[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) بعد فراغه من حرب الجمل فی ذمّ النساء ببیان نقصهنّ‏:

مَعَاشرَ النَّاس، إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ. فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِد، وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَی الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ. فَاتَّقُوا شرَارَ النِّسَاءِ وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَی حَذَرٍ، وَ لَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّی لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَر.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 481

از خطبه های آن امام (ع) است که پس از جنگ جمل در بدگویی از زنها ایراد فرموده اند.

شرح: 

پس از جنگ جمل که هلاکت جمع فراوانی از مسلمین را در پی داشت و از تصمیم و اراده یک زن (عایشه) به وجود آمده بود. امام (ع) مردم را متوجّه نقص زنان و اموری که موجب آن می شود کرده، از سه جهت زنها را دارای نقص و به شرح زیر معرّفی کرده اند. 

1-  نقص ایمان: دلیل کمبود ایمان آنها را، دوری از نماز و روزه به هنگام حیضشان دانسته اند. بدیهی است که نماز و روزه از کمال ایمان و نوعی ریاضت معنوی است، دوری زنان از این ریاضت به هنگام عادت ماهیانه موجب نقص ایمانشان می شود. 

شریعت بدین جهت از آنها در انجام این دو نوع عبادت رفع تکلیف کرده است که در حال ناپاکی هستند و شایسته نیست ناپاکان فراروی حضرت سبحان به عبادت بایستند. بعلاوه روزه نگرفتن زنها وجه عقلی دیگری نیز دارد و آن ضعف مفرطی است که در اثر خونریزی در آنها پدید می آید. مضافا بر اینها اسرار شریعت ظریفتر از آن است که خرد انسانها بدان دست یابد. به هر حال در ایّام حیض، زنها نباید نماز بخوانند و روزه بگیرند، این دلیل کمبود ایمان آنهاست. 

2-  نقص بهره و نصیب: امام (ع) به کمبود سهم ارث زنها اشاره فرموده است. میراثی که زنها می برند نصف میراث مردهاست، چنان که خداوند متعال در این باره می فرماید: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ». 

شاید علّت این که مردان میراث بیشتری می برند وجوب نفقه ای است که از زن و فرزند بر عهده دارند ولی زنها نفقه ای بر ذمّه ندارند، و خود واجب النّفقه شوهرانشان که سرپرستی آنها را دارند، و در حقیقت مثل خدمت گزاری برای آنها به حساب می آیند، می باشند. 

3-  نقص عقل دارند: دلیل نقصان عقل زنها دو چیز است:

اوّل علّت درونی و داخلی: و آن کمبود استعداد، به لحاظ سرشت و خلقتی است، که زنها بر آن آفریده شده اند و همان کم استعدادی موجب می شود که نقصان عقل داشته باشند، بر خلاف مردها که زمینه بیشتری برای شکوفایی عقل دارند. حق تعالی به همین حقیقت اشاره کرده می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ...». این آیه شریفه دلیل ضعف قوه ذاکره زنهاست که دلالت بر فراموش کاری آنها می کند. به همین دلیل است که خداوند شهادت دو زن را به منزله شهادت یک مرد قرار داده است. 

دوم علت بیرونی: و آن معاشرت کم آنها با اندیشمندان و عقلاست. با ریاضت قوای حیوانی خود را تضعیف نمی کنند تا قوانین عقل را در تنظیم کار معاش و معاد به همراه داشته باشند. بدین جهت است که حکم قوای حیوانی در آنها بر حکم قوای عقلانی شان غلبه دارد، و زنها رقیق القلب، گریان، حسود، لجوج، گناهکار، زاری کننده، وقیح، دروغگو و مکّارترند بیشتر فریب می خورند و امور جزئی را فراوان پیگیری می کنند. چون زنان دارای صفات فوق هستند، حکمت الهی اقتضا کرده است که برای آنها سرپرست مدبّر بگمارد تا امر زندگی آنها را سامان بدهد. و لذا فرموده است: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ». 

بدلیل همین مکرپذیری و کم خردی و دارا بودن نیروی شهوانی، پوشش بدن و حجاب برای زنها واجب شده است. 

قوله علیه السلام: «فاتّقوا شرار النّساء و کونوا من خیارهنّ علی حذر»: 

پس از این که امام (ع) جهات نقص زنها را بیان کرد و با توجّه به این که لازمه نقص ایجاد شر است به دوری گزیدن از آنها بدینسان دستور می دهد، که: باید از زنهای بد ترسید، و از آنها هراسناک بود و به آنها نزدیک نشد. و از زنهای خوب هم پرهیز داشت. 

از کلام امام (ع) چنین فهمیده می شود که معاشرت با زنهای خوب اشکال ندارد، در صورتی که انسان بخواهد همسری داشته باشد، ناگزیر است زن خوبی که امید خیر در وجودش باشد انتخاب کند، ولی در هر حال باید فاصله خود را از نظر مدیریّت خانه، و برخورد زندگی حفظ کرده مواظب باشد که به دام خواسته های بیجای او گرفتار نیاید. چه زن خوب در مقایسه با زن بد، خوب است نه بطور مطلق، بنا بر این در امور مجاز و معروف اطاعت زن را نکند، تا در منکرات به او طمع نبندد و مرد را به گناهکاری دچار نسازد. یعنی نباید هر چه زن خواست و دستور داد، هر چند از نظر شرع اشکالی نداشته باشد بلکه مستحب هم باشد انجام داد و در اکرام و احسان زن زیاده روی کرد زیرا همین طاعت و فرمانبری در امور صواب و معروف بتدریج انسان را به مشورت با وی در امور غیر مجاز وامی دارد. 

همواره مرد باید تسلّط خود بر زن را حفظ کند، اگر کار نیکی را انجام می دهد به این دلیل باشد که کار نیکی است، نه چون همسرش دستور داده است انجام می دهد. 

زیادی اکرام زنان خود نوعی شهوت پرستی و دخول در شر می باشد. اکرام زیاد باعث می شود که او جرئت پیدا کند. و از مرد بخواهد به گشت و گذار بپردازند. زیور و تجملات خود را به رخ دیگران بکشد و... در این صورت است که عقل مرد مغلوب شهوات زن می شود. مثل مشهور است که عربها می گویند، به بنده ات پاچه گوسفند مده که به ران گوسفند طمع می بندد. از رسول گرامی اسلام (ص) روایت شده است که روز عیدی خطبه خواند و به صفی که زنها ایستاده بودند توجّه کرده فرمود: «ای جمعیّت زنان، از روی صدق می گویم، بیشتر دوزخیان را دیدم که زنها بودند». یکی از زنها پرسید، چرا چنین است ای رسول خدا پیامبر خدا فرمود: «چون شما زیاد لعن و نفرین می کنید و نسبت به شوهرانتان ناسپاس هستید و بخشی از عمر خود را روزه نمی گیرید و نماز نمی خوانید.» این حدیث رسول خدا (ص) هم بر نقص ایمانی زنان دلالت دارد و نیز تأییدی است بر فرموده امام (ع) که از زنان بد بترسید و از خوب آنها برحذر باشید.