[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) عند خروجه لقتال أهل البصرة، و فیها حکمة مبعث الرسل، ثم یذکر فضله و یذم الخارجین:

حکمة بعثة النبی:

قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاس رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ دَخَلْتُ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) بذی قَارٍ وَ هُوَ یَخْصِفُ نَعْلَهُ، فَقَالَ لِی مَا قِیمَةُ هَذَا النَّعْلِ؟ فَقُلْتُ لَا قِیمَةَ لَهَا. فَقَالَ (علیه السلام) وَ اللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا؛ ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ:

إِنَّ اللَّهَ [سُبْحَانَهُ] بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَب یَقْرَأُ کِتَاباً وَ لَا یَدَّعِی نُبُوَّةً، فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّی بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ، فَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ وَ اطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2 ، صفحه 158-155

از خطبه های آن حضرت (ع) است هنگام بیرون آمدن برای جنگ با مردم بصره ایراد فرمود. ابن عباس در زمینه صدور این خطبه فرموده است در محلی به نام «ذی قار» بر آن حضرت وارد شدم در حالی که کفشش را وصله می زد، از من پرسید ارزش این کفش چقدر است؟ عرض کردم هیچ، فرمود به خدا سوگند ارزش این کفش برای من از خلافت و فرماندهی بر شما بیشتر است مگر این که در سایه خلافت حقی را به صاحب حق برسانم و یا باطلی را از میان بردارم. پس، از خیمه بیرون آمد و این خطبه را ایراد فرمود: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله»،

حضرت برای ایراد مطلب مقدمه ای را که بیان فضیلت و توصیف حضرت رسول (ص) پیرامون بعثت و چگونگی ارشاد مردم به دین حق است بیان کرده تا بر این پایه برتری خود را استوار سازد و از این مقدمه سرزنش آنان را که از قریش طلحه و زبیر علیه آن بزرگوار دست به شورش زده اند، نتیجه بگیرد. بدین منظور فرموده است: «خداوند پیامبر را برانگیخت...» در آغاز خطبه، به فضیلت پیامبر اشاره دارد و سپس شرح حال عرب پیش از بعثت که دیانتی نداشته و کتابی نمی خوانده و مدّعی نبوّت نبوده اند ذکر شده است. حرف «واو» که بر اوّل فعل «کیس» و «لای نفی» آمده برای بیان حالت و چگونگی وضع زندگی مردم جزیرة العرب است. 

اگر سؤال شود در خطبه حضرت، ادّعا شده که در آن زمان عرب، کتابی نمی خوانده در حالی که یهودیان، تورات و مسیحیان انجیل را می خوانده اند؟ 

جواب می دهیم کتابی را که یهودیان ادعا داشته، و نامش را تورات گذاشته بودند، کتابی نبود که بر حضرت موسی (ع) نازل شده بود. آنان تورات را چنان تحریف کرده و تغییر داده بودند که گویا کتاب دیگری شده بود، در این باره خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی  بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ...» از تعبیر این آیه شریفه چنین استفاده می شود، از آن جهت که تورات تبدیل یافته و تحریف شده بود، دقیقا کتابی نبود که بر حضرت موسی (ع) نازل شده بود. 

امّا کتابی که مسیحیان در دست داشته و ادّعا می کردند که انجیل است، به دلیل وجود مطالب غیر صحیح در آن، مورد اعتماد نیست و تثلیثی که در انجیل نقل شده نوعی کفر محسوب می شود، و آنها هم که تلثیث را قبول ندارند، تعدادشان بسیار اندک است و سخنشان مورد قبول مسیحیان نیست، بنا بر این ادّعای این که آنچه در دست آنهاست انجیل حضرت عیسی (ع) باشد قابل قبول نیست.

با توضیح بالا روشن می شود که نمی توان اقرار و ادّعا کرد که به هنگام بعثت رسول گرامی اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) کتابی از جانب خداوند در دست مردم بوده است. اگر بپذیریم که در نزد یهودیان و مسیحیان کتاب آسمانی بوده است، امّا بیشتر مردم عربستان دین و کتابی نداشته اند، احتمالا منظور حضرت از عرب همین اکثریت است، هر چند اندکی از مردم عرب به پاره ای از دستورات و آثار شریعت حضرت اسماعیل (ع) عمل می کرده اند و گروهی هم به سنّتهای بر جای مانده از دوران آن حضرت پایبند بوده اند. 

قوله علیه السلام: «فساق النّاس حتّی بوّاهم محلّتهم»، 

اشاره دارد به پیش برد عقلی آنها در اندیشه و درک از طریق معجزاتی که در اثبات نبوّت به وسیله نزول آیات کریمه قرآن، و صدور سنّت پیامبر انجام شد، تا او را تصدیق کردند و در نتیجه در راه خدا به شناخت حقیقی دست یافتند. 

پیامبر، نیکوکاران را به پیمودن راه حق ترغیب می کرد و بدکاران را از کجروی برحذر می داشت، بدین سان همگان، بزودی منزلت و مقام انسانی خود را باز یافتند و بدرجات و مراتب شایسته خویش رسیدند آری مقام و منزلتی، که از ازل در به وجود آوردن انسانها مورد توجّه و عنایت خداوند متعال بوده است و معنی آهنگ و قصد حرکت به سوی خدا، که اسلام و دین و ایمان نامیده می شود، چیزی غیر از این نیست. نجات و خلاصیی که محقّقا هیچ ترسی به همراه ندارد و بر پوینده آن باکی نباشد و در عوض برای منحرفان از این طریق رهایی متصور نیست، مضمون عبارت: «و بلّغهم منجاتهم» امام (ع) می باشد.

سپس در برشماری نعمتهای مسلمانان در برکت بعثت می فرمایند: «و استقامت قناتهم»،

مقصود از «قناة» در مجاز نیرومندی، پیروزی و دولتی است که برای مسلمانها حاصل گردید به کار گرفتن این نوع مجاز از باب اطلاق نام سبب بر مسبب است، بدین توضیح که نیزه و ستون فقرات سبب نیرومندی و قدرت است، نسبت دادن استواری و پایداری به نیزه یا ستون فقرات مسلمانان به معنی نظام یافتن قدرتمندی و شکل گیری حکومت آنها است قوله: و اطمأنت صغاتهم با برانگیخته شدن رسول خدا صغات اعراب آرامش یافت امام (ع) لفظ صغات را از حال تزلزل آمیز عرب در زمان جاهلی استعاره آورده است. جهت مشابهت این است که اعراب قبل از اسلام در زندگی و معیشت خود آرامشی نداشتند. هر گروه، گروهی دیگر را مورد تجاوز و ستم قرار می داد. همواره سرگرم چپاول و غارت یکدیگر و در حال کوچ بودند، همچون کسی که بر سنگ صاف و لغزنده ای به حال تزلزل و دلهره و اضطراب بایستد. ولی با آمدن پیامبر آرامش یافتند و در محلهای خود استقرار یافتند. تمام این امتیازها به برکت بعثت رسول خدا حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) نصیب اعراب شد.