[hadith]و قال (علیه السلام):

لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدی، فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَکَهُ.

[قال الشریف: یعنی معاویة و أصحابه].[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحة 334

«لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدی-  فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَکَهُ، یعنی معاویة و أصحابه».

شرح:

آن حضرت پس از خود، کشتن خوارج را نهی فرموده است و دلیل جواز قتل را باطل خواهی اشخاص دانسته و با توضیحی که داده، باطل خواهی را در اندیشه خوارج نفی کرده است. 

روشن است وقتی که خواست باطل در فکر خوارج، منتفی باشد، جواز قتل آنها نیز منتفی است. عبارت امام (ع) به این حقیقت اشاره دارد، که خوارج باطل را با علم به این که باطل است خواهان نبودند. آنها در حقیقت حق خواه بودند ولی ندانسته در باطل افتادند. آن که هدفش جز حقیقت نباشد، کشتنش روا نیست. 

زیبایی سخن حضرت در ضمن یک برهان شرطیّه متّصله آشکار می شود. و به طریق ذیل:

الف: اگر آنان سزاوار قتل می بودند لزوما باید از جهت باطل خواهی آنها می بود و با علم به این که آنچه می طلبند باطل است. 

ب: ولی آنها از این لحاظ سزاوار کیفر قتل نبودند، زیرا، باطل را بدان سبب که باطل است نمی خواستند. 

ج. در نتیجه خوارج سزاوار مجازات قتل نبودند. 

با روشن شدن کلام حضرت، فرق است میان حق خواهی، که ندانسته در باطل قرار می گیرد، و باطل خواهی که در پوشش حق خواهی آن را مطرح می کند، و در نهایت به باطلی که می خواهد رسد. سزاوار مجازات قتل، باطل خواه است و نه حق طلب. منظور حضرت از باطل خواهی که بدان دست یابد معاویه است. 

کلام امام (ع) بخوبی صراحت دارد بر این که خوارج حق خواه بودند، و به روشنی بیان می دارد، که رؤساء و بزرگان آنها، در نهایت مواظبت و مراقبت عبادات خود بودند، چنان که حضرت رسول (ص) به هنگام توصیف خوارج فرمودند: نماز شما در برابر نماز آنها بسیار حقیر و ناچیز است. 

خوارج به نیکوکاری و مواظبت بر حفظ قرآن و درس آن شهرت داشتند، اشکالی که بر خوارج وارد بود، این بود، که در پرده دری و بی باکی افراط می کردند. حق را بدان شدّت طلب و پی گیری می کردند که از تعادل فضیلت خارج شدند، به پستی و رذیلت افراط افتادند، گرفتار فسق گردیدند و دین خود را از دست دادند.

اگر سؤال شود که چرا امام (ع) از کشتن خوارج نهی فرمود با این که خود تعدادی از آنها را کشت به دو طریق پاسخ گفته اند:

1-  حضرت از کشتن خوارج پس از خود بدین سبب نهی فرموده، که آنها به کار خود بپردازند و سرگرم خودسازی شوند و در زمین فساد و تباهی راه بیندازند، امام (ع) هنگامی دست به کشتار آنها زد که فساد بر پا کردند و گروهی از شایستگان اصحاب آن بزرگوار را و از جمله عبد اللّه خبّاب را کشتند و شکم همسر عبد اللّه را با وجودی که حامله بود پاره کردند و مردم را به کارهای بدعت آمیز فرا خواندند. با این حال امام وقتی که برای تنبیه آنها حرکت کرد به اصحابش دستور داد، «تا آنها جنگ را آغاز نکنند شما شروع کننده جنگ نباشید». امام (ع) دست به کشتار آنها نزد، مگر هنگامی که آنها جماعتی از یاران حضرت را کشتند. 

2-  احتمال دیگر در پاسخ اشکال این است. از دیدگاه او که امامی عادل بود، حق را در مجازات آنها دانسته و آنها را به اعمال بدشان کیفر داد. و نهی از کشتن آنها را بعد از خود به این سبب صادر کرد که می دانست حکومت به دست کسانی خواهد افتاد که مطابق موازین شرعی افراد را مجازات نمی کنند. آنها حق را نمی شناسند تا بدان عمل کنند. پس یقینا رعایت حدود الهی نمی شود.