[hadith]صفتُه جَلّ شأنُه‏:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلَا بحَوْلِهِ وَ دَنَا بطَوْلِهِ، مَانِحِ کُلِّ غَنِیمَةٍ وَ فَضْلٍ وَ کَاشفِ کُلِّ عَظِیمَةٍ وَ أَزْلٍ؛ أَحْمَدُهُ عَلَی عَوَاطِفِ کَرَمِهِ وَ سَوَابغِ نِعَمِهِ، وَ أُومِنُ بهِ أَوَّلًا بَادیاً وَ أَسْتَهْدیهِ قَرِیباً هَادیاً، وَ أَسْتَعِینُهُ قَاهِراً قَادراً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ کَافِیاً نَاصِراً. وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ لِإِنْفَاذ أَمْرِهِ وَ إِنْهَاءِ عُذْرِهِ وَ تَقْدیمِ نُذُرِهِ‏.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 501-496

از خطبه های امام (ع) است که به لحاظ بلاغت، تعجب انگیزی الفاظ و بلندی معنا و مفاهیم آن غرّاء نامیده شده است.

لغات: 

حول: قوت، نیرو. 

ازل: شدت. 

فضل: عطیه، جود، بخشش

نُذر: ترساندن 

شرح: 

امام (ع) در نخستین بخش این خطبه با بیان چهار صفت از صفات جلال حق به شرح زیر او را می ستاید. 

1-  خداوند متعال برترین رتبه را دارد: البتّه منظور از «علوّ مرتبه»، برتری در مکان نیست زیرا چنان که در گذشته توضیح دادیم حق تعالی از جسمانیّت منزّه و پاک است. 

بدین جهت مقصود از «علوّ رتبه» برترین معقول است، به لحاظ این که مبدأ و فرجام همه چیز اوست بنا بر این چنان که در گذشته توضیح داده ایم، او برتر مطلقی است، که بالاتر از او در وجود و کمال و شرف، رتبه ای نیست، و معنای نزدیکی خداوند به اشیا با توجّه به قدرت و نیرومندی حق تعالی متصوّر است، چه اوست که همه چیز را ایجاد کرده، روشن است که صانع به صنع خود نزدیک است. 

2-  خداوند به لحاظ جود و بخشش به همه موجودات نزدیک است: دانسته شد که معنای نزدیکی حق تعالی به اشیا نزدیکی مکانی نیست، بلکه نزدیکی، امری اعتباری است، که عقل ما از جهت نزدیک بودن فیض و بخشش خداوند به موجودات و پذیرش نعمت از ناحیه آنها لحاظ می کند، و گر نه چشم بینندگان او را در نمی یابد. آری چون نعمت خداوند، در همه جا ظهور و بروز دارد، بخشش خداوندی را منشأ نزدیکی به اشیا می دانیم. 

3-  هر سود و فضیلتی را خداوند عطا می کند.

4-  همه مشکلات و سختیها را تنها او برطرف می کند. 

شماره سه و چهار از گفتار امام (ع) پیرامون صفات حق متعال اشاره به این است، که تمام نعمتهای صادره بر خلق، مبدأ آن جود و رحمت خداوندی است چه نعمتهای وجودی باشد، مانند تندرستی مال و منال، عقل و خرد و جز اینها چه عدمی، مانند رفع سختیها و مشکلات و... چنان که حق تعالی خود نیز به این حقیقت اشاره کرده و می فرماید: «وَ ما بکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْئَرُونَ ثُمَّ إِذا کَشَفَ الضُّرَّ عَنْکُمْ». 

و باز می فرماید: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ». 


قوله علیه السلام: «احمده» الی قوله «نعمه» 

این فراز از سخن امام (ع) شنوندگان را متوجّه دلیل شایسته بودن خداوند برای حمد و سپاس که همانا کرم و بخشندگی اوست می کند. بعضی از دانشمندان گفته اند: کریم کسی است که با قدرت عفو و به وعده ای که داده است وفا می کند و هرگاه چیزی را ببخشد، تا آخرین مرحله بخشش پیش می رود. برایش مهم نیست که چه مقدار و یا به چه کسی می بخشد. اگر نیازمند به دیگری متوسّل شود، خوشحال نیست، دوست می دارد که همگان عرض حاجت پیش او بیاورند. اگر بر کسی سخت گیری کند، زود صرف نظر می کند. کسانی را که به او پناه آورده، متوسّل شوند، ضایع نمی گذارد و آنها را از وسائل نیازمندی و واسطه بی نیاز می کند. هر کس صفات فوق را، بدون تطاهر و فی الحقیقه دارا باشد کریم مطلق است. البتّه جز خداوند متعال هیچ کس دارای این خصوصیات نیست. 

توضیح بیشتر در باره کریم بودن خدا به این حقیقت باز می گردد که بخشش خیر از جانب حق، بی هیچ بخل و منعی بر موجودات پذیرای فیض به اندازه استعدادشان جریان دارد. کرم خداوند، عبارت از نعمتها و آثار خیری است که متوالیّا بر بندگان نزول می یابد، و بخششهای بی انتهایش، مدام و بی کم و کاست به سوی قبول کنندگان فیض سرازیر است. 


قوله علیه السلام: «و أومنَ به اوّلا بادیا» 

دو کلمه «اولا» و «بادیا» در عبارت فوق به عنوان حال منصوبند، و بر مبدأ ایمان و آغاز آن دلالت دارند. یعنی به خداوند ایمان می آورم که نسبت به همه چیز اولیّت و مبدئیت دارد و دلیل ایمان من اولیّت و مبدئیّت خداوند نسبت به همه چیز است (با توضیح فوق روشن شد که اولیّت و مبدئیّت نسبت به ایمان امام (ع) در نظر گرفته شده است، چه اگر اولیّت را نسبت به ذات حق در نظر بگیریم او مبدأ تمام موجودات است. این که خداوند بادی است، یعنی در عقل به حسب جمیع آثارش ظهور و تجلّی دارد، با وجودی که مبدأ تمام موجودات نیز هست، پس به این اعتبار در مرحله نخست باید به او ایمان آورد و الهیّتش را تصدیق کرد.) 


قوله علیه السلام: «و استهدیه قریبا هادیا» 

معنی استهدای، طلب هدایت می باشد و چون حق تعالی به همگان نزدیک است از او درخواست هدایت می شود. قرب حق بدین مفهوم است، که پذیرای فضل خداوند به بخشش او نزدیک است، و هدایت حق سبحانه تعالی، عبارت از دادن آگاهی به هر موجودی که صاحب درک است، می باشد، تا آنچه را شایستگی دریافتش دارد به زبان حال از خداوند بخواهد. با توضیح مطلب فوق، روشن شد که به لحاظ این دو صفت قریب-هادی خداوند، مبدئی است که هدایت را باید از او خواست. 


قوله علیه السلام: «و أستعینه قاهرا قادرا» 

مقصود از استعانت، زاد و توشه خواهی از خداوند است، تا چنان که شایسته است از او فرمان ببریم و راه حق را بپیماییم. 

قاهر کسی است که در محدوده سلطه او و بر خلاف دستورش هیچ نفسی بر نمی آید و تمام موجودات تحت فرمان و اراده او حقیر و ناچیزند و در احاطه قدرت بی پایان وی قرار دارند. 

قادر کسی است که اگر بخواهد کاری را انجام می دهد و اگر نخواهد ترک می کند. چنان که قبلا توضیح داده ایم از این تعریف اختیار فهمیده می شود، نه جبر، یعنی چنان نیست که لزوما کار مورد علاقه را انجام دهد، و یا امر غیر مطلوب را لزوما ترک کند. از تعریف فوق دانسته شد، که خداوند به اعتبار این دو صفت «قاهر» و «قادر» مبدأ استعانت و یاری خواهی است. 


قوله علیه السلام: «و أتوکّل علیه کافیا ناصرا»

توکّل: عبارت از این است که انسان در باره چیزهائی که بدانها امیدوار و یا از آن خائف و ترسان است به غیر اعتماد کند. 

کافی: یکی از صفات خداوند است و به اعتبار آن که به هر کدام از مخلوقاتش آنچه از منفعت و دفع ضرر که استحقاق آن را داشته باشند عطا می کند، او را کفایت کننده می گویند. ناصر، یاری دهنده بندگان علیه دشمنان می باشد، که خداوند با افاضه هدایت و قوّت، خدا باوران را علیه کفّار به پیروزی می رساند. 

واضح است که حق تعالی با دارا بودن این صفات منشأ توکل بندگان است و انسانهای مؤمن گشایش کار خود را به دست خداوند دانسته اند و امور خود را بدو وا می گذارند. 


قوله علیه السلام: «و أشهد أن محمدا عبده و رسوله...» 

این فراز از سخن امام (ع) در بیان اثبات رسالت و فواید آن آمده است و سه ویژگی و خصوصیت را برای انبیا و بشرح زیر یاد آور می شوند. 

1-  پیامبران در برقراری و اجرای فرمان الهی کوشش می کنند. مراد از نافذ بودن، تأثیرگذاری دستور العمل آنها بر دل مردم است، که سخن آنها را می پذیرفتند، و به بندگی خود برای خداوند اقرار می کردند. 

2-  با افعال و اقوال خود بهانه جویی را از دست خلق می گرفتند. پیش از این استعاره بودن این سخن را نقل کرده توضیح دادیم. 

3-  انبیا خلق را از عذاب خدا می ترساندند، بدین توضیح که انبیاء قبل از آن که انسانها در قیامت به ملاقات خدا بروند، برای اصلاح اعمال آنها انذار می کنند، تا خلق را بر اطاعت خدا تشویق نمایند.

روشن است که سه خصوصیّت فوق لازمه بعثت پیامبران است.