[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) فی الحَثّ علی العمل الصالح:

رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُکْماً فَوَعَی وَ دُعِیَ إِلَی رَشَادٍ فَدَنَا وَ أَخَذَ بحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا؛ رَاقَبَ رَبَّهُ وَ خَافَ ذَنْبَهُ، قَدَّمَ خَالِصاً وَ عَمِلَ صَالِحاً، اکْتَسَبَ مَذْخُوراً وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً، وَ رَمَی غَرَضاً وَ أَحْرَزَ عِوَضاً، کَابَرَ هَوَاهُ وَ کَذَّبَ مُنَاهُ، جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِیَّةَ نَجَاتِهِ وَ التَّقْوَی عُدَّةَ وَفَاتِهِ، رَکِبَ الطَّرِیقَةَ الْغَرَّاءَ وَ لَزمَ الْمَحَجَّةَ الْبَیْضَاءَ، اغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 3، ص: 240-231

و من خطبة له علیه السّلام فی الحَثِّ علی العمل الصالح.

از خطبه های امام علیه السلام است که به عنوان تشویق و تحریک مردم بر عمل صالح ایراد شده است

.

خطبه در یک نگاه:

نویسنده کتاب «کنز الفوائد» (کراجکی) که از معاصرین مرحوم «سیّد رضی» است در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: امیرمؤمنان صلوات الله علیه «بیست و چهار» کلمه گرانبها بیان کرده که ارزش هر یک از آنها به اندازه وزن زمین و آسمان است؛ سپس خطبه بالا را نقل می کند

.

البتّه این خطبه مطابق آنچه در نهج البلاغه آمده، مشتمل بر «بیست» صفت از اوصاف شایسته و برجسته مؤمنانِ مخلص است. چهار جمله ای که در نقل مرحوم کراجکی در لابه لای جملات این خطبه اضافه دارد، عبارت است از: «حَذَرَ أَمَلًا» «وَ رتَّبَ عَمَلًا» «یَظْهَرُ دُونَ مَا یَکْتُمُ» «وَیَکْتَفِی بأَقَلِّ مِمَّا یَعْلَمُ». البته در بقیّه خطبه نیز تفاوت مختصری در تعبیرات دیده می شود

.

به هر حال این خطبه در عین کوتاه بودن، بسیار پرمحتوا و پر معنا است و امام علیه السلام برای شخصی که دارای این صفات «بیست گانه» باشد از خداوند طلب رحمت می کند و به این ترتیب مردم را به داشتن این صفات، ترغیب و تشویق می فرماید و در واقع فضایل مهم اخلاقی و یک دوره کامل سیر و سلوک، در این خطبه خلاصه شده است

.

بیست گفتار گرانبها:

امام(علیه السلام) در آغاز این خطبه می فرماید: «خدا رحمت کند کسی را که چون سخن حکیمانه ای را بشنوند، خوب فرا گیرد و هنگامی که به سوی هدایت ارشاد گردد، پذیرا شود، دست به دامن هادی و رهبری زند و (در پرتو هدایتش) نجات یابد، از مراقبتِ پروردگارش، غفلت نورزد و از گناهان خود بترسد.» (رَحِمَ اللّهُ امْرَأً سَمِعَ حُکْماً(1) فَوَعَی(2)، و دُعِیَ إِلَی رَشَاد فَدَنَا، و أَخَذَ بحُجْزَةِ(3) هَاد فَنَجَا. رَاقَبَ رَبَّهُ، وَ خَافَ ذَنْبَهُ).

امام(علیه السلام) در بیان این پنج وصف، در واقع مقدّمات کار راهیان قرب الی اللّه و سالکان مسیر تقوا و خودسازی را بیان فرمود; چه اینکه در آغاز راه، نخست گوش شنوا لازم است که حقایق را بشنود و در خود جای دهد و سپس گام برداشتن به سوی دعوت کننده الهی برای فهم بیشتر، و به دنبال آن، دست زدن به دامن یک هدایتگر و انتخاب رهبر و راهنما و در پی آن، خدا را در همه جا حاضر و ناظر خویش دانستن و از گناه و خطا ترسیدن است. کسی که این پنج فضیلت را به دست آورد مقدّمات سفر را کامل کرده و آماده حرکت است.

درست است که خداوند انسان را با فطرت الهی آفریده و چراغ روشنی به نام «عقل» در اختیار او گذارده، ولی بدون شک پیمودن این راه، تنها به کمک عقل و فطرت امکان پذیر نیست، هم دعوت کننده الهی لازم است و هم داشتن دلیل و راهنما و استاد و مربّی.

ناگفته پیداست که منظور از راهنما و منجی، که در این جمله ها به آن اشاره شده، «پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام)» است و کسانی که از آنها سخن می گویند و بسوی آنها دعوت می کنند; نه افراد بدعت گذاری که خود را به عنوان «شیوخ تصوّف» نام نهاده اند که آنها خودشان در تاریکی و ظلمات گام بر می دارند; چه جای اینکه بخواهند «خضر طریقت و راهنمای حقیقت» شوند.

تأثیر احساس مراقبت الهی و ترس از گناه، در ضبط نفس و مبارزه با هوا و هوس و مقاومت در مقابل شهوات، بر کسی پوشیده نیست.

سپس هنگامی که مقدّمات حرکت آماده شد و بار سفر را بست، برنامه های عملی شروع می شود; امام(علیه السلام) در این قسمت اضافه می فرماید: «آن کس که اعمال خالصی از پیش فرستد و کارهای نیک بجا آورد; ذخیره ای برای آخرت فراهم سازد و از گناهان بپرهیزد، هدف را درست نشانه گیری کند و (در نتیجه) کالایِ گرانبهای آخرت را به دست آورد; با خواسته های دل بجنگد و آرزوهای نابجا را رها سازد.» (قَدَّمَ خَالِصاً، وَ عَمِلَ صَالِحاً، اکْتَسَبَ مَذْخُوراً، وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً، وَ رَمَی غَرَضاً(4)، وَ أَحْرَزَ عِوَضاً. کَابَرَ(5) هَوَاهُ، وَ کذَّبَ مُنَاهُ).

امام(علیه السلام) در این بخش، از صفاتِ مؤمنانِ سعادتمند، نخست روی عمل خالص و صالح تکیه فرموده است. همان گونه که امام صادق(علیه السلام) در تعریف آن می فرماید: «همان عملی است که انسان نمی خواهد احدی او را بر آن مدح کند جز خدا و معنای اخلاص در آیه شریفه: «وَ مَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»(6) نیز همین است» (الْعَمَلُ الْخَالِصُ الّذی لاَتُرِیدُ أَنْ یَمْدَحَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلاَّ اللّهُ)(7).

تفسیرهای دیگری برای اخلاص شده است که لازم و ملزوم یکدیگر به نظر می رسد. گاه گفته اند: «اخلاص» به معنای پوشیده داشتن عمل از خلایق و پاک نمودن آن است از علایق.

و گاه گفته اند: «اخلاص»، خارج کردن خلق است از معامله با خالق.

و گاه گفته اند: حقیقت «اخلاص» آن است که انسان در برابر عملِ خود، پاداشی نخواهد، نه در دنیا نه در آخرت; تنها به خاطر عشق به پروردگار اعمال خود را انجام دهد. البته این بالاترین درجه اخلاص است که امیرمؤمنان(علیه السلام) در حدیث معروف به آن اشاره کرده، می فرماید: «إِلهِی مَا عَبَدْتُکَ طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ وَ لاَخَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَلکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُکَ; خداوندا! تو را به خاطر چشم داشت بهشتت عبادت نکردم و نه به خاطر ترس از آتشت; بلکه تو را شایسته عبادت دیدم و پرستیدم!»(8)

به دنبال اخلاص و عمل صالح، سخن از ذخیره کردن و اندوختن برای «یوم القیامة» است و در واقع بالاترین و بهترین ذخیره، همان اعمال خالص و صالح است.

از آنجا که گاه اعمال خالص و صالحی از انسان سر می زند، ولی گناهان بعدی سبب حبط و نابودی آنها می شود، دستور به اجتناب محذور و پرهیز از گناه می دهد تا ذخایر اعمال صالح در جای خود محفوظ بماند.

و نیز از آنجا که اِقبال به دنیا، انسان را از ذخیره اعمال صالح باز می دارد و پیروی از هوای نفس، از موانع مهم راه است و آرزوهای دور و دراز سدّ این راه است، در دنباله این سخنان به رها کردن زرق و برق دنیا و مبارزه با هوای نفس و تکذیب و پرهیز از آرزوهای دراز، دعوت می فرماید.

به این ترتیب در این «هشت صفت» که به دنبال صفات پنج گانه بخش اوّل آمده، سخن از اعمال خالص و صالحی است که بتوان آنها را از آفات گوناگون حفظ کرد و برای روز رستاخیز ذخیره نمود.

این سخن را با حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) تکمیل می کنیم، آنجا که فرمود: «یَقُولُ اللّهُ تَعَالَی: وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی... لاَیُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَی هَوَایَ إِلاَّ شَتَّتُّ عَلَیْهِ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَیْهِ دُنْیَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بهَا وَ لَمْ أُعْطِهِ مِنْهَا إِلاَّ مَا قَدَّرْتُ لَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی... لاَیُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَایَ عَلَی هَوَاهُ إِلاَّ اسْتَحْفَظْتُهُ مَلاَئِکَتِی وَ کَفَّلْتُ السَّموَاتِ وَ الاَْرَضِینَ رِزْقَهُ; خداوند متعال می فرماید: سوگند به عزّت و جلالم!... که هیچ بنده ای خواست و هوای خویش را برخواست و هوای من مقدّم نمی دارد، مگر این که کار او را پراکنده می سازم و دنیایش را بر او مشتبه می کنم و قلبش را به آن مشغول می سازم و جز آنچه مقدّر کرده ام، به او نخواهم داد و سوگند به عزّت و جلالم!... هیچ بنده ای خواست مرا بر خواست خودش مقدّم نمی شمرد، مگر این که فرشتگانم را به حفظ او دستور می دهم و آسمانها و زمین ها را کفیل روزی او می سازم.»(9)

و سرانجام در آخرین بخش از سخنان امام(علیه السلام) در این خطبه، که به هفت وصفِ دیگر، از صفات مؤمنان صالح و سعادتمند اشاره کرده، چنین می فرماید: «کسی که صبر و استقامت را مرکب راهوار نجات خویش قرار دهد و تقوا را وسیله (آرامش به هنگام) وفاتش بشمرد، در راه روشن گام نهد، و جادّه آشکار حق را ادامه دهد، این چند روز زندگی را غنیمت شمرد و پیش از آنکه اجلش فرا رسد خویش را آماده کند، و از اعمال نیک توشه برگیرد.» (جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِیَّةَ(10) نَجَاتِهِ، وَ التَّقْوَی عُدَّةَ وَفَاتِهِ. رَکِبَ الطَّرِیقَةَ الْغَرَّاءَ،(11) وَ لَزمَ الْمَحَجَّةَ(12) الْبَیْضَاءَ. اغْتَنَمَ الْمَهَلَ(13)، وَ بَادَرَ الاَْجَلَ، وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ).

در واقع امام(علیه السلام) در بیان این هفت صفت -که از چهاردهمین وصف شروع و به بیستمین آن خاتمه می یابد- نظری به سالکان سیر الی الله و راهیان راه قرب پروردگار افکنده، شرایط و وسایل مختلف آنها را بیان می فرماید.

این راهیان، قبل از هر چیز نیاز به مرکب راهوارِ نجات بخشی دارند که توان پیمودن فراز و نشیب های این جاده پر پیچ و خم را داشته باشد. چه مرکبی بهتر از صبر و شکیبایی و استقامت که همیشه و در همه جا سبب نجات و رهایی است.

از سوی دیگر، هر مسافری وسایل و ابزاری باید با خود بردارد که نیازهای او را در تمام مسیر راه برطرف سازد، امام(علیه السلام) تقوا را به عنوان وسیله راه برای وفات ذکر کرده است.

در مرحله بعد، شناخت جاده وسیع و روشن و سپس ادامه حرکت ازآن جاده لازم است که با جمله های «رَکِبَ الطَّرِیقَةَ الْغَرَّاءَ وَ لَزمَ الْمَحَجَّةَ الْبَیْضَاءَ» به آن اشاره فرموده است. در واقع جمله اوّل اشاره به انتخاب راه است و جمله دوم اشاره به ادامه راه و عدم انحراف از آن در تمام طول مسیر است; آن هم جاده ای که در واقع شاهراه باشد.

از سوی دیگر، این راهیان در آغاز سفر و در منزلگاههایی که در وسط راه دارند فرصت زیادی برای آماده کردن مرکب و وسیله و مانند آن ندارند، به همین دلیل امام(علیه السلام) با جمله های «اِغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الاَْجَلَ» به آنها هشدار می دهد که فرصت را غنیمت شمرند و لحظه لحظه ها را ارج نهند و قبل از آنکه اجل گریبان آنها را بگیرد، بر آن پیشی گیرند.

سرانجام به مسأله زاد و توشه این راه اشاره می فرماید که همان اعمال صالح است. باید در چند روزه عمر که فرصتی در دست است، آن را فراهم سازند.


نکته:

صبر و اغتنام فرصت:

«صبر» یک حالت نفسانی است که انسان با کمک آن می تواند در مقابل انواع مشکلات بایستد; ایستادگی در برابر مشکلاتی که در راه اطاعت پروردگار است، که در این صورت آن را «صبر بر اطاعت» می گویند و مقاومت در برابر مشکلاتی که هوا و هوسهای سرکش نفس و شهوات بر می انگیزد، که در این صورت آن را «صبر بر معصیت» می گویند و مقاومت در برابر مشکلاتی که از سوی مصایب و بیماریها و تنگناهای زندگی رخ می دهد، که در این صورت آن را «صبر بر مصیبت» می نامند. در واقع این صفت است که انسان را در طریق تقوا پیش می برد و به تعبیر دیگری از امیرمؤمنان(علیه السلام): «صبر در برابر ایمان، همچون سر است در برابر تن(14)»

در حدیث عبرت انگیزی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «سَیَأْتِی عَلَی النَّاس زَمَانٌ لاَیُنَالُ الْمُلْکُ فِیهِ إِلاَّ بالْقَتْلِ وَ التَجَبُّرِ وَ لاَ الْغِنَی إِلاَّ بالْغَصْب وَ الْبُخْلِ، وَ لاَ الْمَحَبَّةُ إِلاَّ باسْتِخْرَاجِ الدِّینِ وَ اتِّبَاعِ الْهَوَی; فَمَنْ أَدْرَکَ ذلِکَ الزَّمَانَ وَ صَبَرَ عَلَی الْفَقْرِ وَ هُوَ یَقْدرُ عَلَی الْغِنَی، وَ صَبَرَ عَلَی الْبغْضَةِ وَ هُوَ یَقْدرُ عَلَی الْمَحَبَّةِ، وَ صَبَرَ عَلَی الذُّلِّ وَ هُوَ یَقْدرُ عَلَی الْعِزِّ، آتَاهُ اللّهُ ثَوَابَ خَمْسینَ صِدِّیقاً مِمَّنْ صَدَّقَ بی; زمانی فرا می رسد! که حکومت جز با ریختن خون بی گناهان و ظلم و ستم، میسّر نخواهد شد و غنا جز به غصب و بخل حاصل نشود و جلب محبّت مردم جز به خارج شدن از موازین دین و پیروی از هوای نفس فراهم نمی گردد; کسی که آن زمان را درک کند و بر فقر صبر نماید در حالیکه توانایی بر غنا (از طریق ظلم و گناه) دارد و همچنین بر بغض و کینه مردم صبر کند در حالی که قادر بر جلب محبّت (از طریق پیروی از هوای نفس) می باشد و نیز خواری را تحمّل نماید، در حالی که توانایی بر عزّت و قدرت (از طریق حرام) را دارد، خداوند پاداش پنجاه صدّیق از کسانی که مرا تصدیق کردند، به او می دهد.(15)»

در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) مخصوصاً تأکید بر غنیمت شمردن فرصت و پیشی گرفتن بر اجل نموده است; چرا که فرصتها همچون ابرها به سرعت در گذرند و انجام کارهای مثبت همیشه در معرض موانع گوناگون قرار دارند; در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم: «إِذَا هَمَمْتَ بخَیْر فَبَادرْ فَإِنَّهُ مَا تَدْرِی مَا یَحْدُثُ; هنگامی که تصمیم بر کار خیری گرفتی شتاب کن! چرا که نمی دانی چه پیش می آید.(16)»

و در حدیث دیگری از همان بزرگوار می خوانیم که فرمود: «إذَا هَمَّ أَحَدُکُمُ بخَیْر أَوْ صِلَة فَإِنَّ عَنْ یَمِینِهِ وَ شمَالِهِ شَیْطَانَیْنِ فَلْیُبَادرْ لاَیَکُفَّاهُ عَنْ ذلِکَ; هنگامی که کسی از شما تصمیم بر کار خیر و یا عطا و بخشش بگیرد، مراقب باشد که در طرف راست و چپ او دو شیطان است. در انجام آن شتاب کند، مبادا او را از آن کار باز دارد(17).» (18)


پی نوشت:

  1. «حُکْم» دراینجا به معنای سخن حکمت آمیز است.

  2. «وَعی» از مادّه «وَعْی» (بر وزن سعی) به معنای حفظ کردن چیزی است و «اُذُنٌ واعیة» کنایه از آن است که انسان مطالبی را که می شنود، به خوبی پذیرا شود.

  3. «حُجزه» از مادّه «حَجْز» (بر وزن عجز) به معنای نگهداری و مانع شدن است و از آنجا که شال و کمربند، لباس را محکم نگه می دارد «حُجزه» بر آن اطلاق می شود. 

  4. «غَرَضَ» (بر وزن مرض) به معنای هدفی است که به هنگام تیراندازی آن را نشانه گیری می کنند و به معنای مقصود و حاجت نیز می آید; ولی در روایتی «عَرَض» (با عین بدون نقطه) آمده است که به معنای متاع زودگذر دنیاست.

  5. «کابر» از مادّه «مُکابره» به معنای منازعه و مبارزه می باشد و گاه به منازعات علمی که هدف از آن غلبه بر طرف مقابل است، نه تحقیقِ حقّ، نیز گفته می شود و در اینجا منظور همان معنای اوّل است.

  6. سوره بیّنه، آیه 5. 

  7. کافی، جلد 2، صفحه 16.

  8. بحارالانوار، جلد 69، صفحه 278. 

  9. کافی، جلد 2، صفحه 335. 

  10. «مَطیّه» به معنای مرکب راهوار و سریع السیری است که سرکشی نمی کند، و انسان را به بیراهه نمی کشاند. 

  11. «غَرّاء» صیغه مؤنّث «اغرّ» به معنای هر چیز سفید است، سپس به هر چیزی که درخشندگی ظاهری یا معنوی داشته باشد، اطلاق شده است و منظور از «طریقه غرّاء» جاده های روشن و خالی از انحراف است.

  12. «مَحَجّه» از مادّه «حجّ» در اصل به معنای قصد کردن است و از آنجا که راه مستقیم و آشکار انسان را به مقصود می رساند، واژه «محجّه» به چنین راههایی اطلاق شده است.

13.«مَهَل» معنای اسم مصدری دارد و به معنای رفق و مدارا آمده است. و از آنجا که فرصت ها زمینه های رفق و مدارا است، این واژه به معنای فرصت به کار می رود; در خطبه بالا اشاره به فرصت هایی است که خداوند به بندگانش، برای اصلاح عمل خویش و عمل صالح داده است که انسان ها باید آن را غنیمت بشمرند. 

  1. کلمات قصار، کلمه 82. 

  2. اصول کافی، جلد 2، صفحه 91.

  3. اصول کافی، جلد 2، صفحه 142.

  4. همان مدرک، صفحه 143.

سند خطبه: این خطبه در کتابهای متعدّدی نقل شده است که نویسندگان آنها بعضی معاصر «سیّد رضی» بودند مانند «ابن شعبه حرّانی» در «تحف العقول» و «کراجکی» در «کنز الفوائد» که این خطبه را با تفاوت هایی نقل کرده است و این تفاوتها نشان می دهد که آن را از منبع دیگری غیر از «نهج البلاغه» بدست آورده و گروه دیگری، بعد از  سیّد رضی» می زیسته اند؛ مانند: «زمخشری» در «ربیع الابرار» و «سبط بن جوزی» در «تذکرة الخواصّ» و «محمّد بن طلحه شافعی» در «مطالب السؤول»(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 77

).