[hadith]و من کلام له (علیه السلام) لما أشیر علیه بألّا یتبع طلحة و الزبیر و لا یرصد لهما القتال و فیه یبین عن صفته بأنه (علیه السلام) لا یُخدَع:
وَ اللَّهِ لَا أَکُونُ کَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَی طُولِ اللَّدْمِ حَتَّی یَصِلَ إِلَیْهَا طَالِبُهَا وَ یَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا، وَ لَکِنِّی أَضْرِبُ بالْمُقْبلِ إِلَی الْحَقِّ الْمُدْبرَ عَنْهُ وَ بالسَّامِعِ الْمُطِیعِ الْعَاصِیَ الْمُرِیبَ أَبَداً حَتَّی یَأْتِیَ عَلَیَّ یَوْمِی. فَوَاللَّهِ مَا زلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی مُسْتَأْثَراً عَلَیَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبیَّهُ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ) حَتَّی یَوْمِ النَّاس هَذَا.[/hadith]
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 1، صفحه 558-557
ابو عبد اللّه روایت کرده است که علی (ع) برای طواف خانه خدا حرکت کرد و تصمیم گرفت که طلحه و زبیر را تعقیب کند و با آنها بجنگد. فرزندش حسن (ع) پیشنهاد کرد آنها را تعقیب نکند و به فکر جنگ با آنها نباشد، امام (ع) در جواب پیشنهاد فرزندش این کلام را ایراد فرمود.
در باره علّت نقض بیعت طلحه و زبیر چنین روایت کرده اند که پس از مدتی که از بیعت آنها با امام (ع) گذشت نزد آن حضرت رفتند و گفتند تو می دانی که عثمان بر ما ستم روا داشت و در تمام مدت خلافتش به بنی امیّه متمایل بود و از آن حضرت خواستند که استانداری دو شهر کوفه و بصره را به آنها واگذار کند، امام (ع) فرمود باشد تا فکر کنم. بعد با عبد اللّه بن عبّاس در این مورد مشورت کرد، امّا او مصلحت ندید وقتی که طلحه و زبیر مجدداً به نزد حضرت آمدند امام (ع) خواسته آنها را ردّ کرد و آنها از این امر به خشم آمدند و کردند آنچه کردند.
اصمعی در مورد لغت «لدم» گفته است: انداختن سنگ ریزه یا مثل آن بر زمین است. این گفته و معنی قوی و استوار نیست.
و نیز گفته اند که «کفتار» به نوعی سرگرم شده و در لانه خود باقی می ماند تا صید نشود، همچنین در نحوه صید کفتار نقل کرده اند که صیّادان در جلو لانه او سنگ می گذارند و با دستشان به در لانه می زنند و کفتار سنگ را صید می پندارد و برای شکار آن از لانه خارج می شود ولی خودش صید می شود.
گفته اند کفتار از نادانترین حیوانات است و از حماقت آن چنین گفته اند که صیّادان وارد لانه آن شده و می گویند این کفتار نیست و یا می گویند این کفتار مست است، کفتار بی حرکت می ماند تا پایش را با ریسمانی که تهیه کرده اند می بندند.
در این کلام، امام (ع) پیشنهاد به تأخیر انداختن جنگ با طلحه و زبیر را با یک مفهوم تشبیهی رد می کند، با این توضیح که اگر جنگ را به تأخیر اندازد موجب آمادگی بیشتر دشمن می شود و در این صورت مانند کفتاری خواهد بود که مدت حیله صیاد همچنان آرام بماند و بخوابد. سپس امام (ع) سوگند یاد می کند که چنین نخواهد بود. یعنی بر فراوانی ستم و سرکشی آرام نخواهد گرفت و در طول زندگیش همواره از حق دفاع خواهد کرد و سپس آنچه را صحیح می داند یعنی مقاومت و قتال با کسانی که با وی سرکشی می کنند به وسیله کسانی که از او اطاعت می کنند، اضافه کرده و می فرماید: من به وسیله طرفداران حق، پشت کنندگان به حق و به وسیله حرف شنوان مطیع، سرکشان شکّاک را تنبیه خواهم کرد.
در این عبارت، امام (ع) [از نظر ادبی] رعایت مقابله را فرموده و عاصی را در مقابل مطیع و شکّاک را در مقابل پذیرنده آورده است، زیرا آن که در حق شک می کند در معنی ضدّ کسی است که حق را پذیر است. مراد امام (ع) از «ابدا» طول حیات و زندگیش می باشد، زیرا ابد ممکن برای آن حضرت تا پایان عمر است.
معنای کلام امام (ع) که فرمود: یأتی علیّ یومی، کنایه از وقت ضروری مرگ است. در پایان این کلام، دادخواهی و شکایت از ظلم را در دفاع از حقّش و این که تنها مانده و چاره ای جز شکایت و مقاومت ندارد اضافه فرموده و به آغاز و انجام این دفاع (از زمان رحلت پیامبر تاکنون) اشاره می فرماید و با سوگند جلاله محرومیّت خود را از خلافت تأکید می کند و این شکایت تأکید بر شکایتهای سابق است.