[hadith]التنفیر من الدنیا:

فَإِنَّ الدُّنْیَا رَنِقٌ مَشْرَبُهَا رَدغٌ مَشْرَعُهَا یُونِقُ مَنْظَرُهَا وَ یُوبقُ مَخْبَرُهَا، غُرُورٌ حَائِلٌ وَ ضَوْءٌ آفِلٌ وَ ظِلٌّ زَائِلٌ وَ سنَادٌ مَائِلٌ، حَتَّی إِذَا أَنِسَ نَافِرُهَا وَ اطْمَأَنَّ نَاکِرُهَا قَمَصَتْ بأَرْجُلِهَا وَ قَنَصَتْ بأَحْبُلِهَا وَ أَقْصَدَتْ بأَسْهُمِهَا وَ أَعْلَقَتِ الْمَرْءَ أَوْهَاقَ الْمَنِیَّةِ قَائِدَةً لَهُ إِلَی ضَنْکِ الْمَضْجَعِ وَ وَحْشَةِ الْمَرْجِعِ وَ مُعَایَنَةِ الْمَحَلِّ وَ ثَوَاب الْعَمَلِ. وَ کَذَلِکَ الْخَلَفُ بعَقْب السَّلَفِ، لَا تُقْلِعُ الْمَنِیَّةُ اخْتِرَاماً وَ لَا یَرْعَوِی الْبَاقُونَ اجْتِرَاماً، یَحْتَذُونَ مِثَالًا وَ یَمْضُونَ أَرْسَالًا إِلَی غَایَةِ الِانْتِهَاءِ وَ صَیُّورِ الْفَنَاءِ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 512-507

لغات:

رنق: کدر، تیره و سیاه. 

ردغ: گل و خاک که با آب آمیخته شود. 

یونق: به تعجب می آورد، به شگفت در می آورد. 

یوبق: هلاک می کند، از میان می برد. 

غرور: فریب، نیرنگی که ذهنها را به غفلت در می آورد. 

حائل: منتقل شونده، حیله گر. 

قمعت الدابه: چهارپا دو دستش را بلند کرد به زمین زد و با دو پایش لگد زد. 

قنصت: صید کرد، شکار کرد. 

اقصدت: به مقصد رسید. 

اوهاق: جمع وهق، ریسمانها. 

صنک: تنگ، سخت و دشوار. 

اقلع عن الشیئی: از آن خودداری کرد. 

اخترام: پیش از مرگ طبیعی مردن، مرگ زودرس. 

ارعوی: خودداری کرد، بازگشت. 

حذا حذو فلان: کاری بمانند کار او انجام داد. 

ارسال: جمع رسل: دسته گوسفندی که بدنبال دسته دیگر حرکت می کند. 

صیّور الأمر: سرانجام امور، آخر هرکار. 

شرح: 

این بخش از کلام امام (ع) بر محور نفرت از دنیا و بیان معایب و سر انجام کار آن دور می زند. امام (ع) برای دنیا اوصافی بشرح زیر آورده است. 

اوّل: تاریک و سیاه بودن آبشخور دنیاست: «رنق» کنایه از آلودگی و آمیخته بودن خوشیهای دنیا به مصیبت، حزن و اندوه و عوارض و بیماری است. 

دوّم: گل آلود بودن محلّ استفاده و خوردنیهای دنیاست: «مشرع»: در لغت به جایگاه ورود گفته می شود. در اینجا به معنای محلّ شروع برای صرف غذا و یا انجام کار آمده است. واژه «ردغ» برای امر محسوس صفت آورده می شود. 

در عبارت امام (ع) استعاره از مجرای غذا و خوردنیهاست. جهت شباهت راه، با مجرای غذا این است که انسان در به کارگیری دنیا و تصرّف در آن دچار لغزش می شود و لغزش موجب سقوط در جهنم می گردد. زیرا شما ثبات قدم عقلی است، که می تواند قوای نفسانی را در کنترل خویش در آورد، و قدرت شیطان هوای نفس را در هم بشکند، چنان که راه محسوس دنیوی اگر گل و لای باشد موجب لغزش و سقوط انسان می شود. به عبارت روشن تر جهت مشابهت، لغزندگی و سقوط در هر دو مورد است.

این عبارت امام (ع): ردغ مشرعها از زیباترین اشارات سخن آن حضرت است. 

سوّم: هر چند ظاهر دنیا زیباست ولی سر انجام انسان را هلاک می کند: این فراز از سخن امام (ع) اشاره به شگفت آوری دنیا برای افرادی است که سرگرم زینتهای ظاهر آن شده فریب آن را می خورند هر چند به تجربه دریافته اند که پرداختن به لذّت و خوشیهای زودگذر دنیا پایانی جز هلاکت و نابودی ندارد. 

چهارم: دنیا فریبی متغیر است: کلمه «غرور» که در عبارت امام (ع) آمده است به دو صورت: «غرور» و «غرور» تلفّظ شده است، «غرور» به فتح (غ) یعنی دنیا فریبکار است، مردم به زر و زیور دنیا فریب خورده، پندارشان این است که نعمتهای دنیا پایدار می باشد با این غرور شاد و خوش اند که ناگاه دنیا تغییر یافته از دست آنها می رود و وضع آنها را دگرگون می کند. «غرور» به ضمّ (غ) یعنی دنیا از بس متغیر و رنگ به رنگ می شود گویا حقیقت و ماهیتش فریب و نیرنگ شده است و گاهی بر وسیله ای که موجب غرور و فریب می گردد عرفا غرور اطلاق می کنند. 

پنجم: دنیا جلوه ای است غروب کننده: کلمه «ضوء» را برای آن چیزهایی که در چشم افراد غافل و بی خبر ظاهرا زیبا می نماید استعاره آورده اند. به مثل گفته می شود: «علی فلان ضوء» یعنی منظر زیبایی دارد و یا راههای هدایت را یافته و مسیر ورود و خروج امور را می داند. بنا بر این (ضوء آفل) یعنی جلوه ای است که دوام ندارد. کلمه «افول» هم استعاره است. معنای خلاصه سخن حضرت این است که جلوه های فریبنده دنیا پایدار نیست. 

ششم: دنیا سایه ای است ناپایدار: لفظ «ظلّ» را برای آنچه انسان بدان پناه می برد تا از نعمت سایه آن بهره مند گردد، استعاره آورده اند، یعنی دنیا به سایه ای ماند که برای اندک زمانی می توان از آن سود برد و بدان طریق که سایه اعتباری ندارد، ناپایدار است و زوال می پذیرد، دنیا نیز بقا و ثباتی ندارد و از دست انسان می رود. 

هفتم: دنیا تکیه گاهی است دو بخرابی: امام (ع) لفظ «سناد» را برای اموری که بی خبران بدان اعتماد می کنند، با وجودی که ریشه و بنیادی ندارد، استعاره آورده است. قرآن امور ناپایدار را بدرخت خبیثی که بر روی زمین بروید و ثباتی نداشته باشد تشبیه کرده است. کشجرة خبیثة اجتثّت من فوق الأرض مالها من قرار. لفظ «میل» استعاره را ترشیحی می کند. 

هشتم: دنیا مردم را با روشنایی کاذب و سایه زودگذر، و جلوه های فریبنده خود طوری مغرور می سازد که به آن انس پیدا می کنند: همان افرادی که به دلیل عقلی از آن گریزان به مقتضای فطرتشان حقیقت بودنش را انکار دارند. هر چند إنسانها مطیع و فرمانبر دنیا باشند بحالشان مفید نیست، زیرا دنیا با آنها رفتار دشمن فریبکار را خواهد داشت. و اعمال ناروایی را بشرح زیر در باره انسانها انجام می دهد. 

1-  «قمصها بالأرجل»: دنیا با لگد انسانها را از خود دور می کند. لفظ «قمص» استعاره است بر این که دنیا انسان را از خود بهنگام فرا رسیدن اجل دور می کند، بی اعتنایی دنیا به انسان و تسلیم مرگ شدن انسان را به حیوانی تشبیه کرده است که پشت به صاحب خود کرده و با دو پایش او را از خود دور می سازد. کلمه «اجل» استعاره را ترشیحیّه کرده است. دلیل این که کلمه «ارجل» را جمع آورده، این است که هنگام لگد زدن همچنان که دو پا کار می کنند، دستها هم دخالت دارند، زیرا تا دستها بدن را نگاه ندارند حیوان قادر نیست با پاهایش لگد بزند. امّا این که به ذکر پا اکتفا کرده و از دستها نامی به میان نیاورده، بدین سبب است که اصل لگد زدن به وسیله پا انجام می شود، لذا فعل «قمص» با کلمه پا مناسبتر است.

2-  «قنصّها له ما حبلها»: دنیا انسانها را با ریسمان محبت گرفتار می سازد. 

این عبارت کنایه از این است که دنیا می تواند ریسمان محبت خود را بگردن دنیا خواهان افکند. و خصوصیات پست و بی ارزش خویش را به نفس آنها منتقل کند. سخن امام (ع) به عنوان استعاره بالکنایه به کار رفته است. 

3-  کونها اقصدت له بأسهمها دنیا: تیرهای زهرناک خود را بر هدف نشانده است. لفظ «اسهم» برای بیماریها و علّت مرگ استعاره آورده شده است و «اقصاد» کنایه از به هدف خوردن تیرهاست. دنیا تشبیه شده است به تیراندازی که تیرش به خطا نمی رود. 

4-  کونها أعلقته حبال المینة: کمندهای مرگ دنیا، گردن انسانها را بدام انداخته است. لفظ «حبال» (ریسمانها) از اسبابی که انسانها را بنا بودی می کشاند استعاره آمده است و کلمه قائد کنایه از گرفتار آمدن بیمار در کند بیماری است، که در نهایت به مرگ و تنگنای گور و وحشت رجوع به پیشگاه خداوند منتهی می شود، و در حقیقت اشاره به پیش آمدهای ناگواری است، که افراد جاهل و نادان به هنگام بازگشت به دنیای حق و دربار خداوند، دچار وحشت فراق از امور دوست داشتنی دنیا همچون مال و منال و فرزند می شوند. 

در عبارت فوق صفات دنیا به صفات صیّاد تشبیه و جمله بعنوان استعاره به کار رفته است. یعنی همان طوری که صیّاد مدام در صدد به دام انداختن صید است دنیا نیز همین خصوصیّت را داراست. 

مقصود از «معاینة المحل» مشاهده آخرت، جایی که بحساب عمل افراد رسیدگی می شود. یعنی پاداش افراد نیک یا بد بدانها خواهد رسید. 

قوله علیه السلام: و کذلک الخلف. الی آخره. یعنی مردم با وضع غفلت آمیز خود، زندگی دنیوی خود را ادامه می دهند و حاضران براه گذشتگان می روند. نه، توجّه به مرگ آنها را از پیروی نفس باز می دارد، و نه آیندگان از ارتکاب جرائمی که گذشتگان داشته اند باز می گردند و نه از غفلت پیشینیان عبرت می گیرند، بلکه رفتار گذشتگان را ملاک عمل خود قرار داده، همچنان مسیر حرکت آنها را تا پایان راه و لحظه ای که مرکب جسمانیشان از راه باز ماند و نهایت کارشان بفنا و نیستی منجر گردد و به محضر خداوند وارد شوند، ادامه می دهند. 

امام (ع) در عبارت «یوبق و یونق» نافر و ناکر-  قمصت و قنصت رعایت سجع و تجنیس را کرده است. کلمات فوق، تنها در حرف وسط با هم اختلاف دارند.