[hadith]و من کلام له (علیه السلام) قاله لبعض أصحابه لما عزم علی المسیر إلی الخوارج، و قد قال له: إن سرتَ یا أمیرالمؤمنین فی هذا الوقت، خشیتُ ألا تظفر بمرادک، من طریق علم النجوم. فقال (علیه السلام):

أَ تَزْعُمُ أَنَّکَ تَهْدی إِلَی السَّاعَةِ الَّتِی مَنْ سَارَ فِیهَا صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ وَ تُخَوِّفُ مِنَ السَّاعَةِ الَّتِی مَنْ سَارَ فِیهَا حَاقَ بهِ الضُّرُّ؟ فَمَنْ صَدَّقَکَ بهَذَا فَقَدْ کَذَّبَ الْقُرْآنَ وَ اسْتَغْنَی عَنِ الِاسْتِعَانَةِ باللَّهِ فِی نَیْلِ الْمَحْبُوب وَ دَفْعِ الْمَکْرُوهِ، وَ تَبْتَغِی فِی قَوْلِکَ لِلْعَامِلِ بأَمْرِکَ أَنْ یُولِیَکَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لِأَنَّکَ بزَعْمِکَ أَنْتَ هَدَیْتَهُ إِلَی السَّاعَةِ الَّتِی نَالَ فِیهَا النَّفْعَ وَ أَمِنَ الضُّرَّ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 3، ص: 274-267

و من کلام له علیه السّلام، قاله لبعض أصحابه لمّا عزم علی المسیر الی الخوارج وقد قال له: ان سرت یا امیرالمؤمنین فی هذا الوقت خشیتُ ان لاتظفر بمرادک من طریق علم النّجوم. فقال علیه السلام

: ...

هنگامی که امام علیه السلام آماده حرکت برای نبرد با خوارج بود، یکی از یارانش عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! از آن می ترسم که اگر در این ساعت حرکت کنی، به مراد خویش نرسی. این سخن را که می گویم از طریق علم نجوم است» امام علیه السلام در پاسخ چنین فرمود

:

خطبه در یک نگاه:

مورّخان درباره شأن ورود این سخن، چنین نقل کرده اند

:

هنگامی که امیرمؤمنان علی علیه السلام تصمیم گرفت از کوفه برای خاموش کردن آتش فتنه خوارج، بیرون رود «ستاره شناسی» که در میان یاران او بود، نزد حضرت آمد و عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! در این ساعت حرکت نکن! بلکه هنگامی که سه ساعت از روز گذشته باشد، حرکت کن؛ زیرا اگر الآن حرکت کنی هم به خودت و هم به یارانت ضرر شدیدی خواهد رسید و اگر در آن ساعت که من می گویم حرکت کنی، پیروز خواهی شد و به تمام مقصود خود خواهی رسید

امام علیه السلام فرمود: «آیا می دانی در شکم اسب من چیست؟ آیا نر است یا ماده؟» منجّم گفت: «اگر حساب کنم می دانم» علی علیه السلام فرمود: «کسی که تو را در این ادّعا تصدیق کند، قرآن را تکذیب کرده، خداوند می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ؛ آگاهی از زمانِ قیام قیامت، مخصوص خداست و اوست که باران را نازل می کند و آنچه را در رَحِم هاست می داند

».

سپس فرمود: «محمّد صلی الله علیه و آله چنین علمی را که تو ادّعا می کنی ادّعا نمی کرد». آنگاه فرمود: «آیا تو گمان می کنی، ساعتی را که هر کس در آن ساعت حرکت کند، پیروز می شود، به مردم نشان می دهی و از ساعتی که اگر کسی در آن حرکت کند، گرفتار زیان می شود، بازمی داری؟ کسی که به این سخن تو ایمان داشته باشد، ایمن نیستم از اینکه مانند مشرکان باشد. خداوندا! پیروزی و شکست به دست توست و معبودی جز تو نیست.» سپس فرمود: «ما آنچه را تو گفته ای مخالفت خواهیم کرد (و خواهی دید که سخن تو درست نبوده است

)».

سپس روی سخن را به مردم کرد و مردم را از این گونه افکار بر حذر داشت و به

شخص منجّم فرمود: «اگر به من خبر رسد که بعد از این، تو به این گونه مسایلِ نجومی، عمل می کنی تو را به زندان ابد خواهم فرستاد و مادام که قدرت در دست من است، از بیت المال محرومت می کنم

».

سپس امام علیه السلام در همان ساعتی که منجّم او را نهی کرده بود، حرکت کرد و پیروز شد و به مقصود خود رسید. بعد فرمود: «اگر ما در همان ساعت که منجّم سفارش کرده بود حرکت می کردیم، مردم می گفتند: به خاطر حرکت در آن ساعت که منجّم گفته بود پیروز شد، بدانید محمّد صلی الله علیه و آله منجِّم (و پیشگویی) نداشت و ما هم بعد از آن نداشتیم، با این حال خداوند سرزمین های کسرا و قیصر را برای ما گشوده. ای مردم! توکّل بر خدا کنید و بر او اعتماد نمایید، او شما را از غیر خود بی نیاز می کند

از آنچه در بالا گفته شد روشن می شود که محتوای این خطبه به طور اجمال نفی صحّت پیشگویی های منجّمان است و آن را در تضادّ با توحید پروردگار می شمرد و یا به تعبیر دیگر: ادّعاهایی را که منجّمان در پیشگویی های خود دارند در زمره مسایل خرافی شمرده و آن را در تضادّ با قرآن می داند و مردم را از گرایش به چنین افکاری باز می دارد و اساس پیروزی را توکّل بر خداوند و تکیه بر ذات پاک او ذکر می کند

.

این خطبه در واقع از دو بخش تشکیل شده، که بخش اوّل خطاب به آن منجّم است و بخش دوم خطاب به مردم

.

خطاهای منجّمان:

این سخن در پاسخ مردی آمده است که هنگام عزیمت امام(علیه السلام) برای نبرد با خوارج، امام را از حرکت در آن ساعت معیّن نهی کرد و گفت: من از طریق «نجوم» می دانم که اگر در این ساعت حرکت کنی پیروز نخواهی شد! امام(علیه السلام) بر آشفت و با شدّت سخن او را نفی فرمود و پیامدهای نادرست و خطرناک این تفکّر را -که نجوم و ستارگان می توانند در سرنوشت انسانها مؤثّر باشند- بر شمرد; هم به آن منجّم و هم به مردم در این رابطه هشدار داد.

نخست می فرماید: «آیا گمان می کنی که می توانی به آن ساعتی رهنمون شوی که اگر کسی در آن ساعت حرکت کند، با حادثه بدی روبه رو نخواهد شد؟ و از آن ساعت بر حذر داری که هر کس در آن حرکت کند زیان می بیند؟!» (أَتَزْعَمُ أَنَّکَ تَهْدی إِلَی السَّاعَةِ الَّتِی مَنْ سَارَ فِیهَا صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ؟ وَ تُخَوِّفُ مِنَ السَّاعَةِ الَّتی مَنْ سَارَ فِیهَا حَاقَ(1) بهِ الضُّرُّ؟).

روشن است که این استفهام، استفهام انکاری است! یعنی هرگز از طریق «علم نجوم» چنین آگاهی هایی بدست نمی آید.

سپس امام(علیه السلام) در این بخش از سخنانش به دو قسمت از پیامدهای سوء این اعتقاد اشاره کرده، می فرماید: «کسی که تو را در این گفتار تصدیق کند قرآن را تکذیب کرده و از یاری جُستن از خدا در رسیدن به هدف های مطلوب، و مصون ماندن از حوادث ناخوشایند، خود را بی نیاز می پندارد» (فَمَنْ صَدَّقَکَ بهذَا فَقَدْ کَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَاسْتَغْنَی عَنِ الاِسْتِعَانَةِ باللهِ فِی نَیْلِ الْـمَحْبُوب وَ دَفْعِ الْمَکْرُوهِ).

دیگر اینکه: «تو با این ادّعا می خواهی، کسانی که به دستورت عمل می کنند تو را ستایش کنند، نه پروردگار خود را! زیرا به گمان خود، تو او را به ساعتی که در آن به مقصود می رسد و از زیان بر کنار می ماند، هدایت کرده ای!» (وَ تَبْتَغِی فِی قَوْلِکَ لِلْعَامِلِ بأَمْرِکَ أَنْ یُولِیَکَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لاَِنَّکَ ـ بزَعْمِکَ ـ أَنْتَ هَدَیْتَهُ إِلَی السَّاعَةِ الَّتِی نَالَ فِیهَا النَّفْعَ، وَأَمِنَ الضُّرَّ!).

این دو نتیجه خطرناک و شرک آلود را که امام(علیه السلام) به ادّعای آن منجّم نسبت می دهد به خاطر نکته دقیقی است که در مسأله تفاوت میان حالات نجوم و احکام نجوم -به اعتقاد منجّمان پیشین - نهفته است.

توضیح اینکه: علم نجوم از قدیم ترین ایّام در میان بشر وجود داشته است. شاید کسانی که قبل از تاریخ نیز زندگی می کردند اطّلاعات و آگاهی هایی از نجوم داشتند ولی بعد از تاریخ و ظهور خطّ که علوم «سابقین» از طریق نوشته ها به «لاحقین» رسید و دامنه علم گسترده شد، علم نجوم مانند سایر علوم، به سرعت پیشرفت کرد و نظامات خاصّی که در میان ستارگان آسمان و حرکت سیّاراتِ منظومه شمسی و حرکت گروهی و جمعی ستارگان ثوابت، وجود داشت یکی بعد از دیگری کشف شد و «تقویم» بر اساس حرکت نجوم و ماه و خورشید به وجود آمد.

تقارن پاره ای از حرکات نجومی، با بعضی از حوادثِ زمینی، کم کم سبب شد که گروهی از منجّمان اعتقاد پیدا کنند که حرکات ستارگان در سرنوشت زمینیان مؤثّر است. این پندار به قدری گسترده شد که تدریجاً برای هر انسانی ستاره ای در آسمان قایل شدند و سرنوشت او را به حرکات آن ستاره گره زدند و کم کم علم تازه ای به عنوان علم «احکام نجوم» در کنار علم «احوال نجوم» شکل گرفت.

«احوال نجوم» تنها بر اساس مشاهدات و محاسباتی بود که درباره حرکات ستارگان و طلوع و غروب و اوج و حضیض آنها صورت می گرفت; ولی «احکام نجوم» مجموعه پندارهایی بود که حوادثِ روی زمین و سرنوشتِ ساکنانِ این کره خاکی را، به ستارگان آسمان پیوند می داد.

چیزی نگذشت که بر اساس همین پندارها، گروهی به پرستش ستارگان پرداختند و حلّ مشکلات خود را از آنها می خواستند و برای ستارگان اُلوهیّت قایل شدند; حتّی زمانی که اسلام ظهور کرد و برق توحید درخشید و پرده های ظلمتِ شرک را شکافت، باز بقایای این افکار در میان گروهی از منجّمان وجود داشت و بر اساس حرکات نجوم، پیشگویی هایی از حوادث آینده می کردند که یک نمونه آن، همان چیزی است که در خطبه مورد بحث آمده که منجّمی در محضر امیرمؤمنان علی(علیه السلام) بر اساس مطالعه کواکب آسمان، پیش بینی کرد که اگر آن حضرت در فلان ساعتِ مخصوص، به سوی میدان جنگ «نهروان» حرکت کند شکست خواهد خورد و امام(علیه السلام) ضمن محکوم ساختن این طرز فکر، برای ابطال عملیِ آن، در همان ساعت به سوی میدان جنگ حرکت کرد و پیروزی عظیمی به دست آورد.(2)


پی نوشت:

  1. «حاق» از مادّه «حَیْق» (بر وزن حیف) به معنای فرا گرفتن و برخوردن و نازل شدن و و احاطه پیداکردن است و در مورد نزول عذاب یا تأثیر ضربات شمشیر نیز به کار می رود; چرا که در آن هم، نوعی فراگیری و احاطه وجود دارد. بعضی گفته اند که «حاق» در اصل از مادّه «حقّ» به معنای تحقّق یافتن، گرفته شده است که «قاف» اوّل تبدیل به «واو» و سپس تبدیل به «الف» شده است.

سند خطبه: جمعی از محدّثان و مورّخان که قبل از مرحوم «سیّد رضی» می زیسته اند این خطبه را در کتابهای خود نقل کرده اند. از جمله نویسنده کتاب «صفّین»، «ابراهیم بن الحسن بن دیزیل» و شیخ صدوق در «عیون اخبار الرضا» آن را به سه سند نقل کرده و همچنین در کتاب «امالی» در مجلس «شصت و چهارم» آورده؛ در کتاب« عیون الجواهر» نیز این خطبه ذکر شده است

.

نویسنده کتاب «مصادر نهج البلاغه» بعد از نقل کتاب های فوق می افزاید: «ما نیازی نداریم کسانی را که بعد از «سید رضی رحمه الله» این خطبه را آورده اند نام ببریم چرا که این سخن مشهوری است که راویان شیعه و اهل سنّت به طرق مختلف و اشکال گوناگون که گاه کمی با روایت «سیّد رضی» متفاوت است، آن را نقل کرده اند» (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 82

).