[hadith]فَاتَّقَی عَبْدٌ رَبَّهُ، نَصَحَ نَفْسَهُ وَ قَدَّمَ تَوْبَتَهُ وَ غَلَبَ شَهْوَتَهُ، فَإِنَّ أَجَلَهُ مَسْتُورٌ عَنْهُ وَ أَمَلَهُ خَادعٌ لَهُ وَ الشَّیْطَانُ مُوَکَّلٌ بهِ یُزَیِّنُ لَهُ الْمَعْصِیَةَ لِیَرْکَبَهَا وَ یُمَنِّیهِ التَّوْبَةَ لِیُسَوِّفَهَا إِذَا هَجَمَتْ مَنِیَّتُهُ عَلَیْهِ أَغْفَلَ مَا یَکُونُ عَنْهَا، فَیَا لَهَا حَسْرَةً عَلَی کُلِّ ذی غَفْلَةٍ أَنْ یَکُونَ عُمُرُهُ عَلَیْهِ حُجَّةً وَ أَنْ تُؤَدِّیَهُ أَیَّامُهُ إِلَی الشِّقْوَةِ؛ نَسْأَلُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَنْ یَجْعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِمَّنْ لَا تُبْطِرُهُ نِعْمَةٌ وَ لَا تُقَصِّرُ بهِ عَنْ طَاعَةِ رَبِّهِ غَایَةٌ وَ لَا تَحُلُّ بهِ بَعْدَ الْمَوْتِ نَدَامَةٌ وَ لَا کَآبَة.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 356

قوله علیه السلام: «فاتّقی عبد ربّه... شهوته»: 

در محتوا دستور العمل و اوامری الزامی است، هر چند این عبارت امام (ع) به صورت فعل ماضی و بدون حرف عطف آمده است ولی افعال ماضی به کار رفته در آن به معنای اوامری الزامی هستند، و سخنوران معتقدند که سخن را بدین سان بیان کردن، توضیح معنی، در بهترین صورت کلام است. 

بنا بر این، امر به تقوی تفسیری برای امر به زاد و توشه برگرفتن است، چنان که خداوند متعال می فرماید: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ...». 

همچنین فرمان دادن به نصیحت نفس در معنای امر، بدقت و تفکّر در مصالح نفس و توجّه به این است که چه کارهایی برای اصلاح نفس مفید می باشد. 

کارهایی که برای وارستگی نفس دارای فائده اند عبارتند از:

1-  رعایت کردن حدود الهی. 2-  به هنگام برخورد با محرمات، توقف کردن و مرتکب حرام نشدن. 3-  بدیها را رها کردن و بدنبال زشتیها نرفتن، بدین شرح که باید واجبات را بجای آورد، و محرّمات را ترک کرد و خود را از بدیهای اخلاقی وارسته ساخت. اینها چیزهایی هستند که در اصلاح و منزّه ساختن نفس تأثیر بسزایی دارند. 

امام (ع) امر به انجام توبه، و مغلوب ساختن شهوات داده اند. امر به توبه و بازگشت به سوی خدا و مبارزه با شهوات به منزله تفسیر اصلاح نفس بشمار می آید و از لوازم پرهیزگاری است، که در بیان حضرت به دنبال امر به تقوی آمده است. امر به توبه قبل از فرا رسیدن مرگ و با هر لحظه ای که بر انجام آن توفیق حاصل شود لازم است. 

سپس می فرماید: «فأنّ اجله... شقوة»:

«فرا رسیدن مرگ بر انسان پوشیده است». 

این عبارات امام (ع) تهییج بر انجام اوامر گذشته، و تأکیدی بر انجام دادن توبه و... است. انسانها را برحذر می دارد که مورد هجوم آرزوهای دور و درازشان قرار نگیرند که موجب غفلت می شود. غفلت و بی خبری سبب اندوه فراوان شده، پشیمانی زیادی را به دلیل غفلتی که داشته اند به دنبال دارد. 

توضیح بیشتر این موضوع آن است که پوشیده بودن مرگ از انسان، موجب بی خبری از آن می شود و هرگاه بر این غفلت و بی توجّهی، فریب آرزوهای طولانی، که از وسوسه های شیطانی است اضافه شود بی خبری محض تحقّق می یابد. و شیطان گناه را در نظر انسان، زیبا جلوه می دهد، و انجام توبه را به تأخیر می اندازد. ابلیس مدام مواظب و موکّل بر انسان و همراه اوست. چنان که سیّد انبیاء پیامبر مصطفی (ص) فرموده اند: «هیچ مولودی بدنیا نمی آید، جز این که شیطانی با او تولّد می یابد و همراه اوست.»

امام (ع) فریب دادن را به آرزو نسبت داده است، بدین معنا که آرزوها انسان را فریب می دهند، برای روشن ساختن سخن حضرت «أمل» را تعریف می کنیم. 

أمل یا آرزو عبارت است از: اراده نفس بر انجام کارهای دنیوی و بهره بردن از خوشیهای زندگی در آینده حیات، به خیال طولانی بودن عمر، و فرصت داشتن، برای انجام گناه، و در پایان توبه کردن و بازگشتن به سوی خداوند، در صورتی که این اراده نفسانی بر معاصی و سپس توبه، از دستاویزهای فریب شیطانی و گول زدن اوست. 

از توضیح فوق روشن شد که نسبت دادن فریب به آرزو نسبتی مجازی است. امام (ع) نتیجه چنین فریب خوردگی را، هجوم ناگهانی مرگ بر شخص فریب خورده. در حالی که وی در نهایت بی خبری و سرگرم آرزوهای دور و دراز است، دانسته اند. آری بدین دلیل است که بی خبری موجب بزرگترین اندوه و بیشترین پشیمانی است، زیرا خود عمر، به زبان حال گواه و دلیل است. و در انجام گناه بر علیه انسان شهادت می دهد. با وجودی که عمر می توانست وسیله ای برای نیک بختی او باشد، حال سببی برای شقاوت و بدبختی و تیره روزی او شده است. 

(شارح «ابن میثم» در باره اعراب کلمات عبارت حضرت چنین توضیح می دهند) کلمه «اغفل» به عنوان حال منصوب است و «حسرة» به عنوان تمیز، چنان که می دانیم تمیز برای ابهام از جمله است. ابهام معنای جمله بدین سان که شخص دعوت شده برای درک این حقیقت، شگفت زده شود، و نداند که از چه نظر مرگ برای شخص غافل ناراحت کننده است برای رفع ابهام می گوییم. از جهت اندوه و حسرتی که دارد مرگ برایش ناگوار است. 

در باره حرف لام در «لها» چند قول است:

1-  لام به معنای استغاثه باشد، در این صورت معنی سخن چنین است: وای بر اندوه فراوان بی خبران. 

2-  لام، حرف جر باشد و چون بر ضمیر داخل شده است به فتح خوانده می شود، و منادای از کلام افتاده است. تقدیر کلام از نظر معنا چنین خواهد بود: ای مردم شما را فرا می خوانم که اندوه و حسرت بی خبران را ببینید. با در نظر گرفتن معنای دوّم، جمله «ان یکون» به دلیل حذف حرف جر، در محلّ نصب است. گویا چنین گفته شده است. چرا بی خبران در اندوه قرار می گیرند پاسخ شان این است، که چون عمرشان، دلیلی بر علیه آنها در روز قیامت خواهد بود. 

کلام امام (ع): «نسئل اللّه تعالی... کأبة»:

پایان خطبه است و در این فراز از گفتار، از خداوند استدعا می کنند که از سه چیز آن حضرت را خلاصی بخشد. 

1-  شادی فراوان به نعمتهای دنیا و توسعه بیش از حد آن، زیرا داشتن مال دنیا و شاد بودن از آن، موجب دوست داشتن است و لازمه آن هلاکت همیشگی است. 

2-  خداوند، اجازه ندهد که به یک فایده از فواید طاعت و بندگی بسنده کنم. فعل «لا یقصر» به معنای کوتاه آمدن و بسنده کردن، به کار رفته است، به مثل گفته می شود «قصرت هذه الغایة بفلان» این نتیجه در فلان شخص محدود شد، وقتی که آن شخص به مقصود دست نیابد. 

3-  پس از مرگ پشیمانی و اندوهی بر من نباشد. این تقاضا به منظور از بین رفتن اسباب پشیمانی و ندامت است، پیروی هوای نفس و عدول از فرمانبرداری خداوند، در قیامت وسیله پشیمانی و اندوه می شود حفظ و حراست فقط از جانب خداوند ممکن است.