[hadith]من کلام له (علیه السلام) عند عزمه علی المسیر إلی الشام و هو دُعاء دَعا به ربَّه عند وضع رجله فی الرکاب: 

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ وَ کَآبَةِ الْمُنْقَلَب وَ سُوءِ الْمَنْظَرِ فِی الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَد؛ اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ وَ أَنْتَ الْخَلِیفَةُ فِی الْأَهْلِ، وَ لَا یَجْمَعُهُمَا غَیْرُکَ، لِأَنَّ الْمُسْتَخْلَفَ لَا یَکُونُ مُسْتَصْحَباً وَ الْمُسْتَصْحَبُ لَا یَکُونُ مُسْتَخْلَفاً.

[قال السید الشریف رضی الله عنه و ابتداء هذا الکلام مروی عن رسول الله (صلی الله علیه وآله) و قد قفاه أمیرالمؤمنین (علیه السلام) بأبلغ کلام و تمّمه بأحسن تمام من قوله «و لا یجمعهما غیرک» إلی آخر الفصل].[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحة 263-260

  • از سخنان آن حضرت (ع) است که هنگام حرکت به سوی شام ایراد فرموده است: روایت شده است هنگامی که امیر المؤمنین (ع) برای جنگ با معاویه پا در رکاب می نهاد این دعا را خواند. 

این دعا مشتمل بر دو امر به شرح زیر است:

1-  پناه بردن به خدا برای نجات یافتن از مشکلاتی که در رفتن و بازگشتن از سفر متوجّه انسان می شود. 

2-  پناه بردن به خدا از خطراتی که متوجّه احوال مهم نفسانی شده، سرگرمی و پرداختن به امور جسمانی و بازماندن از عبادت خداوند را به دنبال دارد. همواره چنین است که در آغاز خطر بزرگ متوجّه حالات نفسانی می شود، سپس به خانواده، مال و فرزندان سرایت می کند. 

امام (ع) پس از التجا به درگاه حق، اقرار می کنند که عنایت خداوند همگان را فرا گرفته و توجّه و همراهی لطف او از کسی دریغ نشده است. آیه کریمه قرآن گویای این حقیقت است: «هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» «هر کجا باشید خدا با شماست» خداوند همراه ماست مصاحب و رفیق است. رفاقت توجّه دقیق به امور دوست را می طلبد. خداوند در خانواده جانشین انسان است، جانشینی کسی بودن طلب می کند که از خانه و اموال شخص غایب در برابر چیزهایی که موجب ضرر و زیان آنها باشد محافظت شود. 

در سفر همراه مسافر بودن، و در حضر جانشینی او، ایجاب می کرده است که حضرت جمع میان این دو حکم کند: «جانشینی و همراهی» بدین سبب فرموده اند: خداوندا غیر از تو نمی تواند بین این دو امر را جمع کند بدین دلیل که ذات مقدس حق از جهت داشتن و جسمیّت پاک و منزّه است. اجتماع این دو حالت برای اجسام محال است. زیرا یک شیء جسمانی نمی تواند در آن واحد هم در سفر و هم در حضر باشد. برای توضیح بیشتر این مطلب فرموده اند: جانشین قادر به همسفری نبوده و همراه قادر به جانشینی نیست. 

در باره کلام حضرت که «تنها خداوند می تواند همراه مسافر در سفر و جانشین مسافر در خانه باشد» اگر اعتراضی شود که این وقتی به جا و بمورد است که بگوییم هر چیز بی جهتی، واجب الوجود است، هر چند این نظریّه را گفته اند، دلیل صحّت این موضوع بطور مطلق چیست در پاسخ می گوییم به هر صورت حصر صحیح است، زیرا بر فرض این که ثابت شود امور مجرّد از جسمانیّت و جهت، سوای خداوند وجود دارند. امّا آنچه که ذاتا شایسته چنین جامعیّتی باشد، حق تعالی است، امور دیگر با لذات چنین نیستند، ما حصر را بر همین استحقاق و اولویّت حمل می کنیم. 

در باره فایده دعا و دلیل مقبولیّت آن، در ذهن بعضی افراد شبهه ای ایجاد شده که ذیلا به رفع آن شبه پرداخته ابتدا اصل شبهه را توضیح می دهیم. گفته اند: برای خداوند به اجابت رسیدن دعا و نرسیدن آن معلوم و آشکار است با توجّه به این حقیقت فایده ای بر دعا کردن مترتّب نیست، زیرا آنچه وقوعش مقرر باشد حتما انجام می شود و آنچه عدم انجامش مقرّر باشد حتما انجام نمی شود. 

در پاسخ این توهّم و یا شبهه می گوییم: هر چیزی که وجود یابد یا از بین برود دایر مدار شرایط و اسبابی است که امکان و یا عدم امکان آن را ایجاب می کند و بدون آن اسباب و شرایط تحقّق پیدا نمی کند. با توجّه به این موضوع دعا جزو اموری است که ما از خداوند طلب می کنیم. نتیجه تحقّق یافتن متعلّق دعا و یا عدم آن که همان اسباب و علل اول باشند، هر چند برای خداوند معلوم است امّا خداوند، خود رابط میان سبب و مسبّب را مقدّر کرده و سبب وجود شی ء را دعا قرار داده، چنان که سبب بهبود یافتن بیمار را، دوا، قرار داده، و اگر مریض دوا نخورد خوب نمی شود. سبب اجابت دعا به گفته دانشمندان، فراهم ساختن اسباب آن است بنا بر این لازم است، انسان آنچه می خواهد و یکی از اسباب اجابت آن دعاست فراهم کند، بقیّه اسباب را خداوند متعال، بنا بر اقتضای تقدیر و قضا آماده می سازد. بنا بر این به منظور تهیّه کردن اسباب، دعا واجب و انتظار اجابت نیز واجب است. آمادگی برای دعا تحقیقا زمینه را برای اجابت فراهم می کند. دعای کامل و انجام کاری که برای آن دعا می شود. هر دو معلول علّت واحدی مثلا نیازمندی هستند، و گاهی هر کدام برای دیگری می تواند علّت باشد. 

پس از رفع شبهه اوّل، توهّم دیگری که در مورد دعا شده این است که: چگونه امور آسمانی از دعای ما متأثر می شود بدین طریق که ما دعا کنیم و به اجابت رسد. این تصوّر باطلی است، زیرا دعا معلول است و نمی تواند در علّت خود اثر بگذارد. بنا بر این، دعای دعا کننده اجابت نمی شود، هر چند به تصوّر دعا کننده امری که برای انجام گرفتن آن دعا می کند، مفید باشد. 

با توجّه به توضیح فوق، علّت عدم اجابت دعا این است که انجام یافتن خواست دعا کننده هر چند بر حسب نظام کلّ مفید باشد، امّا مطابق مقصود وی دارای منفعت و سود نیست، بدین دلیل است که اجابت دعا به تأخیر می افتد و یا اصلا اجابت نمی شود. به هر حال عدم اجابت دعا به لحاظ نبودن شرطی از شرایط خواست به هنگام دعاست. توضیح آن که: نتیجه دعا یا بر حسب خواست دعا کننده، و یا مطابق نظام کل، مفید نیست، بنا بر این دعا مورد اجابت قرار نمی گیرد. 

برای روشن شدن این توهّم باید دانست که نفس وارسته به هنگام دعا از آغاز نیرویی بدان اضافه می شود که در عناصر مؤثر واقع شود، و عناصر هم چنان قرار داده شده اند، که نفس می تواند در آنها اثر کند و این خود اجابت دعاست. 

نشانه این تأثیر پذیری عناصر، بدن خود ماست. بسیار اتفاق افتاده که ما چیزی را تصور کرده در باره آن اندیشیده ایم و بدن ما نیز بر حسب آنچه نفس اقتضا داشته، تغییر کرده است یعنی تأثیر روح بر جسم و از این مهم تر گاهی نفس و روان در غیر بدن خود تأثیر می کند و گاهی حتّی در نفس دیگری تأثیر کرده و آن را تحت الشعاع قرار می دهد ما بدین مقدمات قبلا اشاره کردیم. 

گاهی خداوند به لحاظ نفس و روحانیّتی که بدان خدا را می خوانی، در صورتی که خواست انسان بر حسب نظام کل سودمند باشد، دعای ما را مستجاب می کند. از پاسخ چنین فهمیده شد که اوّلا دعا خود تأثیر نفسانی دارد و نفس می تواند در بدن انسان و کارهایی که به بدن تعلّق داشته باشد اثر بگذارد. مضافا بر این دعا اگر مطابق نظام کل برای انسان مفید باشد برآورده خواهد شد. و توهم این که چون یکی از شرایط در مورد دعا منتفی است اجابت نمی شود، صحیح نیست.