَوَاعِظَ شَافِیَةً لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاکِیَةً وَ أَسْمَاعاً وَاعِیَةً وَ آرَاءً عَازمَةً وَ أَلْبَاباً حَازمَةً؛ فَاتَّقُوا اللَّهَ تَقِیَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ وَ وَجِلَ فَعَمِلَ وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ وَ أَیْقَنَ فَأَحْسَنَ وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ وَ حُذِّرَ فَحَذرَ وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ وَ أَجَابَ فَأَنَابَ وَ رَاجَعَ فَتَابَ وَ اقْتَدَی فَاحْتَذَی وَ أُرِیَ فَرَأَی؛ فَأَسْرَعَ طَالِباً وَ نَجَا هَارِباً فَأَفَادَ ذَخِیرَةً وَ أَطَابَ سَرِیرَةً وَ عَمَّرَ مَعَاداً وَ اسْتَظْهَرَ زَاداً لِیَوْمِ رَحِیلِهِ وَ وَجْهِ سَبیلِهِ وَ حَالِ حَاجَتِهِ وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ؛ فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ جِهَةَ مَا خَلَقَکُمْ لَهُ وَ احْذَرُوا مِنْهُ کُنْهَ مَا حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسهِ وَ اسْتَحِقُّوا مِنْهُ مَا أَعَدَّ لَکُمْ بالتَّنَجُّز لِصِدْقِ مِیعَادهِ وَ الْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعَادهِ.[/hadith]
پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج3، ص: 381-376
مواعظ تکان دهنده!
در این بخش از کلام امام(علیه السلام) که در واقع تکمیلی است بر بخش گذشته، اشاره به موعظه های نافذ و مؤثّرو مَثَل های روشنگر و اندرزهایی که سبب نجات انسانها است، کرده، چنین می فرماید: «اوه! چه مَثَل های صائب و رسایی، و چه اندرزهای شفابخشی، به شرط آن که با قلب های پاک و گوش های شنوا و اراده های قاطع و عقل های دوراندیش روبرو شود» (فَیَالَهَا أَمْثَالا صَائِبَةً، وَ مَوَاعِظَ شَافِیَةً، لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاکِیَةً، وَأَسْمَاعاً وَاعِیَةً، وَآرَاءً عَازمَةً، وَ أَلْبَاباً حَازمَةً!(1)).
این جمله ممکن است، اشاره به مواعظ و مَثَل هایی باشد که در بخش های گذشته این خطبه در کلام امام(علیه السلام) آمد و یا اشاره به مجموعه مَثَل ها و اندرزهایی که از طریق وحی و اولیای الهی به ما رسیده است; به قرینه تعبیراتی که در بخش قبل، راجع به هدایت الهی به طُرُق نجات و کنارزدن پرده های شک و تردید و مهلت کافی برای پرورش انسانهای شایسته و اتمام حجّت به تقصیرکاران آمده است.
به هرحال، هدف بیان این نکته است که اگر گوش شنوا و عقل آگاه و دل بیداری باشد، مواعظ هدایتگر، به قدر کافی در اختیار است و به تعبیر دیگر: در فاعلیّت فاعل، نقصی نیست، اگر نقصانی باشد در قابلیّت قابل است.
تعبیر به «صَائِبَة» در مورد اَمثال، اشاره به این است که این مَثَل ها دقیقاً مطابق واقع است و تعبیر به «أَسْمَاع وَاعِیة» اشاره به این است که بعد از شنیدن یک سخن، باید آن را در خود نگاه داشت، و برای اندیشه بیشتر آماده ساخت; نه مانند افرادی که مطابق ضرب المثل معروف: «مطالب را از یک گوش می شنوند و از گوش دیگر بیرون می فرستند.» نسبت به آن بی توجّه بود.
تفاوت «آرَاء عَازمَة» و «اَلْبَاب حَازمَة» ظاهراً در این جهت است که «آرَاء عَازمَة» اشاره به تصمیم های محکم است; چراکه انسان بدون اراده و تصمیم قاطع، هرگز از مواعظ عالیه و اندرزهای «اولیاءاللّه» بهره ای نمی گیرد; هرچند ممکن است تصدیق کند و بپذیرد، امّا قدرت بر تصمیم گیری - براثر ضعف اراده - نداشته باشد و «اَلْبَاب حَازمَة» اشاره به اندیشه های ژرف و عمیق است که عواقب کار را به خوبی می بیند و با دورنگری، جوانب هر مسأله را بررسی می کند. آری کسی که دارای فکر عمیق و اراده قوی و گوش شنوا و قلب پاک باشد، بهترین بهره را از مَثَل ها و مواعظ و اندرزها می گیرد.
سپس امام(علیه السلام) امر به تقوا کرده و با جمله های کوتاه و بسیار پرمعنا که قریب «بیست» جمله می شود جلوه های مختلف تقوا را بیان می کند. در حقیقت گمشده ای که بسیاری از راهیان راه قرب پروردگار، درباره کشفِ حقیقتِ تقوا دارند، در این جمله ها بیان شده است.
می فرماید: «تقوای الهی پیشه کنید، تقوای کسی که چون (اوامر و نواهی الهی را) بشنود، خضوع کند (و در برابر آن تسلیم شود)» (فَاتَّقُوا اللهَ تَقِیَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ)
«و چون گناه کند (عذر تقصیر به پیشگاه خدا آورد) و اعتراف کند (و در مقام توبه برآید)» (وَاقْتَرَفَ(2) فَاعْتَرَفَ).
«و چون خاشع گردد (به وظایف خود) عمل کند» (وَ وَجِلَ فَعَمِلَ).
«و چون بیمناک شود، به اطاعت حق مبادرت نماید» (وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ).
«و چون (به مرگ و لقای پروردگار) یقین کند، نیکی نماید» (وَأَیْقَنَ فَأَحْسَنَ).
«و هر گاه درس عبرت به او بدهند، عبرت پذیرد» (وَ عُبِّرِ فَاعْتَبَرَ).
«و هر زمان او را (از اعمال خلاف) بر حذر دارند، حذر کند» (وَ حُذِّرَ فَحَذرَ).
«و اگر (از نافرمانی خدا) منعش کنند، باز ایستد» (وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ).
«و آنگاه که به زبان، اجابت (دعوت حق) کند، در عمل به سوی او باز گردد» (وَأَجَابَ فَأَنَابَ).
«و چون باز گردد، توبه کند» (وَ رَاجَعَ فَتَابَ).
«و چون تصمیم به پیروی (از پیشوایان دین) گیرد، به دنبال آنان گام بردارد» (وَاقْتَدَی فَاحْتَذَی(3)).
«و چون (حقایق را) به او نشان دهند (چشم باز کند و) ببیند» (وَ أُرِیَ فَرَأَی).
در این «دوازده» جمله کوتاه و بسیار پر معنا، جلوه های تقوا به خوبی نشان داده شده است. تقوا تنها ادّعا نیست و تنها پرهیز از ناپاکی ها نمی باشد. تقوا از شنیدن سخنان روح پرورِ منادیان حق، شروع می شود و قلب و جان در برابر آن خاضع می گردد; نخست در مقام توبه بر می آید و به گناهان خویش، در برابر حق اعتراف می کند، سپس خوف الهی او را به سوی عمل می فرستد و با سرعت در این راه گام برمی دارد; به مقام یقین می رسد و آثارش در اعمال او ظاهر می گردد; از حوادث تاریخی و آنچه با چشم خود می بیند، عبرت می گیرد و از هشدارها درس می آموزد; گوش به امر و نهی الهی دارد و دعوت حق را اجابت می کند; اگر لغزشی پیدا کند، راه توبه پیش می گیرد و همواره گام در جای گام های رهبران الهی می گذارد; چشم می گشاید و حقایقی را که به او در مسیر راه نشان می دهند، به خوبی می بیند.
در ادامه این توصیف جالب و زیبا می فرماید: «کسی که با سرعت در طلب حق حرکت کند، و از نافرمانی ها بگریزد» (فَأَسْرَعَ طَالِباً وَ نَجَا هَارِباً).
«در نتیجه، ذخیره ای به دست آورد، باطن خویش را پاکیزه کند، آخرت را آباد سازد، توشه ای برای روز حرکت به سوی مقصد، هنگام حاجت، و منزلگاه نیاز، با خود بردارد، و پیشاپیش خود، به سرای جاودانیش بفرستد» (فَأَفَادَ ذَخِیرَةً، وَأَطَابَ سَرِیرِةً، وَ عَمَّرَ مَعَاداً، وَ اسْتَظْهَرَ(4) زَاداً، لِیَوْمِ رَحِیلِهِ، وَ وَجْهِ سَبیلِهِ، وَ حَالِ حَاجَتِهِ، وَمَوْطِنِ فَاقَتِهِ، وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ).
در واقع اینها جلوه های دیگری از تقواست که انسان را با شتاب به دنبال حق می فرستد و گناه گریزی را در او زنده می کند و جهت به دست آوردن زاد و توشه، برای منزلگاه ابدی و روز نیاز و درماندگی بسیج می کند.
در ادامه این سخن بار دیگر دعوت به تقوا فرموده و در یک نتیجه گیری روشن می فرماید: «ای بندگان خدا! تقوای الهی پیشه کنید در راستای هدفی که شما را برای آن آفریده» (فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ جِهَةَ مَا خَلَقَکُمْ لَهُ(5)).
به یقین، آفرینش انسان هدفی داشته: «أَیَحْسَبُ الاِْنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًی;(6) آیا انسان گمان می کند بی هدف رها می شود!» و به یقین دست یابی به هدف آفرینش، بدون تقوا حاصل نمی شود; هدف این بوده که انسان در مسیر بندگی خدا گام بردارد و به جوار قرب الهی برسد و هر روز مشمول رحمت و صاحب کمال تازه ای شود; واضح است پیمودن این راه، تنها با بال و پر معرفت و تقوا میسّر است.
سپس توضیح بیشتری داده، می فرماید: «از مخالفت فرمانش بر حذر باشید! آنچنان که به شما هشدار داده» (وَاحْذَرُوا مِنْهُ کُنْهَ مَا حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسهِ(7)).
تعبیر به «کُنْه» اشاره لطیفی به این حقیقت است که در برابر هشدارهای الهی تنها به ظواهر قناعت نکنید و صورت را بر معنا مقدّم ندارید; بلکه به عمق این هشدارها برسید و رضا و خشنودی خدا را بطلبید.
در پایان آثار پربار تقوا را بیان کرده، می فرماید: «بدین وسیله استحقاق آنچه را به شما وعده داده است، پیدا کنید، که وعده او صادق و قطعی است، و به این طریق از وحشت روز رستاخیز در امان بمانید» (وَاسْتَحِقُّوا مِنْهُ مَا أَعَدَّ لَکُمْ بالتَّنَجُّز(8) لِصِدْقِ مِیعَادهِ، وَالْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعَادهِ).
تعبیرات امام(علیه السلام) در اینجا، اشاره به آیاتی مانند آیه «نهم» سوره «مائده» است که می فرماید: «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلوُ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجَرٌ عَظیِمٌ; خداوند به آنها که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده آمرزش و پاداش عظیمی داده است». و آنچه در آیه «پانزدهم» سوره «آل عمران» آمده که می فرماید: «لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ; برای کسانی که تقوا پیشه کرده اند، در نزد پروردگارشان باغهایی است از بهشت که نهرها از پای درختانش می گذرد». و آنچه در آیه 68 سوره «توبه» آمده است: «وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدینَ فِیهَا; خداوند به مردان و زنان منافق و کفّار وعده آتش دوزخ داده که جاودانه در آن خواهند ماند».
نکته:
«ریشه ها» و «شاخه های» تقوا:
تقوا، (یعنی: بزرگترین افتخار بشر، بهترین وسیله قرب خدا، معیار کرامت انسان و زاد و توشه راهیان راه خدا)، ریشه ها و شاخه ها و میوه هایی دارد که در فراز بالا از این خطبه گرانبها، به آن اشاره شده است.
سرچشمه تقوا گوش های شنوا و دل های آگاه و اراده های قوی و افکار نورانی است، که انسان را آماده پیمودن راه تقوا می کند و در آغاز این بخش از خطبه، به آن اشاره شده است و شاخه ها و میوه های این درخت برومند، خشوع در برابر پروردگار و اعتراف به گناهان و توبه از آن و نیکوکاری و عبرت پذیری و اقتدا به پیشوایان الهی است. هنگامی که بذر تقوا در درونِ دلِ آماده ای، افشانده بشود و با آب «مراقبه» و «محاسبه» آبیاری گردد، میوه های خوف و خشیت و خشوع و توبه وانابه و بازگشت بسوی حق ظاهر و آشکار می شود.
پی نوشت:
-
«حازم» از مادّه «حزم» (بر وزن جزم) به معنای تفکّر عمیق و صحیح است و به افراد دوراندیش «حازم» گفته می شود و «حِزام» (بر وزن کتاب) به معنای کمربند است که از نظر استحکام، تناسبی با معنای اصلی دارد.
-
«اِقْتَرَفَ» از مادّه «قَرْف» (بر وزن حرف) به معنای بدست آوردن چیزی است و «اقتراف» در مورد انجام گناه بکار می رود.
-
«اِحْتَذی» از مادّه «حَذو» (بر وزن حذف) در اصل به معنای برش کفش مطابق الگو و اندازه معیّن است; سپس به مطابقت چیزی که مانند دیگری صورت گیرد «حذو» و «احتذاء» گفته شده و به کفش «حِذاء» می گویند; در خطبه بالا به معنای پیروی کردن و مطابق الگوهای الهی در همه چیز حرکت کردن است.
-
«اِسْتَظهر» از مادّه «ظَهر» (بر وزن دهر) به معنای پشت، گرفته شده و «اِسْتَظْهَرَ زَاداً» به معنای حمل کردن زاد و توشه، بر پشت خویش، یا بر پشت مرکب است.
-
در اینکه جمله «جِهَةَ مَا خَلَقَکُمْ لَهُ» «ظرف» است یا «مفعولٌ به» برای فعل مقدّر، یا «مفعولُ لاَِجله» احتمالات متعدّدی داده شده است; ولی شاید احتمال اوّل از همه روشن تر باشد .
-
سوره قیامت، آیه 36.
-
«کُنْه» به معنای حقیقت و باطن چیزی است و گاه به معنای سرانجام و پایان وقت چیزی آمده است و در جمله بالا همان معنای اوّل منظور شده است.
-
«تَنجُّز» از مادّه «نَجز» (بر وزن عجز) به معنان انجام دادن چیزی است و غالباً در مورد وفای به عهد، به کار می رود و «تنجّز» به معنای مطالبه انجام چیزی، یا مطالبه وفای به عهد است.